گنجور

گفتار بیست و چهارم

گوئیم بتوفیق ایزد تعالی که این عیددلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام که باطن شریعت بدو آشکارا شود و مومنان از رنج نادانی برهند و بدین روز که او دلیل بر آن بزرگوار دو جهانست واجب شود بر خلق شادی کردن و از نهفت بصحرا شدن از بهر آنکه همچنانکه اندرو مر خلق را از نهفت بصحرا باید شدن او مررمز ها را از نهفت بیرون آرد و آشکارا کند و این روز را اضحی گویند و اضحی چهار حرف است همچنانکه نام قائم علیه السلام چهار حرف است و نماز عید را بانگ نماز و قامت نیست از بهر آنکه مر خداوند قیامت را دعوت ظاهر و باطن نیست بلکه دعوت ظاهر مر ناطق راست و دعوت باطن مر اساس راست و او خداوند جزای هر کسی است بسزای او و خطبه این هم پس از نماز است و او علیه السلام نخست شریعت پرورده باشد آنگه بمرتبت خویش بایستد و حق آشکارا کند (و) ناطقان و اساسان و امامان از جباران و فرعونیان و ابلیسیان امت داد بخواهند. و آنکه پیش از نماز تکبیر کند اندر آن روز معنیش آنست که توحید حق و عظمت خدای بدو آشکارا شود و آنکه پنج تکبیر کند معنیش آنست که فایده از پنج حدود جسمانی بمومنان رسد اندر هر زمانی بدینعالم و بقوت نور او بد انعالم رسند و تکبیر ها مثل است بر شادی مومنان و ظفر یافتن او علیه السلام بر منافقان و اعدای دین و قربانی کردن دلیل است بر عهد های گرفته از ناطق تا بمستجیب که بدان مربنده را نزدیکیست بامر خدایتعالی قربانی ناطق اساس است که عهد ناطق گرفته است و همچنین قربانی اساس امام است و قربانی امام حجت و قربانی حجت داعی و قربانی داعی ماذون و مستجیب و شتر دلیل بر ناطق است و گاو دلیل است بر اساس و گوسفند دلیل است بر امام اینست تاویل عید اضحی.

گفتار بیست و سویم: و عید روزه گشایان دلیل است بر اساس از بهر آنکه بعید مردمان از طعام و شراب ناخوردن و از ضعیفی برستند و قوت گرفتند همچنین باساس مومنان از ضعیفی علم برستند و قوت بگرفتند چون تنزیل یافتند و روزه دار دلیل است بر خاموش باشنده و روزه گشاینده دلیل است بر گوینده پس این خاموشان گوینده شدند بعلم همچنانکه بعید روزه داران طعام خوار شدند و بدانچه ناطق بفرمود بروز عید روزه دارانرا پس از آنکه سی روز روزه داشته باشند جمع شدن و شادی کردن اشارتست مر مومنانرا که این سی حد را که آن هفت ناطق است و هفت اساس و هفت امام و باب و حجت و داعی و ماذون و پنج حد علوی چون عقل و نفس و جد و فتح و خیال استوار داشته بودند و تاویل اساس بشناسند و با یکدیگر بر آن شادی کنند و چون از اساس بجان مومنان رسید از بهر تاویل بروی که مثل آن شادی بود واجب است شادی کردن و روز عید روزه گشایان را فطر خوانند و نام اساس سه حرف است همچنانکه فطر سه حرف است و نیز روزه داشتن (دلیل است) بر پذیرفتن ظاهر ناطق که معنی آن ما را واجب است جستن و آن مانند روزه داشتن است و آن سی روز سه ده باشد و (در) باز جستن آن (سه) مرتبت ناطق همی نماید که مرا سه مرتبت است از دو روی یکی آنکه مر دو اصل را سومست باز رسیدن از آن بعلم و دیگر آنکه او سه اصل را از دین اندر عالم نخستین است چون ناطق و اساس و امام و این سه مرتبت دلیل برسی روز روزه داشتن و سی حد جسمانی که ظاهر مثل است برسی روز که پیداست