گنجور

گفتار پنجاه و یکم

گوئیم بتوفیق خدایتعالی که رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم این قول را بسیار خوش فرمود گفتن مومنان را بهر وقت که شدت و رنجی پیش آید و خبر است از و علیه السلام که مرین قول را گفت: کنز من کنوز الجنه علموها صبیانکم و امیطوا عنهم و ساوس الشیطان و هو اجسه گفت این گفتار لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیمگنجی است از گنجهای بهشت بیاموزانید این گفتار را مرکودکان خود را و پاک کنید وسواسهای دیو را و فریب او را و تفسیر این قول آنست که گوئیم هم از امر و توانائی نیست مر ما را مگر خدایراست که او بلند و بزرگ است و حول اندر لغت تازی گرفته است از سال از بهر آنکه چون سال بر چیزی بگذرد بردرستی و راستی آنچیز مردم لختی ایمنی یابند و حول نیز گردانیدن باشد و تاویل اینقول آنست که گوینده چون این بگوید آن خواهد که گشتن است و جدا افتادن مرشک و شبهت را از نفس مومن و بدان فریبها و مکر مخالفان دین نگنجند بمیان خلق و نیز گوید توانایی نیست مرا اندر دور کردن آن از نفس خویش و پرهیز داشتن از بی باکی و دلیری مگر بخداوند تالیف و تاویل که ایشان بفرمان خدایتعالی ایستاده اند در دین بدانچه خدایتعالی حدود او را صفت کرد که العلی العظیم و بدان مر عقل کل را خواهد که برتر از همه حدود است و صفت او برتر از همه صفات است و اندر نماز تسبیح سجود گفته شود که سبحان ربی الاعلی و بحمده از بهر آن گفت که او برتر است از همه حدود و صفت دیگر عظیم است و آن نفس کل است چون شدت نفسانی (و) عقلانی پیش از رسته شدن معانی کتاب و شریعت است و مشکل شدن طریق حق بوقت نایافتن مر حدود دین را چون مومن این سخن بگوید معنی آنست که مرین شدت و نادانی را گردانیدن ما را طاقت نیست مگر بصاحب جزیرت من که مرو را اندر زمین محل خداوند تاویل است که صفت او عظیم است بتائید خداوند زمان علیه السلام که او را اندر زمان خویش محل خداوند دور است که صفت او علی است این است تاویل این قول که یاد کرده شد .

تمام کردیم مرین کتاب را و تمام کردن این گفتار پنجاه و یکم که عدد آن درست کردیم بر عدد رکعات فریضه و سنت نماز (است ) که اندر شبانه روزی است تا مومن را گزاردن فریضه و سنت و دانستن معانی این گفتارها برضای خدایتعالی باشد اگر جهد کند نفس شهوانی را نفس ناطقی مسخر بگیرد و آنچه اندر این کتاب است صواب (باز) نمودیم بتائید خداوند زمان علیه السلام و بر آن ثواب از خدایتعالی بمیانجی خداوند حق چشم داریم و آنچه خطا و زلت و نسیان است ما را اندر آن قصد و مراد خیر و صلاح بود و بضعیفی و ناتوانی نفس ما بیفتاد عفو آن از ولی خدای جوئیم و شفاعت اندر گذشتن آن (از ) ما بروز حساب ازو خواهیم و مومنان مخلص را وصیت آنست که چون این کتاب را بخوانند بر خواندن این راضی نشوند .

بلکه بر موجب تاویلات این بروند و شریعت را بدانش کار بندند تا نفس جزوی پای بند عالم طبیعت باشد افعال خویش را از کالبدها تواند نمودن و شریعت را بسزا کار بندد که اینعالم طبیعت سرای کاریست و سرای جزا و آسایش نیست که اندرین سرای آسایش بجوید و هرکه جز این کند و جزاین گوید مرو را دجال فریبنده دانند و مومنان را بایدکه بدانش کار کنند تا سر انجام کار ایشان خدایتعالی و رسول صلی الله علیه و آله و سلم بینند تا فردا خجل نمانند الحمدلله رب العالمین حمدالشاکرین و الصلوه و السلام علی رسوله محمد النبی الامین و علی آله الطاهرین و الائمه الصادقین.

