شمارهٔ ۱۱۰
دل زار از تو بیزاری تواند کرد، نتواند
اسیر عشق، می یاری تواند کرد، نتواند
بدین شوخی که هست از ناز ترک چشم بیرحمت
به غیر از مردم آزاری تواند کرد، نتواند
به دلداری دل عاشق چه باشد گر همیجویی
نگاری چون تو دلداری تواند کرد، نتواند
به زلف عنبرین خالت ببرد از ره دل ما را
حبش، ترک سیه کاری تواند کرد، نتواند
ز چشمت چون طمع دارم دوای درد بیماری
چنین درمان بیماری تواند کرد، نتواند
به جرم آنکه هر ساعت کشم صد زاری از عشقت
غمت بر من به جز خواری تواند کرد، نتواند
خیال دولت وصلت دلم خوش میکند هردم
ندانم بخت این یاری تواند کرد، نتواند
دل غمخواره ما را که خون گشت از غم سودا
طبیب عام غمخواری تواند کرد، نتواند
لب و چشم تو تا باشد یکی مست آن دگر میگون
نسیمی عزم هشیاری تواند کرد، نتواند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل زار از تو بیزاری تواند کرد، نتواند
اسیر عشق، می یاری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: دل زار میتواند از تو دلبرگشتگی نشان دهد، اما نمیتواند اسیر عشق تو شود. میتواند به یاری تو بیفتد، اما قادر به این کار نیست.
بدین شوخی که هست از ناز ترک چشم بیرحمت
به غیر از مردم آزاری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: این شوخی که وجود دارد، از زیبایی و نازِ چشمهای بیرحم هیچ کار دیگری جز آزار مردم نمیتواند انجام دهد، و هیچ توانایی دیگری ندارد.
به دلداری دل عاشق چه باشد گر همیجویی
نگاری چون تو دلداری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: اگر دل عاشق را دلجویی کنی، چه فایده دارد؟ چون اگر تو مانند او را بخواهی، هیچکس نمیتواند جای تو را پر کند.
به زلف عنبرین خالت ببرد از ره دل ما را
حبش، ترک سیه کاری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: زلفهای خوشبو و معطر تو دل ما را به خود جلب میکند. هرچند زیبایی و جنجال دلربای تو باعث میشود که نتوانیم از فریب آن رهایی یابیم، اما او نمیتواند اعتباری در دل ما پیدا کند.
ز چشمت چون طمع دارم دوای درد بیماری
چنین درمان بیماری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: اگر از نگاه تو امیدی داشته باشم، این درد و بیماری ممکن است درمان شود، اما اگر نگاه تو نباشد، هیچ درمانی برای این درد وجود نخواهد داشت.
به جرم آنکه هر ساعت کشم صد زاری از عشقت
غمت بر من به جز خواری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: به خاطر این که هر لحظه از عشق تو ناله میکنم، غمت هیچ کاری جز ذلیل کردن من نمیتواند بکند.
خیال دولت وصلت دلم خوش میکند هردم
ندانم بخت این یاری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: اندیشیدن به خوشبختی و وصال محبوب، هر بار دل مرا شاد میکند، اما نمیدانم آیا بخت و سرنوشت میتواند این آرزو را به حقیقت تبدیل کند یا نه.
دل غمخواره ما را که خون گشت از غم سودا
طبیب عام غمخواری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: دل ما که به خاطر عشق و غم به درد آمده، هیچ پزشکی نمیتواند به طور کامل آن را درمان کند.
لب و چشم تو تا باشد یکی مست آن دگر میگون
نسیمی عزم هشیاری تواند کرد، نتواند
هوش مصنوعی: تا زمانی که لب و چشمان تو یکی باشد، آن یکی که مست است نمیتواند به حالت هشیاری برگردد، هرچند نسیمی از میگون به آن بوزد.

نسیمی