و برسی شب که اندرو چیزها نتوان دیدن و روز عید که مردم از روزه داشتن بر هند دلیل است بر اساس که بدو از نادانستن این سی حد برهند و نماز عید را بانگ نماز و قامت نیست از بهر آنکه بانگ نماز دلیل است بر دعوت ظاهر و مر اساس را دعوت ظاهر نیست و قامت دلیل است بر باطن و تاویل اساس را تاویل نیست و روز عید را نمازش پیش از خطبه است و خطبه دلیل است (بر) سخن بروحانیان و مخاطبه با ایشان پس نماز پیش از خطبه دلیل است بر اساس که نخست بر شریعت ناطق و سخن جسمانی پرورده شده آنگه مرورا از تایید روحانیان بهره مند کرد چون خطیب نخست نماز کند و رو سوی مغرب کند آنگه بر منبر بر آید و رو سوی مشرق کند و خطبه کند همی نماید که چون اساس بشریعت ناطق تمام شد آنگه رو سوی عقل توانست کرد که مشرق نور توحید است این است تاویل عید روزه گشایان.گفتار بیست و پنجم: آن دو رکعت نماز است بده رکوع و چهار سجود واندر هر رکعتی پنج رکوع است چنانکه دو سجده در پنج رکوع باید کردن و چون نماز کن (در وقت) کسوف بنماز کردن بایستد تکبیر کند و الحمد و سوره در از بآواز بلند بخواند و آنگه تکبیر گوید و رکوع کند و بسیار تسبیح بگوید و اندر رکوع هم چندان بایستد که راست ایستاده بود آنگه گوید الله اکبر و راست ایستد و باز الحمد و سوره دراز بآواز بلند بخواند و تکبیر گوید و بر رکوع رود وهمچنین چهار بار الحمد و سوره دراز بخواند بآواز بلند و تکبیر گوید و بر رکوع شود و راست ایستد چون پنج بار الحمد و سوره دراز بخواند و رکوع رود و تسبیح دراز گوید آنگه سمع الله لمن حمده گوید و بسجده رود باز تسبیح دراز کند (آنگه سر از سجده بر دارد و باز بسجده رود ) و در رکعت دیگر برخیزد همچنین پنج رکوع دیگر کند باز بسجده شود و (دو) سجده بکند و به تشهد بنشیند و التحیات بخواند و سلام دهد اندرین ده رکوع که یاد کرده شد چون بر رکوعها جفت جفت رسد قنوت کند همچنانکه بر رکوع دویم راست بایستد و قنوت کند و (همچنین) چهارم و ششم و هشتم و دهم اندرو بایستد و قنوت کند و تاویلش آنست که آفتاب دلیل است بر ناطق اندر زمان خویش و هر امام اندر زمان خویش و ماه دلیل است بر اساس اندر زمان خویش و بحجت اندر مرتبت خویش و کسوف دلیل است بر نکبت و ستم مر ایشانرا از غلبه کردن دشمنان که نور توحید بدان سبب از جان مومنان بریده شود همچنانکه نور آفتاب و ماه بکسوف از جسدها بریده شود و دو رکعت نماز دلیل است بر ظاهر و باطن یعنی بدان وقت که امام مستور شود ظاهر و باطن را نگاه باید داشتن و آن پنج رکوع اندر نخست رکعت استادن دلیل است بر پنج حدود روحانی چون اول و ثانی و جد و فتح و خیال و آنکه بر رکوع اندر فرود همی آید و بسجده همی باز نیاید دلیل است بر آنکه داعی همی نماید که این حدود از خداوند دور افتاده است و هم نشاید بامام و ناطق رسیدن که سجده دلیل بر ایشانست ولیکن بتاویل اساس بتوان دانستن مرین حدود را که رکوع دلیل بر ایشانست و آن پنج رکوع اندر دویم رکعت ایستادن دلیل است بر پنج حد جسمانی چون ناطق و اساس و امام و حجت و داعی و فرود آمدن نماز کن بر رکوع و بازگشتن اشارتست به نزدیک شدن او بناطق و امام و باز آمدن او بدان نکبت که افتاده است و تشهد خواندن دلیل است برقرار یافتن مومن بآخر و شکر گزاریدن مر خدایرا