تمت کتاب وجه الدین در غره ماه رجب المرجب تاریخ هجریه عالیه مقدسه النبویه سنه 1324 بدست حقیرالفقیر سرا پا تقصیر سید شهزاده محمد .

گفتار پنجاهم: (گوئیم) که صلوه دادن بر رسول فرمان برداریست مر خدای تعالی را از بهر (آنکه ) خدایتعالی میگوید قوله تعالی : ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما همیگوید خدایتعالی و فرشتگان او همی صلوه فرستند بر رسول و ای آنها که گرویده اید صلوه دهید برو و سلام کنید سلام کردنی بسیار و خبر است از رسول علیه السلام که گفت لا تصلوا علی صلوه بترا گفت بر من صلوه دم بریده مدهید اصحاب گفتند یارسول الله صلوه دم بریده کدام است گفت آنست که بگویند اللهم صل علی محمد (و نگویند)و علی آل محمد پس صلوه واجب است دادن بر رسول در وقت یاد کردن مرو را چنانکه (او خود) گفته است اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و صلوه بزبان تازی از پس رفتن باشد و مر (اسب) پیشرو را سابق گویند و آن را که از پس دیگری رود چنانکه از پی بهیچ سو نیاید مصلیگویند و در تفسیر صلوه هر گروهی سخنی گفته اندکه صلوه از خدای بر رسول رحمت است و از فرشتگان استغفار است و از امت دعاست مر رسول را و بدین تفسیر راست نیاید که همی من صلوه دهم بر رسول و همی فرشتگان و شما ای مومنین صلوه دهید (از بهر ) آنکه چون ما صلوه دهیم بدین فرمان که ما را گفت و این لفظها که نوشته شد که بگوئید چنان است که گفته باشیم خدایرا که تو بر رسول صلوه ده و این از ما آن باشد که آنچه خدایتعالی ما را فرمود که شما بکنید ما مرو تبارک اسمه و تعالی جده را گوئیم که تو بکن آنچه ما را همی فرمایی و نیز روا نباشد که ما مر رسول را مرتبتی خواهیم که آن مرورا نیست که مرتبت او سوی خدایتعالی بیش از آنست که نفوس ما را طاقت آن باشد کز آن بر اندیشیم و چون درست است که رسول علیه السلام شفیع ماست سوی خدایتعالی محال باشد که ما مرورا بدین دعا از خدایتعالی شفاعت خواهیم و نیز گوئیم فرمان رسول علیه السلام (چنانست) که گوئیم ای خدا تو این صلوه بر رسول چنان ده که بر جد او ابراهیم دادی (و) چون محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم خاتم و سید پیغمبرانست محال باشد که ما مرو را آن خواهیم که خدای مر ابراهیم را داده است چه او شریفتر از همه پیغمبرانست سخت بسیار پس تاویل صلوه بر رسول و آل رسول آنست که بدانی از پس او باید رفتن بفرمانبرداری اساس و مر اساس را بفرمانبرداری امام و مر امام را بفرمانبرداری حجت بباید شناختن و تنزیل را بتاویل و مثال را به ممثول بباید پذیرفتن و از محسوس بر معقول دلیل گرفتن و این فرمان از خدایتعالی بدین رویست تا مومنان اعتقادکنندکه متابعت فرزندان رسول که امامان حق اند واجب است همچون متابعت رسول و فرمانبرداری حدود فرمانبرداری امام است و فرمانبرداری امام فرمانبرداری اساس است و فرمانبرداری اساس فرمانبرداری ناطق است و فرمانبرداری ناطق فرمان برداری خداست تعالی جده و مومنان باید که از پس یکدیگر روند اندر راه دین تا پیوسته شوند از حد فرودین بحد برین و آن تسلیم بحق باشد از پس رفتن براستی و مومن مخلص آنست که نماز خویش را بصلوه بر رسول علیه السلام آراسته دارد و بداند که نماز بی صلوه روا نیست و معنیش آنست که دعوت حق جز بمتابعت فرزندان رسول که امامان حق اند روا نیست و صلوه را که بزبان بگوید معنیش را بداند که آن سپس رفتن باشد مر فرمان ناطق را و اطاعت اساس و امام و حجت را بنفس و مال و تن تا فرمانهای خدایتعالی را (که) بزبان رانده است کار بسته باشد تا رستگار باشد انشا الله تعالی.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.