گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷

از بهر چه این خر رمه بی‌بند و فسارند؟
یک ذره نسنجند اگر بیست هزارند
گفتن نتوانند، چو گوئی ننیوشند
کز خمر جهالت همه سر پر ز خمارند
ارز سخن خوب خردمندان دانند
کز خاطر خود ریگ بیابان بشمارند
مشک است سخن نافهٔ او خاطر دانا
معنی بود آن مشک که از نافه برآرند
مر جاهل را نبود اندازهٔ عالم
صد مرغ یله قیمت یک باز ندارند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بهر چه این خر رمه بی‌بند و فسارند؟
یک ذره نسنجند اگر بیست هزارند
هوش مصنوعی: چرا این جمعیت بی‌نظم و بی‌کفایت، مانند یک خر بی‌فری کج‌رفتار هستند؟ آن‌ها حتی یک لحظه نمی‌اندیشند که با وجود شمار زیادشان، چه بر سر خود می‌آورند.
گفتن نتوانند، چو گوئی ننیوشند
کز خمر جهالت همه سر پر ز خمارند
هوش مصنوعی: نمی‌توانند چیزی بگویند، چرا که وقتی تو صحبت می‌کنی، به حرف‌های تو گوش نمی‌دهند. همه در زیر تاثیر نادانی خود، غرق در حالت مستی هستند.
ارز سخن خوب خردمندان دانند
کز خاطر خود ریگ بیابان بشمارند
هوش مصنوعی: سخنان خوب و ارزشمند خردمندان را تنها افرادی درک می‌کنند که از روی فهم و درایت خود، به جای کم‌ارزش کردن، به آن‌ها توجه می‌کنند و به نحوی عمیق‌تر به آن‌ها فکر می‌کنند. آن‌ها نمی‌گذارند که مسائل سطحی و بی‌ارزش، مانند دانه‌های ریگ بیابان، اهمیت سخنان عمیق را کمرنگ کند.
مشک است سخن نافهٔ او خاطر دانا
معنی بود آن مشک که از نافه برآرند
هوش مصنوعی: سخن او مانند مشک است که از نافه‌ای بیرون آمده است، و فقط یک انسان دانا می‌تواند معنی و ارزش واقعی آن را درک کند.
مر جاهل را نبود اندازهٔ عالم
صد مرغ یله قیمت یک باز ندارند
هوش مصنوعی: انسان نادان هیچگاه به اندازهٔ یک عالم ارزش ندارد، مانند این است که صد پرندهٔ بی‌ارزش، هیچ‌گاه به قیمت یک باز باارزش نخواهند بود.

حاشیه ها

1398/12/09 00:03
پارسا

منظور از " گفتن نتوانند چو گویی ننیوشند" رو میشه توضیح بدید لطفا

1398/12/09 01:03
nabavar

گرامی پارسا
گفتن نتوانند چو گویی ننیوشند
نیوشندن = شنیدن ، گوش کردن ، به جان قبول کردن سخن
،،
نه سخنی می گویند و نه چون تو بگویی به گفته ی تو وقعی می نهند
{ چون دیوارند}

1398/12/09 01:03
nabavar

ببخشید
نیوشیدن = شنیدن ، گوش کردن ، به جان قبول کردن سخن
نه نیوشند = نمی شنوند