گنجور

بخش ۱۳۸ - نصیحت کردن ایرانیان،فرامرز را

چو بشنید گردنکش دیو بند
سخن های پردرد از آن مستمند
همان گه برآمد به جای نشست
به بر زد بدین سهمگین کار دست
چنین گفت کاین کار کار من است
همان این ددان هم شکار من است
به زور جهان آفرین دادگر
به فر شهنشاه فیروزگر
چو بر زین کشم تنگ شبرنگ را
بشویم به خون ددان چنگ را
چو این گفت گردان پرخاشجوی
بپیچید هرکس ز گفتار اوی
نهانی بگفتند با یکدگر
کزین شیردل گرد پرخاشخر
بدآید سپه را به سر هر زمان
که هر دم رود در دم بدگمان
نیندیشد از شیر و نر اژدها
نه پیل دمان یابد از وی رها
ز تیغش دل گرگ پیچان شود
ز گرزش تن ببر بی جان شود
بدین گونه سه رزم بر خود گرفت
سزد گر بمانیم ازو در شگفت
از این پیش با شیر و دیو و پلنگ
بسی رزم جست آن یل تیز چنگ
که فیروزگر بود و مشهور گشت
ز دیدار او چشم بد دور گشت
ولیکن سه جنگ چنین هولناک
که برکوه و صحرا و در آب و خاک
ندید و نبیند جهان دیده مرد
خردمند خود را هزیمت نکرد
جوانی و گردی و فر و هنر
نژاد و بزرگی و نام وگهر
نماند ورا تا تن آسان شود
که از روز سختی هراسان شود
به هر رزم بر خیزدش دل ز جای
سوی جنگ دارد همه روزه رای
ولیکن همه روزه نبود چنان
که خود جوید اندر جهان پهلوان
چه سازیم و تدبیر این کار چیست
ابا این جوان راه گفتار چیست
مبادا کزین جنگ بی جان شود
دل و دیده ما غریوان شود
اگر چه هنرمند باشد جوان
نباید بدو بودن ایمن به جان
که هر بار فیروزه باشد به جنگ
بود روز کاید سرش زیر سنگ
به جنگ اندر اندیشه باید نخست
که ناید سبو یکسر از جو درست
کسی کو کند رای آوردگاه
نباید سوی بازگشتن به راه
سرانجام ایرانیان هم زبان
ستایش گرفتند بر پهلوان
گشادند یکسر زبان ها به پند
به خواهش بر مهتر دیو بند
که از فر تو چشم بد دور باد
شب و روز وسال و مهت سور باد
از آن گه از پیش فرخ پدر
همان از بر شاه فیروزگر
برون آمدی تا کنون روزگار
بود سال بگذشته دو پنج و چار
که یک دم به آرام ننشسته ای
همه ساله پرخاش و کین جسته ای
همه جنگ جستی به نام بلند
گهی با کمان و گهی با کمند
جهاندار بخشیده فیروزیت
به هرکار بادا دل افروزیت
سپهر ستیزنده رام تو گشت
نبرد دلیران به کام تو گشت
بدان رزم ها سخت دیدیمشان
شب و روز دیدیم در جنگشان
بگفتیم کامد به سر درد و غم
نبینیم دیگر بلا و ستم
به هنگام شادی و جان پروری
غم اندر دل دوستان آوری
ببندی کمر این سه رزم گران
پذیرفتی از خسرو قیروان
چه شیر و چه گرگ و چه نر اژدها
کز ایشان زمین و زمان در بلا
چو خورشید در هفت چرخ برین
به پرهیز باشد در این رزم و کین
مکن پهلوانا از این درگذر
که کاری بدست این و از بد بتر
اگر جنگ با او همی بایدت
که از نیکنامی بیفزایدت
مکن تیره بر دوستان روزگار
تن خود بدین رزم رنجه مدار
جوانی و گردی و نیروی و فر
چرا خوار داری ابا نامور
که ما رزم گرشسب و سام دلیر
نبرد تهمتن گو نره شیر
