گنجور

بخش ۲۰ - اندر نطق و کلام و قول

میان نطق و میان کلام و قول چه فرق‌؟
که پارسی یکی و معنی‌اندرو بسیار

نطق مر نفس ناطقه را صفتی جوهری است و آن مفهوم است و معقول‌، نه محسوس است و نه مشار. و قول از نطق اثر است و برو دلیل است، چنانک چو ما کودک خرد بینیم شیرخواره‌، گوییم که مر او را نطق است بی آنک ازو قولی شنوده باشیم البته، و چون گوساله بینیم گوییم که مرین را نطق نیست، هر چند که هر دو حیوان‌اند و نه این سخن گفته باشد و نه آن. و عاقل مر آنکس را راستگو‌ی دارد که گوید مرین کودک خرد را نطق است، و کسی (را ) که گوید گوساله را نطق است دروغ‌زن شمارد. و اگر کسی مر کودکی خرد را گوید «این را قول است» یا «کلام است» خطا گفته باشد و شرح قول (و) کلام خود بگوییم.

پس نطق نه تازی است و نه پارسی و نه هندی و نه هیچ لغتی، بل قوّتی است از قوت‌هاء نفس انسانی که مردم بدان قوت معنی‌یی را که‌اندر ضمیر او باشد به‌آواز و حروف و قول بدیگری بتواند رسانیدن. پس مر آن قوت را کاین فعل از او آید نطق گفتند حکما دین (و) فلسفه‌.

و اما قول سخنی باشد کوتاه و معنی‌دار‌، بل مر قول را بر چند روی عبارت کنند: یکی آنک مر لفظی را کسی بگوید قول او گویند، چنانک به‌مثل حاجب گوید «‌وزیر را بخوانید که این قول امیر است.». یعنی که امیر چنین گفت که من گفتم؛ و به‌دیگر روی مر قول را بر اعتقاد نیز حمل کنند، چنانک گویند قول ابی‌حنیفه آنست که هر‌که رگ بگشاید مسحش بشکند‌، و قول شافعی به‌خلاف این است؛ و سه دیگر مر میل و رغبت کسی را به‌چیزی قول او گویند نیز، چنانک گویند: فلان یقول بالنساو فلان یقول بالصبیان و جز آن؛ چهارم هر که سخنی بگوید که‌آن را معنی‌یی‌ باشد راست یا دروغ، آن قولی باشد ازو، به‌هر زبانی که باشد.

و اما کلام مجموع قول‌ها باشد که معنی جز بدان قول‌ها و به ترتیب آن گزارده نشود چنانک به‌مثل کسی گوید «امروز به‌درگاه امیر شدم و بار خواستم و‌ اندیشیدم که اگر بار نخواسته پیش امر شوم صواب نباشد و مرا خوار کند، و چو بار خواستم امیر چو دانست که من ادب نگاه داشتم، مرا پیش خواند و لطف کرد و حاجت من روا فرمود کردن.» این را کلام گویند که قول‌هاء به‌آواز گفته به‌ترتیب اندرو مجموع باشد، و هر قولی را از آن معنی‌یی باشد و به‌مجموع آن معانی جز آن معنی حاصل نیاید.

پس نخست نطق است و آن مر نفس را جوهری است اندر حد قوّت، و چو به‌فعل آید اعنی چو مردم تمام شود و چیزی خواهد گفتن نخست ازو خلق باشد و آن ترتیب سخن باشد ازو به تدبیر‌ اندر نفس، سپس از آنک مر آن را به آواز بیرون آرد، چنانک خدای تعالی حکایت کرد از سلیمان النبی علیه‌السلام که بر سبیل شکر از خداء تعالی مردمان گفت «ای مردمان ما را منطق پرندگان بیاموختند» بدین ایت: قوله «با ایهاالناس علمنا منطق الطیر.».

