گنجور

بخش ۵۵ - صف چهل و سوم

هر گروهی از اهل مذاهب را اندر نفس و روح اختلاف است، و بیشتر مردم اهل ظاهر برآنند که نفس این جسد کثیف است، و مردم این هیکل طاهرست، مگر از مذهب معتزله، و بهری از مردمان صابی که گویند مردم این جسد کثیف است و قول اهل ظاهر آنست که روح عرضی است لطیف و آن زندگانی است که مردم بدان سخن گوی است و اندر یابنده، و مذهب بیشتر از فلاسفه آن است که نفس گوهری بسیط است زنده و اندر یابنده و سخن گوی و نزدیک حکماء شریعت روح شریفتر از نفس است و نزدیک فلاسفه نفس شریفتر از روح است و هر گروهی را برین دعوی، خویش حجتهاست که آنرا بیفکندیم و از بیم گرانی و درازی، کتاب و اندر کتب افلاطون چنانست که نفسهای مردم چون از کالبدها شود اندر حیوانات شود بر اندازه آن خوها که آن مردمان گرفته باشند: آنک خوی شیران دارد نفس او اندر شیری شود، و آنگ طبع خران و گاوان دارد نفسهای ایشان اندر آن خران و گاوان شوند و خردمندان از اهل شریعت دانند که این سخن ناخوبست و گروهی از شاگردان افلاطون گفتند که حکیم فاضل بدین قول اثبات تناسخ نخواست، ولکن این سخن بر اندازه روزگار خویش گفت مر سیاست خلق را بر سبیل رمز و مثل و از فرفیریوس حکایت کنند که اندر کتاب «طبیعت الانسان» از یونانیان گفت که ایشان گویند که نفس بسیار گونهاست، چنانک شخص بسیارگونهاست، و هر نوعی از نفسها اندر نوع جسد خویش شود، و آن مردم جز اندر جسدهای مردم نشود، و آن ستوران جز اندر ستور نشود، و هم برین مثال هر روانی اندر تنی شود که در خور او باشد و قول افلاطون چنانست که گوید روانهای بدان که از تنهای ایشان بیرون شود دیوان گردند و دیو نزدیک او نفس بدکردار است که از جسد جدا شده باشد و شاگردان افلاطون گفتند که آن تنها که افلاطون گفت نه این تنهای کثیف است، و آن تنها که زین تنهای کثیف زاده باشند و بفعل آن نفس که اندرو باشد باقی بماند ابد الابدین.

و اما افلاطون اندر معاد ایدون گوید که روانهای بدان آز کالبدهای بدان جدا شود باز عالم نفسانی نتوان شدن، بلک او را این آلت جسدانی کار باید کردن تا لطیف و صافی شود و ثواب نزدیک او آنست که نفس جوهری گردد چون عقل، یعنی که نفس عقل است بقوه و عقل گردد بفعل آن وقت که باز عالم الهی باز شود، نزدیکی، علت خویش و جواهر روحانی را بیابد بنفس چنانک بدین جسد مر جواهر محسوس را یافته است امروز ثواب نزدیک افلاطون این است گروهی گفتند که بویعقوت سجزی مر نفس را بیرون این عالم کثیف قرارگاهی نگوید، و این سخن اندر کتاب، «کشف المحجوب» از گفتار او پیداست و گروهی از شاگردان بو یعقوب که گفتند ما سر مذهب او دانیم ایدون گفتند که مذهب بو یعقوب آنست که نفس چون صافی شود بعالم علوی بازگردد و جاودانه بماند و گروهی از صابیان گویند که روانهای بدان بماند از پس تنهای ایشان، چنان نماید که ایشان را اندر تنهای ددان کرده اند بر آن مثال که مردم اندر خواب ببینند چیزهای کزان بترسند وزان غمگین شوند که مر آنرا حقیقتی نباشد و عقاب بدکرداران اینست نزدیک صابیان.

و گروهی گفتند ازیشان که روانهای بدکرداران همه نیست شوند وزانها بمانند ماندنی مطلق بی غم و ثواب و عقاب نزدیک این باشد و این مذهب را بهری از مردمان دعوی کنند و از اهل حقائق و گفتند منزلت بر سه بهراست: ثوابست و عقابست و تلاشی است، یعنی نیست گشتن و مران نفسها را باشد که صورت علمی از علمها پذیرفته باشد چون نفوس کودکان و دیوانگان.

