صفت شهر قاهره. چون از جانب شام به مصر روند اول به شهر قاهره رسند چه مصر جنوبی است و این قاهره معزیه گویند.
و فسطاط لشکرگاه را گویند و این چنان بوده است که یکی از از فرزندان امیرالمومنین حسین بن علی صلوات الله علیهم اجمعین که او را المعز لدین الله گفتهاند ملک مغرب گرفته است تا اندلس و از مغرب سوی مصر لشکر فرستاده است از آب نیل میبایست گذشتن و بر آب نیل گذر نمی توان کرد یکی آن که آبی بزرگ است. و دوم نهنگ بسیار در آن باشد که هر حیوانی که به آب افتد در حال فرو میبرند و گویند به حوالی شهر مصر در راه طلسمی کردهاند که مردم را زحمت نرسانند و ستور را و به هیچ جای دیگر کسی را زهره نباشد در آب شدن به یک تیر پرتاب دور از شهر و گفتند المعزالدین الله لشکر خود را بفرستاد و بیامدند ان جا که امروز شهر قاهره است و فرمود که چون شما آن جا رسید سگی سیاه پیش از شما در آب رود و بگذرد. شما بر اثر آن سگ بروید و بگذرید بی اندیشه و گفتند که سی هزار سوار بود که بدان جا رسیدند همه بندگان او بودند. آن سگ سیاه همچنان پیش از لشکر در رفت و ایشان بر اثر او رفتند و از آب بگذشتند که هیچ آفریده را خللی نرسید و هرگز کس نشان نداده بود که کسی سواره از رود نیل گذشته باشد، و این حال در تاریخ سنه ثلث و ستین و ثلثمایه بوده است. و سلطان خود به راه دریا به کشتی بیامده است و آن کشتیها که سلطان در او به مصر آمده است چون نزدیک قاهره رسید تهی کردند و از آب آوردند و در خشکی رها کردند همچنان که چیزی آزاد کنند. و راوی آن قصه آن کشتیها را دید هفت عدد کشتی است هریک به درازی صد و پنجاه ارش و در عرض هفتاد ارش و هشتاد سال بود تا آن جا نهاده بودند. و در تاریخ سنه احدی و اربعین و اربعمایه بود که راوی این تحکایت آن جا رسید. و در وقتی که المعز لدین الله بیامد در مصر سپاهسالاری از آن خلیفه بغداد بود پیش معز آمد به طاعت و معز با لشکر بدان موضع که امروز قاهره است فرود آمد و آن لشکرگاه را قاهره نام نهادند آنچه آن لشکر آن جا را قهر کرد و فرمان داد تا هیچ کس از لشکر وی به شهر در نرود و به خانه کسی فرو نیاید، و بر آن دشت مصری بنا فرمود و حاشیت خود را فرمود تا هرکس سرایی و بنایی بیناد افکند و آن شهری شد که نظیر آن کم باشد.
و تقدیر کردم که در این شهر قاهره از بیست هزار دکان کم نباشد همه ملک سلطان. و بسیار دکان هاست که هریک را در ماهی ده دینار مغربی اجره است و از دو دینار کم نباشد و کاروانسرای و گرمابه و دیگر عقارات چندان است که آن را حد و قیاس نیست. تمامت ملک سلطان که هیچ آفریده را عقار و ملک نباشد مگر سراها و آن چه خود کرده باشد و شنیدم که در قاهره و مصر هشت هزار سر است از آن سلطان که آن را به اجارت دهندد و هرماه کرایه ستانند و همه به مراد مردم به ایشان دهند و از ایشان ستانند نه آن که بر کسی به نوعی به تکلیف کنند. و قصر سلطان میان شهر قاهره است و همه حوالی آن گشاده که هیچ عمارت بدان نه پیوسته است، و مهندسان آن را مساحت کردهاند برابر شهرستان میارفارقین است. و گرد بر گرد آن گشوده است. هر شب هزار مرد پاسبان این قصر باشند پانصد سوار و پانصد پیاده که از نماز شام بوق و دهل و کاسه میزنند و گردش میگردند تا روز. و چون از بیرون شهر بنگرند قصر سلطان چون کوهی نماید از بسیاری عمارات و ارتفاع آن، اما از شهر هیچ نتوان دید که باروی آن عالی است، و گفتند که در این قصر دوازده هزار خادم اجری خواره است و زنان و کنیزکان خود که داند الا آن که گفتند سی هزار آدمی در آن قصری است و آن دوازده کوشک است. و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر یک رانامی بدین تفصیل غیر از ان که در زیر زمین است : باب الذّهب، باب البحر، باب السریج، باب الزهّومه، باب السّلام، باب الزّبرجد، باب العبد، باب الفتوح، باب الزّلاقه، باب السّریه. و در زیرزمین دری است که سلطان سواره از آن جا بیرون رود، و از شهر بیرون قصری ساخته است که مخرج آن رهگذر در آن به قصر است و آن رهگذر را همه سقف محکم زدهاند از حرم تا به کوشک و دیوار کوشک از سنگ تراشیده ساختهاند که گویی از یک پاره سنگ تراشیده اند، و منظرها و ایوان های عالی برآورده و از اندرون دهلیز دکانها بسته. و همه ارکان دولت و خادمان سیاهان بوند و رومیان. و وزیر شخصی باشد که به زهد و ورع و امانت و صدق و علم و عقل از همه مستثنی باشد و هرگز آن جا رسم شراب خوردن نبوده بود یعنی به روزگار آن حاکم و در ایّام وی هیچ زن از خانه بیرون نیامده بود و کسی مویز نساختی احتیاط را نباید که از آن سک کننند و هیچ کسی را زهره نبود که شراب خورد و فقاع هم نخوردندی که گفتندی مست کننده است و مستحیل شده.