‌اندرین قول پیدا‌ست که منطق و نطق به آواز نیست و قول و کلام به آواز‌ است، چنانک خدای تعالی گفت به‌حکایت که مر عیسی را گفتم «تو کلام گفتی با مردمان‌ اندر گهواره‌»، قوله «تکلم الناس فی المهد و کهلا»، یعنی به‌آواز سخن گفتی؛ و چو سلیمان گفت «ما را منطق (پرندگان) بیاموختند» یعنی دانیم، و آن ناگفته است؛ پس نطق سخن دانسته باشد و ناگفته، و کلام منطق گفته باشد، و قول جزوها کلام باشد که هر یکی را معنی‌یی باشد، و جملگی آن جمع شود بر گزاردن یک معنی که‌آن جز بدان قول‌ها گزارده نشود.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میان نطق و میان کلام و قول چه فرق‌؟
که پارسی یکی و معنی‌اندرو بسیار
هوش مصنوعی: در صحبت و گفتار و سخن گفتن چه تفاوتی وجود دارد؟ زیرا در زبان فارسی، واژه‌ها یکی هستند و معانی آنها بسیار متنوع و گوناگون است.
نطق مر نفس ناطقه را صفتی جوهری است و آن مفهوم است و معقول‌، نه محسوس است و نه مشار. و قول از نطق اثر است و برو دلیل است، چنانک چو ما کودک خرد بینیم شیرخواره‌، گوییم که مر او را نطق است بی آنک ازو قولی شنوده باشیم البته، و چون گوساله بینیم گوییم که مرین را نطق نیست، هر چند که هر دو حیوان‌اند و نه این سخن گفته باشد و نه آن. و عاقل مر آنکس را راستگو‌ی دارد که گوید مرین کودک خرد را نطق است، و کسی (را ) که گوید گوساله را نطق است دروغ‌زن شمارد. و اگر کسی مر کودکی خرد را گوید «این را قول است» یا «کلام است» خطا گفته باشد و شرح قول (و) کلام خود بگوییم.
هوش مصنوعی: نطق نفس ناطقه یک ویژگی بنیادی است که مربوط به مفهوم و معقولات می‌شود و نه به چیزهای حسی یا تجربی. گفتار، نتیجه‌ای از این نطق است و می‌توان برای آن دلیل آورد. به عنوان مثال، اگر ما یک کودک شیرخوار را ببینیم، می‌گوییم که او نطق دارد حتی اگر از او حرفی نشنیده باشیم. اما وقتی یک گوساله را مشاهده کنیم، می‌گوییم که آن نطق ندارد، هرچند که هر دو موجودات زنده‌ای هستند و هیچ‌کدام سخنی نمی‌گویند. انسان عاقل کسی را راستگو می‌داند که بگوید این کودک شیرخوار نطق دارد و کسی که بگوید گوساله نطق دارد را دروغگو می‌داند. اگر کسی به اشتباه بگوید که یک کودک شیرخوار «گفتار» یا «کلام» دارد، اشتباه کرده است و ما می‌توانیم توضیح دهیم که منظور او چه بوده است.
پس نطق نه تازی است و نه پارسی و نه هندی و نه هیچ لغتی، بل قوّتی است از قوت‌هاء نفس انسانی که مردم بدان قوت معنی‌یی را که‌اندر ضمیر او باشد به‌آواز و حروف و قول بدیگری بتواند رسانیدن. پس مر آن قوت را کاین فعل از او آید نطق گفتند حکما دین (و) فلسفه‌.
هوش مصنوعی: پس سخن گفتن نه تنها مربوط به زبان‌های عربی، فارسی، هندی یا هر زبان دیگری نیست، بلکه نیرویی است از توانایی‌های نفس انسانی. این نیرو به انسان این امکان را می‌دهد که معناها و احساساتی که در درونش وجود دارد را به صورت صدا، حروف و کلمات به دیگران منتقل کند. بنابراین، حکما و فیلسوفان آن نیرویی را که باعث ایجاد این عمل می‌شود، نطق نامیده‌اند.
و اما قول سخنی باشد کوتاه و معنی‌دار‌، بل مر قول را بر چند روی عبارت کنند: یکی آنک مر لفظی را کسی بگوید قول او گویند، چنانک به‌مثل حاجب گوید «‌وزیر را بخوانید که این قول امیر است.». یعنی که امیر چنین گفت که من گفتم؛ و به‌دیگر روی مر قول را بر اعتقاد نیز حمل کنند، چنانک گویند قول ابی‌حنیفه آنست که هر‌که رگ بگشاید مسحش بشکند‌، و قول شافعی به‌خلاف این است؛ و سه دیگر مر میل و رغبت کسی را به‌چیزی قول او گویند نیز، چنانک گویند: فلان یقول بالنساو فلان یقول بالصبیان و جز آن؛ چهارم هر که سخنی بگوید که‌آن را معنی‌یی‌ باشد راست یا دروغ، آن قولی باشد ازو، به‌هر زبانی که باشد.