بر گشاده شدن کار امام و پدید آمدن نور توحید ازو همچنانکه بآخر کار آفتاب و ماه گشاده شود و نور ایشان بزمین رسد و زمین روحانی دعوت حق است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوئیم بتوفیق ایزد تعالی که این عیددلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام که باطن شریعت بدو آشکارا شود و مومنان از رنج نادانی برهند و بدین روز که او دلیل بر آن بزرگوار دو جهانست واجب شود بر خلق شادی کردن و از نهفت بصحرا شدن از بهر آنکه همچنانکه اندرو مر خلق را از نهفت بصحرا باید شدن او مررمز ها را از نهفت بیرون آرد و آشکارا کند و این روز را اضحی گویند و اضحی چهار حرف است همچنانکه نام قائم علیه السلام چهار حرف است و نماز عید را بانگ نماز و قامت نیست از بهر آنکه مر خداوند قیامت را دعوت ظاهر و باطن نیست بلکه دعوت ظاهر مر ناطق راست و دعوت باطن مر اساس راست و او خداوند جزای هر کسی است بسزای او و خطبه این هم پس از نماز است و او علیه السلام نخست شریعت پرورده باشد آنگه بمرتبت خویش بایستد و حق آشکارا کند (و) ناطقان و اساسان و امامان از جباران و فرعونیان و ابلیسیان امت داد بخواهند. و آنکه پیش از نماز تکبیر کند اندر آن روز معنیش آنست که توحید حق و عظمت خدای بدو آشکارا شود و آنکه پنج تکبیر کند معنیش آنست که فایده از پنج حدود جسمانی بمومنان رسد اندر هر زمانی بدینعالم و بقوت نور او بد انعالم رسند و تکبیر ها مثل است بر شادی مومنان و ظفر یافتن او علیه السلام بر منافقان و اعدای دین و قربانی کردن دلیل است بر عهد های گرفته از ناطق تا بمستجیب که بدان مربنده را نزدیکیست بامر خدایتعالی قربانی ناطق اساس است که عهد ناطق گرفته است و همچنین قربانی اساس امام است و قربانی امام حجت و قربانی حجت داعی و قربانی داعی ماذون و مستجیب و شتر دلیل بر ناطق است و گاو دلیل است بر اساس و گوسفند دلیل است بر امام اینست تاویل عید اضحی.
هوش مصنوعی: به برکت لطف خداوند متعال، این روز عید، نشانه و دلیلی بر قیام قیامت و پیام‌آور برتری آن بزرگوار است. در این روز، حقیقت شریعت روشن می‌شود و مؤمنان از دشواری نادانی رهایی می‌یابند. بنابراین، شایسته است که مردم در این روز شاد باشند و به کمک آن بزرگوار، اسرار را از پرده پنهانی خارج کنند. این روز به نام "اضحی" شناخته می‌شود که نامش از چهار حرف تشکیل شده است، مشابه نام آن بزرگوار. نماز عید بدون اذان و قیام برگزار می‌شود زیرا خداوند قیامت را به دعوتی پنهانی و آشکار روی می‌آورد. خطبه‌ای پس از نماز به جا می‌آید و در آن، آن بزرگوار شریعت را به تصویر می‌کشد و حقایق را روشن می‌سازد. همچنین، ناطقان و رهبران از ستمگران و فرعون‌ها و ابلیس‌ها درخواست دادخواهی می‌کنند. پیش از نماز، تکبیر گفتن به معنی آشکار کردن توحید و عظمت خداوند است و گفتن پنج تکبیر به معنای بهره‌مندی مؤمنان از حدود جسمانی در هر زمان می‌باشد. تکبیرها نماد شادی مؤمنان و پیروزی آن بزرگوار بر دشمنان دین است. قربانی کردن نیز نشانه تعهد مؤمنان به خداوند است. قربانی ناطق، اساس و حجت و داعی به هم مرتبط می‌شوند و هر یک از انواع قربانی‌ها به نوعی ارتباط بین آن‌ها و حضرت حق را نشان می‌دهد. این توجیه و تفسیر عید اضحی است.