اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و بیست و سیوم شهر ربیع الاخر به شهر قاین رسیدیم. از تون تا آن جا هجده فرسنگ میدارند اما کاروان به چهار روز تواند شدن که فرسنگ های گران است. قاین شهری بزرگ و حصین است و گرد شهرستان خندقی دارد و مسجد آدینه به شهرستان اندر است و آن جا که مقصوره است طاقی عظیم بزرگ است چنان که در خراسان از آن بزرگ تر ندیدم و آن طاق نه درخور آن مسجد است و عمارت همه شهر به گنبد است. و از قاین چون به جانب مشرق شمال روند و به هجده فرسنگی زوزن است و جنوبی تا هرات سی فرسنگ. به قاین مردی دیدم که او را ابومنصور محمدبن دوست میگفتند از هر علمی با خبر بود. از طب و نجوم و منطق چیزی از من پرسید که چه گویی بیرون این افلاک و انجم چیست. گفتم نام چیز بر آن افتد که داخل این افلاک است و بر دیگر نه. گفت چه گویی بیرون از این گنبدها معنی است یا نه. گفتم چاره نیست که عالم محدود است و حد او فلک الافلاک و حد آن را گویند که از جز او جدا باشد و چون حال دانسته شد واجب کند که بیرون افلاک نه چون اندرون باشد. گفت پس آن معنی را که عقل اثبات میکند نهایت است از آن جانب اگر نه اگر نهایتش هست تا کجاست و اگر نهایتش نیست نامتناهی چگونه فنا پذیرد و از این شیوه سخنی چند میرفت و گفت که بسیار تحیر در این خورده ام. گفتم که نخورده است. فی الجمله به سبب تشویشی که در زوزن بود از جهت عبید نیشابوری و تمرّد رییس زوزن یک ماه به قاین بماندم و رکابدار امیر گیلکی را از آن جا باز گردانیدم. و از قاین به عزم سرخس بیرون آمدیم.
هوش مصنوعی: در بیست و سوم ربیعالآخر به شهر قاین رسیدیم. فاصلهمان از تون تا قاین هجده فرسنگ است، اما کاروان در چهار روز به آنجا رسید که مسافت زیادی به حساب میآید. قاین شهری بزرگ و محکم است که دورش خندق دارد و درون شهر مسجد آدینه قرار دارد. در آنجا طاقی بزرگ و عظیم وجود دارد که در خراسان نمونهاش کمتر دیدهام و این طاق به مسجد نمیآید. تمام ساختمانهای شهر با گنبد ساخته شده است. از قاین به سمت شمال شرقی که برویم، هجده فرسنگ به زوزن فاصله داریم و به سمت جنوب تا هرات سی فرسنگ است. در قاین مردی را دیدم به نام ابومنصور محمد بن دوست که از هر علمی آگاهی داشت. درباره طب و نجوم و منطق سوالی از من پرسید که بگو، بیرون از این افلاک و ستارهها چه چیزی وجود دارد. گفتم که نام چیزی بر آن میافتد که در این افلاک است و بر آن چیزی که خارج از آن است. پرسید پس آیا بیرون از این گنبدها معنایی وجود دارد یا نه. گفتم که عالم محدود است و حد آن همان افلاک است و آن را به چیزی که از دیگر چیزها جدا باشد میگویند. وقتی این موضوع روشن شد، لازم است که بپذیریم که آنچه در بیرون از افلاک است مانند آنچه درون آن است، وجود ندارد. او گفت که پس آنچه عقل میسازد نهایتش از آن سمت است؛ حال اگر نهایتی وجود دارد، تا کجاست و اگر نه، چطور میتواند نامتناهی باشد و فنا بپذیرد. از این موضوع چندین صحبت کردیم و او گفت که در این بحث دچار حیرت شده است. من گفتم که تعجب نکن. به دلیل مشکلاتی که در زوزن به خاطر عبید نیشابوری و نافرمانی رئیس زوزن پیش آمده بود، یک ماه در قاین ماندم و رکابدار امیر گیلکی را از آنجا به عقب فرستادم. سپس از قاین به سمت سرخس حرکت کردیم.