چه با دیو و شیر و چه با پیل و گرگ
چه با اژدها و یلان سترگ
شنیدیم و بسیار هم دیده ایم
به نام نکوشان پسندیده ایم
سه رزم چنین در جهان کس ندید
نه از گرزداران گیتی شنید
خردمند نام آور و تیز ویر
به پای خود اندر دم نره شیر
نرفتست و هرگز نیارد روا
همیدون شدن در دم اژدها
نه سنگی نه آهن نه پولاد و روی
چه با این ددان کرد خواهی بگوی
نباشیم یک تن بدین داستان
تو این گفته بپذیر از این راستان
گرت دور از ایدر گزندی رسد
به یک موی بر تنت بندی رسد
به نزدیک رستم چه پوزش بریم
چگونه رخ زال زر بنگریم
چه گوییم نزدیک شاه جهان
نکوهش بود از کهان و مهان
نماند یکی زنده از ما به جای
نبینیم این رزم را هیچ پای

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بشنید گردنکش دیو بند
سخن های پردرد از آن مستمند
هوش مصنوعی: وقتی دیو بند، سخنان سخت و دردناک آن مستمند را شنید، دچار تلاطم و ناراحتی شد.
همان گه برآمد به جای نشست
به بر زد بدین سهمگین کار دست
هوش مصنوعی: در آن لحظه، او بر روی جایگاه خود قرار گرفت و با انجام کار سخت و دشوار، به نحوی بر مشکلات غلبه کرد.
چنین گفت کاین کار کار من است
همان این ددان هم شکار من است
هوش مصنوعی: او گفت که این عمل مربوط به من است و همینطور این حیوانات وحشی نیز شکار من هستند.
به زور جهان آفرین دادگر
به فر شهنشاه فیروزگر
هوش مصنوعی: جهان‌آفرین به شهنشاه فیروزگر قدرت و فضیلت بخشید، و آن را با عظمت و بزرگی همراه کرد.
چو بر زین کشم تنگ شبرنگ را
بشویم به خون ددان چنگ را
هوش مصنوعی: وقتی که سوار بر اسب جنگی می‌شوم، می‌خواهم تیزی و برندگی را بر دشمنان تنگ کنم و آن‌ها را با خون شکارچیان آغشته کنم.
چو این گفت گردان پرخاشجوی
بپیچید هرکس ز گفتار اوی
هوش مصنوعی: وقتی او این را گفت، افرادی که پرخاشگر و جنگجو بودند، هر یک از سخنان او فاصله گرفتند و دور شدند.
نهانی بگفتند با یکدگر
کزین شیردل گرد پرخاشخر
هوش مصنوعی: گفتگوهایی پنهانی بین آنها رد و بدل شد درباره این سرباز دلیر و شجاع که در جنگ‌ها بسیار پرخاشگر و تهاجمی است.
بدآید سپه را به سر هر زمان
که هر دم رود در دم بدگمان
هوش مصنوعی: سپاه همیشه در معرض خطر است وقتی که هر لحظه به حرف‌های مشکوک گوش می‌دهد و دچار تردید می‌شود.
نیندیشد از شیر و نر اژدها
نه پیل دمان یابد از وی رها
هوش مصنوعی: کسی از زادن و ظهور موجوداتی بزرگ و ترسناک مثل اژدها و فیل فکر نمی‌کند و در نتیجه از آنها به راحتی نمی‌گذرد.
ز تیغش دل گرگ پیچان شود
ز گرزش تن ببر بی جان شود
هوش مصنوعی: اگر تیغ او به دل بکشد، مثل گرگ در می‌پیچد و اگر از ضربه‌اش به بدن بیفتد، دیگر جان ندارد.
بدین گونه سه رزم بر خود گرفت
سزد گر بمانیم ازو در شگفت
هوش مصنوعی: بدین شکل او سه جنگ را بر دوش خود برداشت و شایسته است اگر ما از او در شگفت بمانیم.
