شمارهٔ ۱۱۴
عشاق، هوای رخ زیبای تو دارند
زانروی چو منصور همه بر سر دارند
رحم آر به جان و دل این قوم که در عشق
مجروح و دل آزرده و بیمار و نزارند
هیچ است جهان در نظر همت ایشان
غیر از تو کسی در دو جهان هیچ ندارند
با یاد تو شب تا به سحر با دل پرسوز
فریاد ز جان هر نفس از عشق برآرند
کردند شمار همه کس در ره عشقت
از هیچ کسان نیز مرا هم نشمارند
گفتی به نسیمی که به جان طالب مایی
ای دولت آندم که مرا با تو گذارند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشاق، هوای رخ زیبای تو دارند
زانروی چو منصور همه بر سر دارند
هوش مصنوعی: عاشقان، مشتاق زیبایی چهرهات هستند و مانند منصور، همگی در این راه جانفشانی میکنند.
رحم آر به جان و دل این قوم که در عشق
مجروح و دل آزرده و بیمار و نزارند
هوش مصنوعی: به دل و جان این مردم رحم کن، که در عشق زخمی و دلشکستهاند و در رنج و زحمت به سر میبرند.
هیچ است جهان در نظر همت ایشان
غیر از تو کسی در دو جهان هیچ ندارند
هوش مصنوعی: جهان برای آنان که از اراده و عزم بالایی برخوردارند، هیچ ارزشی ندارد و جز تو در این دو دنیا کسی را صاحب چیزی نمیدانند.
با یاد تو شب تا به سحر با دل پرسوز
فریاد ز جان هر نفس از عشق برآرند
هوش مصنوعی: با یاد تو، از شب تا dawn، دل آتشین من هر لحظه از عشق فریاد میزند.
کردند شمار همه کس در ره عشقت
از هیچ کسان نیز مرا هم نشمارند
هوش مصنوعی: همه کسانی که به عشق تو قدم گذاشتهاند، مرا نیز در شمار آنها نمیآورند و به نوعی مرا از دیگران جدا میدانند.
گفتی به نسیمی که به جان طالب مایی
ای دولت آندم که مرا با تو گذارند
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که مثل نسیمی هستی که به جان کسی میوزد. ای خوشی و سعادت من، آن زمانی که اجازه دهند با تو باشم.

نسیمی