هوش مصنوعی: سخن کوتاه و پرمعنا ممکن است به چند شکل تعبیر شود. اول اینکه اگر کسی لفظی را بگوید، به آن قول می‌گویند. مثلاً وقتی حاجب می‌گوید «وزیر را بخوانید، این گفته امیر است»، یعنی امیر چنین گفته است. دوم اینکه قول می‌تواند به معنای اعتقاد هم باشد، مانند این که می‌گویند «قول ابی‌حنیفه این است که هر که رگش را بگشاید، مسحش باطل می‌شود»، در حالی که قول شافعی بر خلاف این است. سوم اینکه میل و علاقه‌ی کسی به چیزی را نیز می‌توان قول او دانست، مانند اینکه می‌گویند فلانی طرفدار نسا و دیگری طرفدار صبیان است. چهارم هر کسی که سخنی بگوید که معنایی داشته باشد، چه درست و چه نادرست، به آن قول گفته می‌شود، به هر زبانی که بیان شود.
و اما کلام مجموع قول‌ها باشد که معنی جز بدان قول‌ها و به ترتیب آن گزارده نشود چنانک به‌مثل کسی گوید «امروز به‌درگاه امیر شدم و بار خواستم و‌ اندیشیدم که اگر بار نخواسته پیش امر شوم صواب نباشد و مرا خوار کند، و چو بار خواستم امیر چو دانست که من ادب نگاه داشتم، مرا پیش خواند و لطف کرد و حاجت من روا فرمود کردن.» این را کلام گویند که قول‌هاء به‌آواز گفته به‌ترتیب اندرو مجموع باشد، و هر قولی را از آن معنی‌یی باشد و به‌مجموع آن معانی جز آن معنی حاصل نیاید.
هوش مصنوعی: مجموع سخنان باید به گونه‌ای باشد که معنی آنها تنها از طریق همان سخنان و به ترتیبی که گفته شده است، قابل فهم باشد. مانند این مثال که فردی می‌گوید: «امروز به درگاه امیر رفتم و خواستار چیزی شدم و فکر کردم که اگر بدون درخواست وارد شوم، کار درستی نیست و مرا خوار می‌کند. ولی زمانی که خواستم، امیر که متوجه شد ادب را رعایت کرده‌ام، مرا فراخواند و با محبت با من رفتار کرد و نیازم را برآورده ساخت.» این نوع صحبت کردن به کلام گفته می‌شود، چرا که جمله‌ها به صورت آواز خوانده شده و به ترتیبی مشخص به هم مرتبط‌اند و هر جمله معنی خاصی دارد که در مجموع آنها، یک معنی کلی و واحد به دست می‌آید.
پس نخست نطق است و آن مر نفس را جوهری است اندر حد قوّت، و چو به‌فعل آید اعنی چو مردم تمام شود و چیزی خواهد گفتن نخست ازو خلق باشد و آن ترتیب سخن باشد ازو به تدبیر‌ اندر نفس، سپس از آنک مر آن را به آواز بیرون آرد، چنانک خدای تعالی حکایت کرد از سلیمان النبی علیه‌السلام که بر سبیل شکر از خداء تعالی مردمان گفت «ای مردمان ما را منطق پرندگان بیاموختند» بدین ایت: قوله «با ایهاالناس علمنا منطق الطیر.».
هوش مصنوعی: ابتدا نطق وجود دارد و این نطق جوهری است در وجود انسان که مربوط به قدرت اوست. هنگامی که انسان به فعل می‌آید، یعنی زمانی که کامل می‌شود و چیزی می‌خواهد بگوید، نخست از درون او چنین احساسی خلق می‌شود و این روند ترتیب سخن را به طور تدبیری در ذهن او شکل می‌دهد. سپس این فکر به صورت صدا بیرون می‌آید. خداوند در آیه‌ای به ما می‌آموزد که سلیمان نبی، به پاس شکرگزاری به خداوند، به انسان‌ها گفت: «ای مردم، ما را زبان پرندگان آموخته‌اند».
‌اندرین قول پیدا‌ست که منطق و نطق به آواز نیست و قول و کلام به آواز‌ است، چنانک خدای تعالی گفت به‌حکایت که مر عیسی را گفتم «تو کلام گفتی با مردمان‌ اندر گهواره‌»، قوله «تکلم الناس فی المهد و کهلا»، یعنی به‌آواز سخن گفتی؛ و چو سلیمان گفت «ما را منطق (پرندگان) بیاموختند» یعنی دانیم، و آن ناگفته است؛ پس نطق سخن دانسته باشد و ناگفته، و کلام منطق گفته باشد، و قول جزوها کلام باشد که هر یکی را معنی‌یی باشد، و جملگی آن جمع شود بر گزاردن یک معنی که‌آن جز بدان قول‌ها گزارده نشود.
هوش مصنوعی: در این عبارت بیان شده که منطق و نطق تنها به صدا و آواز مربوط نمی‌شوند، بلکه کلام و گفتار به صدا وابسته‌اند. به عنوان مثال، خداوند در قرآن به عیسی اشاره می‌کند که در گهواره با مردم سخن گفت. این نشان می‌دهد که او به آواز صحبت کرده است. همچنین سلیمان می‌گوید که ما زبان پرندگان را آموخته‌ایم، که به معنای درک و فهم ناگفته‌هاست. بنابراین، نطق به معنای دانستن و گفتن درباره موضوعات است، در حالی که کلام به بیان و ساختار گفتار اشاره دارد. در حقیقت، هر جمله جزیی از کلام است که معنای خاصی دارد و همه آن‌ها در مجموع به یک مفهوم کلی می‌رسند که بدون آن قول‌ها نمی‌توان به آن رسید.