بخش ۵۴ - صف چهل و دوم: از قول گروهی از دانایان خواجه شهید ابوالحسن نخشبی رضی الله عنه اندرین معنی آنست که از بر فلک الافلاک نوری لطیف است نه متحرک و نه و ساکن که سر زبرین از آن نور باریک است و بنفس کل پیوسته است، و سر فرودینش کثیف و ستبرست و اندر فلک پیوسته است، و هر نفسی که علمی از علمها بیاموزد آن علم مرو را دست باز ندارد که نیست شود، بلکه او را باقی کند و اگر آن علم دینی بود پرورده شده باشد بعمل شریعت و پرهیز چون آن نفس از جسد جدا شود، از افلاک و اجرام بگذرد و بدان نور رسد که یک سر ازو بنفس کل پیوسته است و دیگر سرش بفلک پیوسته است و بدان طرف باریک و لطیف قرار گیرد و بنفس کل پیوسته شود، و هر چه نفس بد کرداران و معاقبان باشد بدین طرف قرار گیرد که بفلک پیوسته است.بخش ۵۶ - صف چهل و چهارم: عالم جسمانی بر آنست که هر رکنی از رکنهای طبایع همپهلو شده است بارکنی دیگر که میان ایشان هر دو ماننده است برویی از رویها، چنانک از آب با خاک همپهلو شده اند و با یکدیگر آمیخته اند بدان ماننده یی که با یکدیگر دارند اندر سردی، همچنین باد و آب هم همپهلو اند بدانچ میان ایشان انبازی است اندر تری و آتش از باد همی نیرو یابد بدان مانند که میان ایشانست اندر گرمی، و هر یکی ازین طبایع با مانند خویش قرار گرفته اند و صلاح از میان ایشان پدید آمده است، اگر آب از خاک جدا ماند از هر دو جدا جدا جز فساد چیز نیاید و نفع از هر دو باطل شود و چون حال عالم بدین جمله بود تا صلاح اندر خلق بسبب ایشان پدید آید، انبیا علیهم السلام شریعت را تالیف کردند بر مثال صورت مردم ظاهر او همه مخالف و پراگنده از عبارتهای گوناگون و همه مخالف یکدیگر همچنانک حواس مردم از بینایی و شنوایی و گویایی همی مخالف یکدیگرند و باطن شریعت همه یکی مقصود و اشارت بیک تن بود اندر عالم که راهنمای خلق او باشد، همچنانک باطن مردم یکی بود- نفس- که این حواس کارهای مخالف خویش همه پیش او همی برند براستی، تا خردمندان بدانند که پیغمبران علیهم السلام فرستادگان آفریدگار عالم اند که تالیف شریعت ایشان بمانند آفرینش خدای است. پس نخست حکمت اندر نهاد شریعت این بود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر گروهی از اهل مذاهب را اندر نفس و روح اختلاف است، و بیشتر مردم اهل ظاهر برآنند که نفس این جسد کثیف است، و مردم این هیکل طاهرست، مگر از مذهب معتزله، و بهری از مردمان صابی که گویند مردم این جسد کثیف است و قول اهل ظاهر آنست که روح عرضی است لطیف و آن زندگانی است که مردم بدان سخن گوی است و اندر یابنده، و مذهب بیشتر از فلاسفه آن است که نفس گوهری بسیط است زنده و اندر یابنده و سخن گوی و نزدیک حکماء شریعت روح شریفتر از نفس است و نزدیک فلاسفه نفس شریفتر از روح است و هر گروهی را برین دعوی، خویش حجتهاست که آنرا بیفکندیم و از بیم گرانی و درازی، کتاب و اندر کتب افلاطون چنانست که نفسهای مردم چون از کالبدها شود اندر حیوانات شود بر اندازه آن خوها که آن مردمان گرفته باشند: آنک خوی شیران دارد نفس او اندر شیری شود، و آنگ طبع خران و گاوان دارد نفسهای ایشان اندر آن خران و گاوان شوند و خردمندان از اهل شریعت دانند که این سخن ناخوبست و گروهی از شاگردان افلاطون گفتند که حکیم فاضل بدین قول اثبات تناسخ نخواست، ولکن این سخن بر اندازه روزگار خویش گفت مر سیاست خلق را بر سبیل رمز و مثل و از فرفیریوس حکایت کنند که اندر کتاب «طبیعت الانسان» از یونانیان گفت که ایشان گویند که نفس بسیار گونهاست، چنانک شخص بسیارگونهاست، و هر نوعی از نفسها اندر نوع جسد خویش شود، و آن مردم جز اندر جسدهای مردم نشود، و آن ستوران جز اندر ستور نشود، و هم برین مثال هر روانی اندر تنی شود که در خور او باشد و قول افلاطون چنانست که گوید روانهای بدان که از تنهای ایشان بیرون شود دیوان گردند و دیو نزدیک او نفس بدکردار است که از جسد جدا شده باشد و شاگردان افلاطون گفتند که آن تنها که افلاطون گفت نه این تنهای کثیف است، و آن تنها که زین تنهای کثیف زاده باشند و بفعل آن نفس که اندرو باشد باقی بماند ابد الابدین.