قاهره پنج دروازه دارد : باب النّصر، باب الفتوح، باب القنطرة، باب الزّویلة، باب الخلیج. و شهر بارو ندارد اما بناها مرتفع است که از بارو قوی تر و عالی تر است. و هر سرای و کوشکی حصاری است. و بیش تر عمارات پنج اشکوب و شش اشکوب باشد و آب خوردنی از نیل باشد سقایان با شتر نقل کنند. و آب چاهها هرچه به رود نیل نزدیک تر باشد خودش باشد و هرچه دور از نیل باشد، شور باشد. و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خود جدا باشند به سبوهای برنجین و خیکها در کوچه های تنگ که راه شتر نباشد. و اندر شهر در میان سراها باغچهها و اشجار باشد و آب از چاه دهند و در حرم سلطان سرابستانهاست که از آن نیکوتر نباشد و دولابها ساختهاند که آن بساتین را آب دهد و بر سر بامها هم درخت نشانده باشند و تفرجگاهها ساخته و در آن تاریخ که من آن جا بودم خانه ای که زمین وی بیست گز در دروازه گز بود به پانزده دینار مغربی به اجارت داده بود در یک ماه چهار اشکوب بود سه از آن به کراء داده بودند و طبقه بالایین از خداوندیش میخواست که هر ماه پنج دینار مغربی علاوه بدهد و صاحب خانه به وی نداد گفت که مرا باید که گاهی در آن جا باشم و مدت یک سال که ما آن جا بودیم همانا دو بار در آن خانه نشد. و آن سراها چنان بود از پاکیزگی و لطافت که گویی از جواهر ساختهاند نه از گچ و آجر و سنگ. و تمامت سرای های قاهره جدا جدا نهاده است چنان که درخت و عمارت هیچ آفریده بر دیوار غیری نباشد و هرکه خواهد هرگه که بایدش خانه خود باز تواند شکافت و عمارت کردکه هیچ مضرتی به دیگری نرسد. و چون از شهر قاهره سوی مغرب بیرون شوی جوی بزرگی است که آن را خلیج گویند و آن را خلیج را پدر سلطان کرده است و او را بر آن آب سیصد دیه خالصه است. و سر جوی از مصر برگرفته است وبه قاهره آورده و آن جا بگردانیده و پیش قیصر سلطان میگذرد. و دو کوشک بر سر آن خلیج کردهاند یکی را از آن لؤلؤ خوانند ودیگری را جوهره. و قاهره راچهار جامع است که روز آدینه نماز کنند. یکی را از آن جامع ازهر گویند و یکی را جامع نور؛ و یکی را جامع حاکم؛ و یکی را جامع معزّ؛ و این جامع بیرون شهر است بر لب رود نیل. و از مصر چون روی به قبله کنند به مطلع حمل باید کرد. و از مصر به قاهره کم از یک میل باشد. و مصر جنوبی است و قاهره شمالی. و نیل از مصر میگذرد و به قاهره رسد، و بساتین و عمارات هر دو شهر به هم پیوسته است. و تابستان همه دشت و صحرا چون دریایی باشد و بیرون از باغ سلطان که بر سربالایی است که آن پر نشود دیگر همه زیر آب است.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صفت شهر قاهره. چون از جانب شام به مصر روند اول به شهر قاهره رسند چه مصر جنوبی است و این قاهره معزیه گویند.
