قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶
ز بند آز به جز عاقلان نرستهستند
دگر به تیغ طمع حلق خویش خستهستند
طمع ببر تو ز بیشی که جمله بی طمعان
ز دست بند ستمگاره دهر جستهستند
گوزن و گور که استام زر نمیجویند
زقید و بند و غل و برنشست رستهستند
و گر بر اسپ ستام است، لاجرم گردنش
چو بندگان ذلیل و حقیر بستهستند
پراپرند زطمع بازو، جغدکان بیرنج
نشستهاند ازیشان طمع گسستهستند
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵: چو تنها بوی گربهات مونس آیدقصیدهٔ شمارهٔ ۸۷: از بهر چه این خر رمه بیبند و فسارند؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بند آز به جز عاقلان نرستهستند
دگر به تیغ طمع حلق خویش خستهستند
هوش مصنوعی: تنها عاقلها از بند آز و آزمایشها رهایی یافتهاند، دیگران با طمع و اشتیاق خود به زنجیر درآمده و آسیب دیدهاند.
طمع ببر تو ز بیشی که جمله بی طمعان
ز دست بند ستمگاره دهر جستهستند
هوش مصنوعی: به بیشی و فراوانی طمع نکن، زیرا همه کسانی که بدون طمع زندگی میکنند، از زنجیرهای ستمهای زمانه رهایی یافتهاند.
گوزن و گور که استام زر نمیجویند
زقید و بند و غل و برنشست رستهستند
هوش مصنوعی: گوزن و گورخر به دنبال طلا نیستند و از قید و بند و زنجیر رها شدهاند.
و گر بر اسپ ستام است، لاجرم گردنش
چو بندگان ذلیل و حقیر بستهستند
هوش مصنوعی: اگر بر اسبی شرف و قدرت باشد، در نتیجه گردن او مانند گردن بندگان بیقدر و ذلیل بسته شده است.
پراپرند زطمع بازو، جغدکان بیرنج
نشستهاند ازیشان طمع گسستهستند
هوش مصنوعی: پرندگان از طمع و حرص دور شدهاند و جغدها بدون زحمت نشستهاند؛ زیرا از آن طمع خود را کنار گذاشتهاند.

ناصرخسرو