گنجور

شمارهٔ ۱۱۷

دل فغان از جورت ای جان حاش لله چون کند؟
بنده داد از دست سلطان حاش لله چون کند؟
جان ما با مهر رویت بست پیمان در ازل
نقض آن پیوند و پیمان حاش لله چون کند؟
آنچه با من می کند چشم سیاهت با اسیر
کافر اندر کافرستان حاش لله چون کند؟
درد عشقت در دل من چون ز درمان خوشتر است
دل هوای وصل و درمان حاش لله چون کند؟
هر که را شد دیده مأوای خیال عارضت
آرزوی خلد و رضوان حاش لله چون کند؟
گرچه هست آشفته تر هردم ز زلفت حال دل
ترک آن زلف پریشان حاش لله چون کند؟
آرزومند گل روی تو ای گلزار حسن
یاد نسرین و گلستان حاش لله چون کند؟
عاشق روی تو غیر از خاک پایت جوهری
توتیای چشم گریان حاش لله چون کند؟
مدعی گوید نسیمی روی خوبان قبله کرد
قبله‌ای جز روی خوبان حاش لله چون کند؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل فغان از جورت ای جان حاش لله چون کند؟
بنده داد از دست سلطان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: دل به شدت از رفتار تو ناله می‌کند، ای جان، چگونه می‌توان آن را تحمل کرد؟ بنده چطور می‌تواند ظلم سلطان را ببیند و دم نزند؟
جان ما با مهر رویت بست پیمان در ازل
نقض آن پیوند و پیمان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: روح ما به عشق چهره‌ات گره خورده است. چگونه ممکن است که این عهد و پیمان شکسته شود که در آغاز شکل گرفته است؟ این کار به هیچ وجه درخور شایستگی نیست.
آنچه با من می کند چشم سیاهت با اسیر
کافر اندر کافرستان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: چشم سیاه تو با من چه می‌کند، وقتی که این حال را به اسیر کافر در سرزمین کافران نشان می‌دهد؟ حاشا که چنین چیزی ممکن باشد!
درد عشقت در دل من چون ز درمان خوشتر است
دل هوای وصل و درمان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: درد عشق تو در دل من، حتی بیشتر از درمانش برایم لذت‌بخش است. دل من فقط به وصل و درمان تو فکر می‌کند، اما چطور می‌تواند این خواسته را داشته باشد؟
هر که را شد دیده مأوای خیال عارضت
آرزوی خلد و رضوان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که چهره‌ی تو را در خیال خود بیند، آرزوی بهشت و نعمت‌های آن را در دل دارد، اما چگونه می‌تواند از آن چشم‌پوشی کند؟
گرچه هست آشفته تر هردم ز زلفت حال دل
ترک آن زلف پریشان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: هرچند حال دلم هر لحظه از زلف تو آشفته‌تر می‌شود، ولی من هرگز نمی‌توانم آن زلف‌های پریشان را ترک کنم. الهی چه کنم؟
آرزومند گل روی تو ای گلزار حسن
یاد نسرین و گلستان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: آرزو دارم که چهره زیبای تو را ببینم، ای باغ سرشار از زیبایی. یاد نسرین و باغ‌ها چه تأثيری بر این آرزو خواهد گذاشت؟
عاشق روی تو غیر از خاک پایت جوهری
توتیای چشم گریان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: عاشق چهره تو، جز خاک پای تو، چیزی ندارد. این چشم گریان، مانند مرواریدی در آن، هیچ گاه نمی‌تواند ارزش تو را نشان دهد!
مدعی گوید نسیمی روی خوبان قبله کرد
قبله‌ای جز روی خوبان حاش لله چون کند؟
هوش مصنوعی: مدعی می‌گوید که نسیمی از چهره زیبا و دلنشین معشوقان وزیده و توجهش را جلب کرده است. اما او این را قبول ندارد و می‌گوید که چگونه می‌توان به غیر از چهره خوبان توجه کرد؟ این نشان می‌دهد که زیبایی‌های واقعی فقط در چهره محبوبان وجود دارد و دیگر هیچ چیزی قابل اعتنا نیست.