هوش مصنوعی: شهر قاهره به عنوان پایتخت مصر شناخته میشود و زمانی که از سمت شام به مصر سفر میکنید، ابتدا به قاهره میرسید، زیرا این شهر در بخش شمالی مصر واقع شده است. قاهره همچنین به عنوان "معزیه" نیز نامیده میشود.
و فسطاط لشکرگاه را گویند و این چنان بوده است که یکی از از فرزندان امیرالمومنین حسین بن علی صلوات الله علیهم اجمعین که او را المعز لدین الله گفتهاند ملک مغرب گرفته است تا اندلس و از مغرب سوی مصر لشکر فرستاده است از آب نیل میبایست گذشتن و بر آب نیل گذر نمی توان کرد یکی آن که آبی بزرگ است. و دوم نهنگ بسیار در آن باشد که هر حیوانی که به آب افتد در حال فرو میبرند و گویند به حوالی شهر مصر در راه طلسمی کردهاند که مردم را زحمت نرسانند و ستور را و به هیچ جای دیگر کسی را زهره نباشد در آب شدن به یک تیر پرتاب دور از شهر و گفتند المعزالدین الله لشکر خود را بفرستاد و بیامدند ان جا که امروز شهر قاهره است و فرمود که چون شما آن جا رسید سگی سیاه پیش از شما در آب رود و بگذرد. شما بر اثر آن سگ بروید و بگذرید بی اندیشه و گفتند که سی هزار سوار بود که بدان جا رسیدند همه بندگان او بودند. آن سگ سیاه همچنان پیش از لشکر در رفت و ایشان بر اثر او رفتند و از آب بگذشتند که هیچ آفریده را خللی نرسید و هرگز کس نشان نداده بود که کسی سواره از رود نیل گذشته باشد، و این حال در تاریخ سنه ثلث و ستین و ثلثمایه بوده است. و سلطان خود به راه دریا به کشتی بیامده است و آن کشتیها که سلطان در او به مصر آمده است چون نزدیک قاهره رسید تهی کردند و از آب آوردند و در خشکی رها کردند همچنان که چیزی آزاد کنند. و راوی آن قصه آن کشتیها را دید هفت عدد کشتی است هریک به درازی صد و پنجاه ارش و در عرض هفتاد ارش و هشتاد سال بود تا آن جا نهاده بودند. و در تاریخ سنه احدی و اربعین و اربعمایه بود که راوی این تحکایت آن جا رسید. و در وقتی که المعز لدین الله بیامد در مصر سپاهسالاری از آن خلیفه بغداد بود پیش معز آمد به طاعت و معز با لشکر بدان موضع که امروز قاهره است فرود آمد و آن لشکرگاه را قاهره نام نهادند آنچه آن لشکر آن جا را قهر کرد و فرمان داد تا هیچ کس از لشکر وی به شهر در نرود و به خانه کسی فرو نیاید، و بر آن دشت مصری بنا فرمود و حاشیت خود را فرمود تا هرکس سرایی و بنایی بیناد افکند و آن شهری شد که نظیر آن کم باشد.
هوش مصنوعی: فسطاط به معنای لشکرگاه است و در گذشته فرزند یکی از امامان بزرگ، حسین بن علی، که به المعز لدین الله مشهور بود، سلطنت مغرب را در دست گرفت و تا اندلس پیش رفت. او لشکری به سمت مصر فرستاد تا از آب نیل عبور کند. اما عبور از نیل دشوار بود، زیرا هم آب بسیار بزرگی داشت و هم نهنگهایی در آن زندگی میکردند که هر حیوانی را که به آب میافتاد، میبلعیدند. در نزدیکی شهر مصر، طلسمی وجود داشت که به مردم اجازه نمیداد به راحتی از آب عبور کنند، و هیچکس جرات نمیکرد وارد آب شود، مگر اینکه تیر و کمانی به همراه داشت تا دورتر پرتاب کند.
سرانجام المعز لدین الله لشکریان خود را به منطقهای که امروزه قاهره نامیده میشود، فرستاد و به آنها دستور داد که اگر به آنجا رسیدند، یک سگ سیاه را پیشاپیش خود ببینند و به دنبالش بگریزند تا از آب عبور کنند. این لشکر شامل سی هزار سوارهنظام بود و همگی پیرو او بودند. آن سگ سیاه به طور موفقیتآمیزی از آب عبور کرد و لشکریان نیز به دنبالش رفتند و هیچیک از آنها در آب دچار مشکل نشدند، در حالی که قبلاً سابقه نداشت کسی بتواند از نیل سواره عبور کند.
