گفتار سی و چهارم
گوئیم بتوفیق خدایتعالی که حج کردن قصد کردن است بسوی چیزی بر بصیرت نه بر گزاف و بیت الحرام آن مسجد است که نماز کنندگان روی سوی او کنند بوقت نماز گزاردن و نماز کنندگان بر دو گونه اند یکی آنانند که نزدیک خانه اند و رو سوی آن خانه کنند که نماز از چهار سوی او همی کنند یا آنانند که از آن خانه دورند و رو سوی محراب همی کنند و مر آن را بدان خانه راست کرده اند و نماز روا نیست مگر که بزیارت کردن آن و دویدن مر آن را که رو سوی مسجد الحرام دارد و حج کردن چیز دیگر نیست مگر زیارت آن خانه و دیدن مر آنرا پس بدین روی که گفتیم میان نماز و حج پیوستگی است و نماز کننده را نماز رواست اگر خانه را بیند یا نبیند و حج کردن روا نباشد تا خانه کعبه را نبیند و اندر خبر آمده است که خانه کعبه برابر (است) با بیت المعمور که بآسمانست و گرد خانه کعبه فرزندان آدم طواف کنند و گرد بیت المعمور فرشتگان طواف کنند و حج فریضه است بر هر که طواف کند و راه یابد سوی آن خانه بهر روی که باشد چه اززاد و راحله و توانایی بر جسد و جز آن مر آن را خانه خدا گفتند و خدای تعالی گفت مسجدها مر است ولیکن مسجد ها مر خدایرا است بر سبیل ملکست و خانه کعبه زا اختصاص بدانچه خانه اوست ایزد تعالی وحده و تاویل این ظاهر ها که گفته شد اینست که نماز پیوستن است بخانه کعبه و پیوند حاصل نشود مومن را جز بامام یا کسی که سوی امام خواند بفرمان او و امام همی مسجد الحرام است و داعی محراب آن است و محراب روی بمسجدالحرام دارد و داعی روی به امام دارد و فایده از امام همی پذیرد بر مثال محراب که روی سوی کعبه دارد و مستجیبان از داعی همی فایده پذیرند بدانچه داعی از امام فایده پذیرد بر مثال نماز کنندگان که روی بمحراب دارند و محراب روی بکعبه دارد و هر که بکعبه بیفتد روی بمحراب کردن او را نشاید و همچنین هر که بمرتبتی رسید که امام مرورا علم شنواند اطاعت حجتان و داعیان ازو بیفتاد و کعبه برابر است با بیت المعمور که بر آسمانست تاویل آنست که آسمان مرتبت امام است که همه نفوس خلق زیر اوست چنانکه همه اجسام زیر آسمانست و بیت المعمور خانه آبادان ابد باشد و آن خانه امام است (که) ودیعت خدای اندروست چنانکه مال مردمان اندر خانه ها باشد و آن مال علم حقیقت است که اندرو مستور است و راه یافتن بسوی کعبه بزاد است و راحله و تاویل زاد علم و تاویل راحله حجت است و داعی و منزلهای راه مکه دلیل است بر منازل علمی که مومن بهر یکی از آن قیام کند اندر عمل کردن و آموختن علم و رفتن حاجی از منزلها دلیل است بر دست باز داشتن مستجیب مر مذهب مخالفان را تا آنکه بطریق حق رسد و آن امام زمان است که او خانه علم خداست و چون حاجی بمیقات رسد احرام گیرد و میقات چهار است مر حاجی را و آن دلیل است بر چهار حجت که ایشان هرگز از حضرت امام جدا نباشند و علم از امام گیرند و بخلق رسانند و هر کسی بدان درجه نرسد کز امام سخنی تواند پذیرفتن مگر بمیانجی یکی از آن چهار حجت همچنانکه هر که بکعبه خواهد رسیدن یک میقاتش باید گذشتن و احرام گرفتن آنست که جامه های دوخته فرا پیچد و سر برهنه کند و بزن نزدیکی نکند و آن دلیل است بر آنکه چون مومن بامام رسد باید که مر کسی را سخن نگوید که آن دلیل مجامعت است و سر برهنه کند ( و جامه های دوخته فرا پیچد و آن دلیل است بر