از این پیش با شیر و دیو و پلنگ
بسی رزم جست آن یل تیز چنگ
هوش مصنوعی: پیش از این، آن پهلوان با شیر، دیو و پلنگ مبارزات زیادی داشت و جنگ‌های سختی را به انجام رساند.
که فیروزگر بود و مشهور گشت
ز دیدار او چشم بد دور گشت
هوش مصنوعی: فیروزگر شخصی بود که به خاطر دیدن او، شهرت و معروفیت پیدا کرد و به همین دلیل، چشم بد از او دور شد.
ولیکن سه جنگ چنین هولناک
که برکوه و صحرا و در آب و خاک
هوش مصنوعی: اما سه جنگ اینچنین ترسناک که در کوه، دشت، آب و خاک رخ دادند.
ندید و نبیند جهان دیده مرد
خردمند خود را هزیمت نکرد
هوش مصنوعی: مرد دانا هرگز شکست را نمی‌بیند و نخواهد دید، زیرا او خود را از ناکامی‌ها کنار می‌کشد.
جوانی و گردی و فر و هنر
نژاد و بزرگی و نام وگهر
هوش مصنوعی: جوانی، زیبایی، ویژگی‌های ظاهری و هنر، نژاد و شخصیت والا، نام و اعتبار همگی عواملی هستند که به فرد ارزش و اهمیت می‌بخشند.
نماند ورا تا تن آسان شود
که از روز سختی هراسان شود
هوش مصنوعی: اگر کسی در زمان سختی و مشکلات بی‌خیال و راحت‌طلب شود، ممکن است از گرفتن مسئولیت‌ها و سختی‌ها بترسد و عقب‌نشینی کند.
به هر رزم بر خیزدش دل ز جای
سوی جنگ دارد همه روزه رای
هوش مصنوعی: هر روز دلش به سمت جنگ و نبرد آماده می‌شود و به همین خاطر همیشه تمایل دارد که از جای خود برخیزد و به میدان برود.
ولیکن همه روزه نبود چنان
که خود جوید اندر جهان پهلوان
هوش مصنوعی: اما هر روز چنین نیست که آنچه را که دل می‌خواهد، در جهان پهلوان به دست آورد.
چه سازیم و تدبیر این کار چیست
ابا این جوان راه گفتار چیست
هوش مصنوعی: چه کار کنیم و چطور به این مشکل رسیدگی کنیم؟ این جوان چه گفته‌ای برای ما دارد؟
مبادا کزین جنگ بی جان شود
دل و دیده ما غریوان شود
هوش مصنوعی: مبادا که با این جنگ، دل و چشمان ما بی‌روح و خالی از احساس شوند و همچون یک بیگانه یا غریبه درآیند.
اگر چه هنرمند باشد جوان
نباید بدو بودن ایمن به جان
هوش مصنوعی: اگرچه جوانی می‌تواند هنرمند باشد، اما نباید به خاطر جوانی‌اش از بروز خطرات و مشکلات در امان بماند.
که هر بار فیروزه باشد به جنگ
بود روز کاید سرش زیر سنگ
هوش مصنوعی: هر بار که روزهای جنگ به فیروزه‌ای تبدیل شود، سرش زیر سنگ خواهد رفت.
به جنگ اندر اندیشه باید نخست
که ناید سبو یکسر از جو درست
هوش مصنوعی: برای شروع جنگ، باید ابتدا در فکر آن بود، وگرنه نمی‌توان به راحتی به هدف رسید.
کسی کو کند رای آوردگاه
نباید سوی بازگشتن به راه
هوش مصنوعی: کسی که برای نبرد و میدان جنگ تصمیم می‌گیرد، نباید به عقب برگردد.
سرانجام ایرانیان هم زبان
ستایش گرفتند بر پهلوان
هوش مصنوعی: در نهایت، مردم ایران نیز به ستایش از قهرمان خود پرداختند.
