گنجور

شمارهٔ ۱۰۹

چنین که چهره خوب تو دلبری داند
نه حسن حور و نه رخساره پری داند
به خاک پای تو کآب حیات ممکن نیست
که همچو لعل لبت روحپروری داند
ستمگری نه پریچهره مرا کارست
که هرکه هست پریرو ستمگری داند
نشان آینه جم ز جام لعلش پرس
که جم، حقیقت جام سکندری داند
چگونه سرکشد از عشق و ترک جان نکند
مجردی که چو عیسی قلندری داند
سری که هست ز دولت بر آستانه دوست
گر التفات نمایند سروری داند
مرا به نور تجلی رخ تو شد هادی
چو مرشدی که به تحقیق رهبری داند
دلی که چهره به اکسیر مهر چون زر کرد
عجب نباشد اگر کیمیاگری داند
شراب لعل ترا جان من شناسد قدر
چنانکه قیمت یاقوت جوهری داند
به سحر و عربده هاروت اگرچه مشهور است
کجا چو مردم چشم تو ساحری داند
مقصر است نسیمی ز شرح غمزه دوست
اگرچه در صفتش سحر سامری داند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین که چهره خوب تو دلبری داند
نه حسن حور و نه رخساره پری داند
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو به قدری دلرباست که هیچ زیبایی دیگر، نه زیبایی حوری و نه چهره پری نمی‌تواند با آن رقابت کند.
به خاک پای تو کآب حیات ممکن نیست
که همچو لعل لبت روحپروری داند
هوش مصنوعی: به خاک پای تو که هیچ جان بخشی در آن نیست، نمی‌تواند مانند لعل لب تو، روح را زنده کند.
ستمگری نه پریچهره مرا کارست
که هرکه هست پریرو ستمگری داند
هوش مصنوعی: ستمگری و ظلم خاص من نیست، بلکه هر کسی که زیبا و فریبنده است، بخوبی می‌داند که چطور می‌تواند ظلم و ستم کند.
نشان آینه جم ز جام لعلش پرس
که جم، حقیقت جام سکندری داند
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دربارهٔ حقیقت و عمق وجود جام سکندری بپرسید، به آینه جم نگاه کن و از جام لعل او بخواه تا تو را به درک درست برساند.
چگونه سرکشد از عشق و ترک جان نکند
مجردی که چو عیسی قلندری داند
هوش مصنوعی: چطور می‌تواند کسی که عاشق است و از جدایی نمی‌تواند بگریزد، به مانند عیسی، حالت وارستگی و بی‌خبری را داشته باشد؟
سری که هست ز دولت بر آستانه دوست
گر التفات نمایند سروری داند
هوش مصنوعی: سری که به خاطر نعمت وجود دوست در آستانه او قرار دارد، اگر مورد توجه قرار گیرد، می‌داند که چه مقام و عزتی دارد.
مرا به نور تجلی رخ تو شد هادی
چو مرشدی که به تحقیق رهبری داند
هوش مصنوعی: نور پرتوش، مرا هدایت می‌کند، همچون رهبری که به درستی راه را می‌شناسد.
دلی که چهره به اکسیر مهر چون زر کرد
عجب نباشد اگر کیمیاگری داند
هوش مصنوعی: اگر دلی با محبت و عشق به زیبا و درخشان شود، جای تعجب ندارد که او نیز توانایی جادوگری و تغییرات شگفت‌انگیز را داشته باشد.
شراب لعل ترا جان من شناسد قدر
چنانکه قیمت یاقوت جوهری داند
هوش مصنوعی: شراب قرمز تو، جان من را می‌شناسد، مانند اینکه ارزش یاقوت برای یک جواهر نشناخته شده است.
به سحر و عربده هاروت اگرچه مشهور است
کجا چو مردم چشم تو ساحری داند
هوش مصنوعی: اگرچه هاروت به جادوگری و سحر معروف است، اما جادوگری چشمان تو را هیچ‌کس نمی‌تواند مانند مردم درک کند.
مقصر است نسیمی ز شرح غمزه دوست
اگرچه در صفتش سحر سامری داند
هوش مصنوعی: نسیم معصومانه‌ای که از طرف چشمان دوست می‌وزد، در بیان غم و اندوهش مقصر است، هرچند که خود چشمان او به گونه‌ای جادویی و سحرآمیز هستند.