هوش مصنوعی: اختلافات زیادی در بین گروهای مختلف مذهبی وجود دارد. اکثر مردم بر این باورند که نفس انسان ناپاک است و جسم او پاک تلقی می‌شود. اما دسته‌ای از معتزله و برخی دیگر از گروه‌ها، برعکس می‌پندارند که جسم ناپاک است. کسانی که به ظاهرگرایی اعتقاد دارند، روح را به عنوان چیزی لطیف و زنده می‌شناسند که به انسان قدرت گفتن می‌دهد. در مقابل، برخی فیلسوفان بر این باورند که نفس یک جوهر زنده و غیرقابل تقسیم است. در میان عقاید مختلف، برخی حکما روح را برتر از نفس و برخی دیگر آن را کم‌ارزش‌تر می‌دانند. هر کدام از این گروه‌ها دلایل خاص خود را دارند که ما از ترس طولانی شدن بحث، آنها را کنار گذاشتیم. افلاطون نیز بر این باور است که وقتی نفس انسان از بدنش جدا می‌شود، به شکلی کاملاً متفاوت در موجودات دیگر تجلی می‌یابد؛ به گونه‌ای که اگر فردی ویژگی‌های خاصی داشته باشد، نفس او در موجودی مشابه آن ویژگی‌ها قرار می‌گیرد. برای مثال، کسی که ویژگی‌های شیری را دارد، نفس او در جسم یک شیر خواهد بود. اما حکمای دینی بر این باورند که چنین نظریات اشتباه هستند و شاگردان افلاطون نیز به این نکته اشاره کردند که تن تنها بر اساس جسم کثیف زاده نمی‌شود، بلکه باقی ماندن نفس به خاطر فعلی است که در آن وجود دارد و از این رو همیشه باقی خواهد ماند.
و اما افلاطون اندر معاد ایدون گوید که روانهای بدان آز کالبدهای بدان جدا شود باز عالم نفسانی نتوان شدن، بلک او را این آلت جسدانی کار باید کردن تا لطیف و صافی شود و ثواب نزدیک او آنست که نفس جوهری گردد چون عقل، یعنی که نفس عقل است بقوه و عقل گردد بفعل آن وقت که باز عالم الهی باز شود، نزدیکی، علت خویش و جواهر روحانی را بیابد بنفس چنانک بدین جسد مر جواهر محسوس را یافته است امروز ثواب نزدیک افلاطون این است گروهی گفتند که بویعقوت سجزی مر نفس را بیرون این عالم کثیف قرارگاهی نگوید، و این سخن اندر کتاب، «کشف المحجوب» از گفتار او پیداست و گروهی از شاگردان بو یعقوب که گفتند ما سر مذهب او دانیم ایدون گفتند که مذهب بو یعقوب آنست که نفس چون صافی شود بعالم علوی بازگردد و جاودانه بماند و گروهی از صابیان گویند که روانهای بدان بماند از پس تنهای ایشان، چنان نماید که ایشان را اندر تنهای ددان کرده اند بر آن مثال که مردم اندر خواب ببینند چیزهای کزان بترسند وزان غمگین شوند که مر آنرا حقیقتی نباشد و عقاب بدکرداران اینست نزدیک صابیان.
هوش مصنوعی: افلاطون درباره معاد می‌گوید که روح‌ها باید از کالبدها جدا شوند و نمی‌توانند به دنیای نفسانی برگردند. بلکه برای این کار، نیاز به جسمی دارند تا نرم و صاف شوند. پاداش در نزد او این است که روح به جوهر خود که عقل است، تبدیل شود و وقتی که علم الهی باز شود، به علت وجود خود و جواهر روحانی پی ببرد، مانند اینکه امروز ما جواهر محسوس را در این جسم یافته‌ایم. عده‌ای بیان کرده‌اند که ابوعیقوب سجزی، روح را در بیرون از این عالم کثیف مستقر نمی‌داند و این نظر در کتاب «کشف المحجوب» ذکر شده است. همچنین، برخی از شاگردان ابوعیقوب معتقدند که وقتی روح پاک شود، به عالم بالا بازمی‌گردد و جاودانه می‌ماند. در مقابل، برخی صابیان بر این باورند که روح‌ها پس از جدایی از تن خود، مانند افرادی هستند که در خواب می‌بینند و از چیزهایی می‌ترسند که حقیقت ندارند. بنابراین، نزدیک به عقیده صابیان، عذاب بدکاران به همین گونه است.
و گروهی گفتند ازیشان که روانهای بدکرداران همه نیست شوند وزانها بمانند ماندنی مطلق بی غم و ثواب و عقاب نزدیک این باشد و این مذهب را بهری از مردمان دعوی کنند و از اهل حقائق و گفتند منزلت بر سه بهراست: ثوابست و عقابست و تلاشی است، یعنی نیست گشتن و مران نفسها را باشد که صورت علمی از علمها پذیرفته باشد چون نفوس کودکان و دیوانگان.
هوش مصنوعی: گروهی از افراد اظهار کردند که روح‌های بدکرداران به کلی نابود می‌شوند و از آن‌ها تنها یک حالت وجودی بی‌غم و بدون پاداش و کیفر باقی می‌ماند. این باور به عنوان یک مذهب توسط عده‌ای از انسان‌ها مطرح شده است. همچنین افرادی که به حقیقت‌ها آگاه هستند، گفتند که مقام و مرتبه انسان‌ها به سه بخش تقسیم می‌شود: پاداش، کیفر و نابودی. منظور از نابودی این است که روح‌ها به حالت عدم می‌رسند، حال آنکه روح‌های کودکانه و دیوانه‌ها هنوز هیچ دانش علمی از علم‌ها ندارند.