گشادند یکسر زبان ها به پند
به خواهش بر مهتر دیو بند
هوش مصنوعی: همه زبان‌ها به‌عنوان یک نصیحت و به خاطر خواهش از بزرگ‌تر دلسوز، باز شدند.
که از فر تو چشم بد دور باد
شب و روز وسال و مهت سور باد
هوش مصنوعی: از زیبایی و جمال تو، چشمان بد دور باشد، چه در شب و چه در روز، و چه در طول سال و ماه.
از آن گه از پیش فرخ پدر
همان از بر شاه فیروزگر
هوش مصنوعی: از زمانی که پدر فرخ‌نژاد از پیش رفت، شاه فیروزگر هم در کنار او قرار گرفت.
برون آمدی تا کنون روزگار
بود سال بگذشته دو پنج و چار
هوش مصنوعی: تو تا به امروز به بیرون آمده‌ای، زمان به همین ترتیب می‌گذرد و سال‌ها از بیست و چهار گذشته است.
که یک دم به آرام ننشسته ای
همه ساله پرخاش و کین جسته ای
هوش مصنوعی: تو هیچ وقت نتوانسته‌ای یک لحظه آرام بنشینی و همیشه در حال نزاع و دشمنی بوده‌ای.
همه جنگ جستی به نام بلند
گهی با کمان و گهی با کمند
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، هر کسی تلاش کرده با استفاده از ابزارهای مختلف، موفقیت‌های بزرگ را به دست آورد. گاهی این تلاش با قدرت و ابزارهایی مانند کمان همراه بوده و گاهی با ترفندها و راه‌های نرم‌تر و ملایم‌تر.
جهاندار بخشیده فیروزیت
به هرکار بادا دل افروزیت
هوش مصنوعی: خداوند پیروزی و موفقیت را به تو عطا کرده است و هر کاری که انجام دهی، باعث شادی و روشنایی دل‌ها خواهد شد.
سپهر ستیزنده رام تو گشت
نبرد دلیران به کام تو گشت
هوش مصنوعی: آسمان که همیشه در حال جنگ و ستیز بود، اکنون آرامش یافته و نبرد شجاعان به نفع تو تمام شده است.
بدان رزم ها سخت دیدیمشان
شب و روز دیدیم در جنگشان
هوش مصنوعی: ما در شب و روز، در جنگ‌های دشوار و نبردهای آن‌ها را به وضوح مشاهده کردیم.
بگفتیم کامد به سر درد و غم
نبینیم دیگر بلا و ستم
هوش مصنوعی: گفتیم که با آمدن خوشبختی، دیگر دردی و غمی نخواهیم دید و از بلا و ظلم رهایی خواهیم یافت.
به هنگام شادی و جان پروری
غم اندر دل دوستان آوری
هوش مصنوعی: در زمان خوشحالی و شادابی، ممکن است که غم و اندوه را به دل دوستان‌تان بیاورید.
ببندی کمر این سه رزم گران
پذیرفتی از خسرو قیروان
هوش مصنوعی: به گردن گرفتن مسئولیت و تعهد این سه جنگجوی بزرگ، به معنای پذیرفتن وظیفه‌ای سنگین از سوی خسرو قیروان است.
چه شیر و چه گرگ و چه نر اژدها
کز ایشان زمین و زمان در بلا
هوش مصنوعی: هر موجودی که به نوعی قدرت و خطر دارد، از شیر و گرگ گرفته تا اژدهای نر، می‌تواند باعث بروز مشکلات و بلایایی برای زمین و زمان شود.
چو خورشید در هفت چرخ برین
به پرهیز باشد در این رزم و کین
هوش مصنوعی: مانند خورشید که در آسمان به دور از درگیری و جنگ است، انسان نیز باید از نزاع و کینه‌ورزی پرهیز کند.
مکن پهلوانا از این درگذر
که کاری بدست این و از بد بتر
هوش مصنوعی: ای پهلوانان، از این مسیر دور نشوید، زیرا ممکن است کارها به دست این فرد بیفتد و از بدی هم بدتر شود.