بعد از این رویداد، المعز لدین الله با کشتی به مصر آمد و کشتیهایش که به قاهره نزدیک شدند، خالی شدند و به خشکی منتقل شدند. این کشتیها هفت عدد بودند و هر کدام به طول صد و پنجاه ارش و عرض هفتاد ارش بودند. راوی این روایت در تاریخنگاری به وقوع این حوادث اشاره کرده و بیان کرده که المعز در زمان خاصی به مصر آمد و لشکری از خلیفه بغداد به او پیوست. او به محل فعلی قاهره آمد و دستور داد که هیچیک از سربازانش به شهر نروند یا به خانه کسی نروند. او به آن زمین مسطحات دستور ساخت و ساز داد و هر کسی را به بنا کردن سرای و بنایی تشویق کرد تا شهری بنا شود که پیش از آن نظیرش وجود نداشت.
و تقدیر کردم که در این شهر قاهره از بیست هزار دکان کم نباشد همه ملک سلطان. و بسیار دکان هاست که هریک را در ماهی ده دینار مغربی اجره است و از دو دینار کم نباشد و کاروانسرای و گرمابه و دیگر عقارات چندان است که آن را حد و قیاس نیست. تمامت ملک سلطان که هیچ آفریده را عقار و ملک نباشد مگر سراها و آن چه خود کرده باشد و شنیدم که در قاهره و مصر هشت هزار سر است از آن سلطان که آن را به اجارت دهندد و هرماه کرایه ستانند و همه به مراد مردم به ایشان دهند و از ایشان ستانند نه آن که بر کسی به نوعی به تکلیف کنند. و قصر سلطان میان شهر قاهره است و همه حوالی آن گشاده که هیچ عمارت بدان نه پیوسته است، و مهندسان آن را مساحت کردهاند برابر شهرستان میارفارقین است. و گرد بر گرد آن گشوده است. هر شب هزار مرد پاسبان این قصر باشند پانصد سوار و پانصد پیاده که از نماز شام بوق و دهل و کاسه میزنند و گردش میگردند تا روز. و چون از بیرون شهر بنگرند قصر سلطان چون کوهی نماید از بسیاری عمارات و ارتفاع آن، اما از شهر هیچ نتوان دید که باروی آن عالی است، و گفتند که در این قصر دوازده هزار خادم اجری خواره است و زنان و کنیزکان خود که داند الا آن که گفتند سی هزار آدمی در آن قصری است و آن دوازده کوشک است. و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر یک رانامی بدین تفصیل غیر از ان که در زیر زمین است : باب الذّهب، باب البحر، باب السریج، باب الزهّومه، باب السّلام، باب الزّبرجد، باب العبد، باب الفتوح، باب الزّلاقه، باب السّریه. و در زیرزمین دری است که سلطان سواره از آن جا بیرون رود، و از شهر بیرون قصری ساخته است که مخرج آن رهگذر در آن به قصر است و آن رهگذر را همه سقف محکم زدهاند از حرم تا به کوشک و دیوار کوشک از سنگ تراشیده ساختهاند که گویی از یک پاره سنگ تراشیده اند، و منظرها و ایوان های عالی برآورده و از اندرون دهلیز دکانها بسته. و همه ارکان دولت و خادمان سیاهان بوند و رومیان. و وزیر شخصی باشد که به زهد و ورع و امانت و صدق و علم و عقل از همه مستثنی باشد و هرگز آن جا رسم شراب خوردن نبوده بود یعنی به روزگار آن حاکم و در ایّام وی هیچ زن از خانه بیرون نیامده بود و کسی مویز نساختی احتیاط را نباید که از آن سک کننند و هیچ کسی را زهره نبود که شراب خورد و فقاع هم نخوردندی که گفتندی مست کننده است و مستحیل شده.
