گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

کیست که از ره کرم حاجت ما روا کند
واقف حال ما شود، چاره کار ما کند
آن که دو عالم از پی اش غرقه بحر حیرتند
جان به لب رسیده را با غمش آشنا کند
سر به وفا نهاده ام پیش سگان درگهش
می کشم این جفا به سر، عمرم اگر وفا کند
نیستم آن که چون قلم سرکشم از خطت دمی
بند ز بند من اگر تیغ اجل جدا کند
رهبر ما شود یقین خضر به آب زندگی
گر نظری به مردمی چشم تو سوی ما کند
گفتمش از ازل خدا مهر تو با گلم سرشت
گفت ندانی این قدر، هرچه کند خدا کند
در شب هجر چون برد خسته نسیمی ره به تو
شمع هدایتی مگر لطف تو رهنما کند

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست که از ره کرم حاجت ما روا کند
واقف حال ما شود، چاره کار ما کند
هوش مصنوعی: کیست که به لطف و بخشش خود، نیاز ما را برآورده کند و حال ما را درک کرده و برای مشکلات‌مان راه‌حلی پیدا کند؟
آن که دو عالم از پی اش غرقه بحر حیرتند
جان به لب رسیده را با غمش آشنا کند
هوش مصنوعی: آن کسی که تمام هستی و عالم در پی او غرق در حیرت و سوال هستند، می‌تواند کسی را که در آستانهٔ مرگ و اضطراب قرار دارد، با درد و غم خویش آشنا کند.
سر به وفا نهاده ام پیش سگان درگهش
می کشم این جفا به سر، عمرم اگر وفا کند
هوش مصنوعی: من به خاطر وفاداری، خود را در برابر سگان درگاه او قرار داده‌ام و این برخورد ناعادلانه را تحمل می‌کنم، حتی اگر عمرم به من وفا کند.
نیستم آن که چون قلم سرکشم از خطت دمی
بند ز بند من اگر تیغ اجل جدا کند
هوش مصنوعی: من آنقدر مستقل و آزاد هستم که حتی اگر لحظه‌ای از محبوبم دور شوم، هیچ‌گاه اجازه نخواهم داد که هیچ چیز، حتی مرگ، مرا از خودم جدا کند.
رهبر ما شود یقین خضر به آب زندگی
گر نظری به مردمی چشم تو سوی ما کند
هوش مصنوعی: اگر خضر به آب حیات نگاه کند و نظرش به مردم ما بیفتد، به یقین رهبر ما خواهد شد.
گفتمش از ازل خدا مهر تو با گلم سرشت
گفت ندانی این قدر، هرچه کند خدا کند
هوش مصنوعی: به او گفتم که از ابتدا، خدا محبت تو را در وجود من قرار داده است. او پاسخ داد که تو نمی‌دانی، هرچه خدا بخواهد، همان خواهد شد.
در شب هجر چون برد خسته نسیمی ره به تو
شمع هدایتی مگر لطف تو رهنما کند
هوش مصنوعی: در شب جدایی، وقتی نسیمی به‌خاطر خستگی‌ام وزید، مانند شمعی که راه را نشان می‌دهد، فقط امید دارم که لطف تو راهنمای من شود.