آنکه پوشیده ندارد) اعتقاد خود را از حجت پیش از آنکه نزد امام رسد تا ازو چیزی پوشیده نماند هم چنانکه محرم جامه های بیرون کند از آنچه کالبد مثالست مر نفس را و صورتها و شکل های کالبد مثل است مر اعتقاد های نفس را و کالبدها زیر جامه پوشیده باشد چون جامه فرا نپیچی تن را بتوان دیدن و عورت را باید که بپوشد و آن دلیل است بر پوشیده کردن آنچه کرده بوده است اندر حال ورزیدن ظاهر و ابتدای باطن از کارهای نادانسته و محرم آب بر خویشتن فرو ریزد یعنی که علم بیان را بپذیرد و جان خویش را بدان بشوید پس دو رکعت نماز کند و آن مثل است بر اقرار مومن بحد امام و حجت پس لبیک زند مر آنرا تلبیه گویند یعنی که اجابت کند مر دلیل خویش را بدانچه مرو را سوی امام خواند و بر محرم حرام شود صید کردن و کشتن چیزی و جماع کردن و درخت بریدن و ناخن برداشتن و خویشتن خاریدن و شپش کشتن و تاویلش آنست که هر آنکس که بامام رسد حرام شود عهد گرفتن و بیان گفتن و کسر کردن و از خویشان بیزاری جستن و با کسی داوری کردن برای ولی خویش و مر کسی را قهر کردن بمناظره و گرد مکه بیست و چهار میل است و آن دلیل است بر دوازده حجت روز و بر دوازده حجت شب و اندر شدن بمسجد از دری بی تشبیه مثل است بر مقر آمدن مومن که نتوان بامام رسیدن مگر از راه اطاعت لاحق و آمدن سوی حجر الاسود مثل است بر اقرار مومن بر حد اساس و سه رکن خانه پوشیده است و حجر الاسود نه پوشیده است دلیل است بر آنکه اساس بیان کننده است از سه اصل که او چهارم برج ایشانست و طواف کردن بگرد خانه هفت بار دلیل بر اقرار مومن است بحد هفت امام و چون همی گرد خانه بگردد همه خانه را ببیند چهار رکن و آن مثل است بر دیدن مومن مر چهار حجت را تا بدان بشناخت امام رسد آنگه دو رکعت نماز بکند پس مقام ابراهیم و آن دلیل است بر اقرار مومن پیش امام بحد اصلین آنگه بصفا رود رو سوی کعبه کند و دعا کند پس صفا مثل بر لا حق است و رو مثل بر حد اساس است و کعبه (مثل ) بر حد ناطق است آنگه از آنجا بمروه رود و بایستد روی بسوی کعبه و باز بصفا باز شود همچنین هفت بار بگردد از صفا بمروه و از مروه بصفا و آن دلیل است بر گشتن مومن میان لاحقان و مقربودن بمیانجی ایشان بحد امامان هفت گانه و دویدن اندر میان دو میل صفا و مروه نشان است بر جهد کردن مومن بگشاده کردن خویش اندر حد فرعین آنگه سر بپوشد و آن دلیل است بر آنکه چون مومن بگزارد آنچه بروست پیدا کند مرو را خداوند زمان حد خویشتن و بفرمایدش حد او را پنهان داشتن از نا سزاواران آنگه از احرام بیرون آید و حلال شود مرورا ( آنچه حرام شده بود) از کارها یعنی که چون مومن بگزارد آنچه برو واجب باشد مرو را فرمان دهد بدعوت کردن سوی فرعین آنگه بدان جامه باز شود که خود داشته بود یعنی فرمان دهندش که همان ظاهر و باطن را که نگاه داشته بود نگاه دارد و آنگاه قربان کند و از آن بخورد و بدرویشان دهد یعنی جهد کند تا مخالفانرا قهر کند و سوی حقیقت خویش آردش تا مرورا خورده باشد و آن خوردن نفسانی باشد مرورا و دیگر مستجیبان را بهره مند کند بدانچه اعتقاد این مخالف (را) همچون اعتقاد خویش گرداند و ایشان نیز ازو خورده باشند بخوردن نفسانی باز گفته شد از واجب حج کردن و معنی لفظ او و شرط آن بیک بیک بجود خدایتعالی.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.