اگر جنگ با او همی بایدت
که از نیکنامی بیفزایدت
هوش مصنوعی: اگر جنگیدن با او ضروری است، این کار می‌تواند باعث افزایش نیکی و شهرت تو شود.
مکن تیره بر دوستان روزگار
تن خود بدین رزم رنجه مدار
هوش مصنوعی: با دوستانتان زمان را به تلخی نگذرانید و خودتان را در این جنگ و درد و رنج آزار ندهید.
جوانی و گردی و نیروی و فر
چرا خوار داری ابا نامور
هوش مصنوعی: نوجوانی و جوانی و قوت و شادی خود را چرا بی‌ارزش می‌انگاری ای بزرگ‌نام؟
که ما رزم گرشسب و سام دلیر
نبرد تهمتن گو نره شیر
هوش مصنوعی: ما همانند رزمندگان بزرگ تاریخی مانند گرشسب و سام دلیر هستیم که در نبردها مانند تهمتن، شیر را به میدان می‌آورند.
چه با دیو و شیر و چه با پیل و گرگ
چه با اژدها و یلان سترگ
هوش مصنوعی: در هر شرایطی و با هر موجودی، چه وحشتناک و بزرگ، یعنی حتی در مقابله با خطرات جدی و قدرت‌های بزرگ، انسان باید ایستادگی کند.
شنیدیم و بسیار هم دیده ایم
به نام نکوشان پسندیده ایم
هوش مصنوعی: ما شنیده‌ایم و بارها دیده‌ایم که به کسانی که تلاش می‌کنند و زحمت می‌کشند، اهمیت می‌دهیم و آنها را مورد پسند قرار می‌دهیم.
سه رزم چنین در جهان کس ندید
نه از گرزداران گیتی شنید
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسی چنین نبردی را ندیده و هیچ کجا از دلاوران عالم هم درباره‌اش نشنیده است.
خردمند نام آور و تیز ویر
به پای خود اندر دم نره شیر
هوش مصنوعی: انسان دانا و باهوش می‌تواند به راحتی از پس چالش‌ها برآید، حتی اگر با موجودات قدرتمندی مواجه شود.
نرفتست و هرگز نیارد روا
همیدون شدن در دم اژدها
هوش مصنوعی: او نرفته و هرگز هم نخواهد رفت، نمی‌توان در آن لحظه‌ای که اژدها حضور دارد، آرام گرفت.
نه سنگی نه آهن نه پولاد و روی
چه با این ددان کرد خواهی بگوی
هوش مصنوعی: نه سنگی هست، نه آهنی و نه فولادی؛ پس با این موجودات چه کار می‌توان کرد؟ اگر بخواهی، می‌توانی بگویی.
نباشیم یک تن بدین داستان
تو این گفته بپذیر از این راستان
هوش مصنوعی: در این دنیا، ما برای این داستان وجود نداریم. این را از این حقیقت بپذیر.
گرت دور از ایدر گزندی رسد
به یک موی بر تنت بندی رسد
هوش مصنوعی: اگر از جایی دور آسیب به تو برسد، حتی به اندازه یک موی روی بدنت هم تاثیر خواهد گذاشت.
به نزدیک رستم چه پوزش بریم
چگونه رخ زال زر بنگریم
هوش مصنوعی: به رستم چه بهانه‌ای بیاوریم، وقتی که نمی‌توانیم به زیبایی و درخشش چهره زال نگاه کنیم.
چه گوییم نزدیک شاه جهان
نکوهش بود از کهان و مهان
هوش مصنوعی: ما چه چیزی بگوییم به پیشگاه پادشاهی که از قدیم و بزرگان انتقاد می‌کند؟
نماند یکی زنده از ما به جای
نبینیم این رزم را هیچ پای
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از ما در این جنگ زنده نخواهد ماند، و نمی‌توانیم این نبرد را ببینیم.