هوش مصنوعی: در شهر قاهره، دارای حداقل بیست هزار دکان است که همگی متعلق به سلطان میباشد. هر کدام از این دکانها ماهیانه ده دینار مغربی اجاره دارند و این مبلغ کمتر از دو دینار نیست. همچنین کاروانسراها، گرمابهها و سایر اماکن تجاری به قدری زیادند که شمارش آنها ممکن نیست. تمامی املاک و اموال سلطان به او تعلق دارد و هیچ کس دیگری مالک نیست، جز خانههایی که خود ساخته است. شنیدهام که در قاهره و مصر حدود هشت هزار سرای اجارهای از سوی وی وجود دارد که هر ماه کرایهاش را دریافت میکنند و این اجارهها طبق خواست مردم تنظیم شده و به هر کسی تحمیل نمیشود.
قصر سلطان در مرکز شهر قاهره واقع شده و اطراف آن باز است و هیچ بنایی به آن متصل نیست. مهندسان سایز این قصر را با شهرستان میارفارقین مقایسه کردهاند. هر شب هزار پاسبان، شامل پانصد سوار و پانصد پیاده، از قصر حفاظت میکنند و از نماز شام به صدا در میآورند و تا صبح دور قصر گشت میزنند. وقتی از بیرون شهر به قصر نگریسته شود، به واسطه ارتفاع و وسعت آن، مانند کوهی به نظر میآید، اما از درون شهر به دلیل دیوار بلندی که دارد، به سختی قابل مشاهده است. گفته میشود در قصر حدود دوازده هزار خادم و همچنین زنان و کنیزکان وجود دارد که مجموع افراد ساکن این قصر به سی هزار نفر میرسد و دارای دوازده کوشک میباشد.
این حرم دارای ده دروازه برای ورود و خروج است که هر کدام نام خاصی دارند و همچنین در زیرزمین دری وجود دارد که سلطان میتواند از آن خارج شود. به خارج از قصر راهی ساخته شده که روی آن سقف محکم زدهاند و دیوارهای کوشک با سنگهای تراشیده شده ساخته شدهاند به طوری که به نظر میرسد از یک تکه سنگ به وجود آمدهاند. درون قصر دارای ایوانها و منظرهای زیبا است و دکانها به دقت طراحی شدهاند. کارمندان و خادمان از سیاهان و رومیها هستند و وزیر باید شخصی باشد که به زهد و دیانت، صداقت، علم و عقل شناخته شده باشد. در زمان حاکمیت او، نوشیدن شراب ممنوع بوده و هیچ زنی از خانه بیرون نمیرفته است و هیچ کس حق نداشته مویز آماده کند، زیرا این کار احتیاط را زیر پا میگذارد و هیچ کس جرات نوشیدن شراب را نداشته چرا که مست کننده محسوب میشد.
قاهره پنج دروازه دارد : باب النّصر، باب الفتوح، باب القنطرة، باب الزّویلة، باب الخلیج. و شهر بارو ندارد اما بناها مرتفع است که از بارو قوی تر و عالی تر است. و هر سرای و کوشکی حصاری است. و بیش تر عمارات پنج اشکوب و شش اشکوب باشد و آب خوردنی از نیل باشد سقایان با شتر نقل کنند. و آب چاهها هرچه به رود نیل نزدیک تر باشد خودش باشد و هرچه دور از نیل باشد، شور باشد. و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خود جدا باشند به سبوهای برنجین و خیکها در کوچه های تنگ که راه شتر نباشد. و اندر شهر در میان سراها باغچهها و اشجار باشد و آب از چاه دهند و در حرم سلطان سرابستانهاست که از آن نیکوتر نباشد و دولابها ساختهاند که آن بساتین را آب دهد و بر سر بامها هم درخت نشانده باشند و تفرجگاهها ساخته و در آن تاریخ که من آن جا بودم خانه ای که زمین وی بیست گز در دروازه گز بود به پانزده دینار مغربی به اجارت داده بود در یک ماه چهار اشکوب بود سه از آن به کراء داده بودند و طبقه بالایین از خداوندیش میخواست که هر ماه پنج دینار مغربی علاوه بدهد و صاحب خانه به وی نداد گفت که مرا باید که گاهی در آن جا باشم و مدت یک سال که ما آن جا بودیم همانا دو بار در آن خانه نشد. و آن سراها چنان بود از پاکیزگی و لطافت که گویی از جواهر ساختهاند نه از گچ و آجر و سنگ. و تمامت سرای های قاهره جدا جدا نهاده است چنان که درخت و عمارت هیچ آفریده بر دیوار غیری نباشد و هرکه خواهد هرگه که بایدش خانه خود باز تواند شکافت و عمارت کردکه هیچ مضرتی به دیگری نرسد. و چون از شهر قاهره سوی مغرب بیرون شوی جوی بزرگی است که آن را خلیج گویند و آن را خلیج را پدر سلطان کرده است و او را بر آن آب سیصد دیه خالصه است. و سر جوی از مصر برگرفته است وبه قاهره آورده و آن جا بگردانیده و پیش قیصر سلطان میگذرد. و دو کوشک بر سر آن خلیج کردهاند یکی را از آن لؤلؤ خوانند ودیگری را جوهره. و قاهره راچهار جامع است که روز آدینه نماز کنند. یکی را از آن جامع ازهر گویند و یکی را جامع نور؛ و یکی را جامع حاکم؛ و یکی را جامع معزّ؛ و این جامع بیرون شهر است بر لب رود نیل. و از مصر چون روی به قبله کنند به مطلع حمل باید کرد. و از مصر به قاهره کم از یک میل باشد. و مصر جنوبی است و قاهره شمالی. و نیل از مصر میگذرد و به قاهره رسد، و بساتین و عمارات هر دو شهر به هم پیوسته است. و تابستان همه دشت و صحرا چون دریایی باشد و بیرون از باغ سلطان که بر سربالایی است که آن پر نشود دیگر همه زیر آب است.
هوش مصنوعی: قاهره دارای پنج دروازه است: باب النصر، باب الفتوح، باب القنطره، باب الزویله و باب الخلیج. این شهر دیوار ندارد اما ساختمانهای بلندی دارد که از دیوار مستحکمتر و بهتر هستند. هر خانه و کاخی دارای حصار میباشد. بیشتر ساختمانها پنج یا شش طبقه دارند و آب شرب از رود نیل تامین میشود که آن را با شتر حمل میکنند. آب چاهها اگر به نیل نزدیکتر باشد تازه است و هرچه دورتر باشد شور میشود. برای تأمین آب شرب، قاهره و مصر به پنجاه هزار شتر نیاز دارند. افرادی که آب را با شتر حمل میکنند، به صورت جداگانه به کار خود مشغولند و آب را در کوچههای باریک با ظروف برنجی و کیسهها حمل میکنند. در شهر، میان خانهها باغچهها و درختان وجود دارد و آب از چاهها تامین میشود. در محل حرم سلطنت، نهرهای زیبا و دولابهایی وجود دارد که باغها را آبیاری میکند و بر بامها نیز درختان کاشتهاند. در زمانی که من آنجا بودم، خانهای با زمینی به اندازه بیست گز در دروازه گز به اجاره پانزده دینار مغربی داده شده بود و این خانه چهار طبقه داشت. صاحبخانه از مستأجر خواسته بود که هر ماه پنج دینار مغربی بیشتر پرداخت کند، اما مستأجر نپذیرفت و به او گفت که چه بسا او در آنجا نماند. خانهها به قدری تمیز و زیبا بودند که به نظر میرسید از جواهر ساخته شدهاند، نه از گچ و آجر و سنگ. هر خانه در قاهره بهطور مستقل قرار دارد و درختان و ساختمانها بر دیوار دیگران قرار ندارند، بنابراین هر کس میتواند هر زمان که خواست، خانهاش را گسترش دهد بدون این که به دیگران آسیب برساند.
وقتی از قاهره به سمت مغرب حرکت کنید، جوی بزرگی وجود دارد که به آن «خلیج» میگویند و این خلیج به دستور سلطان ساخته شده و در آن سیصد ده خالصه وجود دارد. این جوی از مصر آمده و به قاهره منتقل شده است. بر بالای این خلیج دو کاخ ساختهاند که یکی «لؤلؤ» و دیگری «جوهره» نامیده میشود. قاهره دارای چهار مسجد است که در روز جمعه نماز در آنها برگزار میشود: یکی از آنها «جامع ازهر»، دیگری «جامع نور»، سوم «جامع حاکم» و چهارم «جامع معز» که این آخری در بیرون شهر و در کنار رود نیل قرار دارد. فاصله مصر تا قاهره کمتر از یک میل است و مصر در سمت جنوب و قاهره در سمت شمال واقع شده است. رود نیل از مصر عبور کرده و به قاهره میرسد و باغها و ساختمانهای دو شهر به یکدیگر متصل هستند. در تابستان، دشت و بیابان همچون دریایی بزرگ پر از آب به نظر میرسند و تنها باغ سلطنتی که در جاهای بلند واقع است، از آب پر نمیشود و بقیه زیر آب است.
حاشیه ها
منظور از نهنگ، تمساح است که در آن ناحیه فراوان است