قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
ور نشینی نرهد جانت از آفات و گزند
گر بلند است در میر تو سر پست مکن
به طمع گردن آزاد چنین سخت مبند
گر بلندیی در او کرد چنین پست تو را
خویشتن چونکه فرونفگنی از کوه بلند؟
دیوت از راه ببرده است، بفرمای، هلا
تات زیر شجر گوز بسوزند سپند
حجت آری که همی جاه و بزرگی طلبی
هم بر آن سان که همی خلق جهان میطلبند
گر هزار است خطا، ای بخرد، جمله خطاست
چند از این حجت بی مغز تو، ای بیهده، چند؟
گر کسی خویشتن خویش به چه در فگند
خویشتن خیره در آن چاه نبایدت فگند
گر بخندند گروهی که ندارند خرد
تو چو دیوانه به خندهٔ دگران نیز مخند
دانشآموز و چو نادان ز پس میر ممخ
تا چو دانا شوی آنگه دگران در تو مخند
بیسپاسی بکنی رند نمائی به ازانک
به سپاسیت بپوشند به دیبای و پرند
شادی و نیکوی از مال کسان چشم مدار
تا نمانی چو سگان بر در قصاب نژند
گردن از بار طمع لاغر و باریک شود
این نبشته است زرادشت سخندان در زند
ترفت از دست مده بر طمع قند کسان
ترف خود خوش خور و از طمع مبر گاز به قند
سودمند است سمند ای خردومند ولیک
سودش آن راست سوی من که مرو راست سمند
مر مرا آنچه نخواهی که بخری مفروش
بر تنم آنچه تنت را نپسندی مپسند
سپس آنچه نه آن تو بود خیره متاز
کانچه آن تو بود سوی تو آید چو نوند
عمر پرمایه به خواب و خور برباد مده
سوزن زنگ زده خیره چه خری به کلند؟
پیش از آن کهت بکند دست قوی دهر از بیخ
دل از این جای سپنجیت همی باید کند
عمر را بند کن از علم و ز طاعت که تو را
علم با طاعت تو قید دوان عمر تواند
بر سر و پای زمانهٔ گذران مرد حکیم
بهتر از علم و ز طاعت ننهد قید و کمند
خاطرت زنگ نگیرد نه سرت خیره شود
گر بگیرد دل هشیار تو از حکمت پند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
هوش مصنوعی: ای کسی که بر درگاه آن مکان بلند و پرجمعیت خدمتی میکنی و شب و روز به خاطر آرزو و خواهشات در انتظار آن در هستی، مانند کلید دست در دست.
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
هوش مصنوعی: بر در محبوب خود ای بیهوده، امیدی نداشته باش که آرزو و خواستهای سختتر از این، وجود ندارد که نه محدودیتی دارد و نه باندی.
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
ور نشینی نرهد جانت از آفات و گزند
هوش مصنوعی: اگر در دام طمع بنشینی، مانند شاخهی درختی خواهی شد که به سمت خطر میرود. اما اگر از این دام دوری کنی، جانت از آسیبها و مشکلات در امان خواهد بود.
گر بلند است در میر تو سر پست مکن
به طمع گردن آزاد چنین سخت مبند
هوش مصنوعی: اگر رئیس تو دارای مقام و عظمت است، به خاطر آرزوی دستیابی به مقام او، گردن خود را در بندهگی و اطاعت سخت نکن.
گر بلندیی در او کرد چنین پست تو را
خویشتن چونکه فرونفگنی از کوه بلند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی در بلندی به تو بیاحترامی کند، تو چرا خودت را پایین میکشی و مثل کوهی که به سمت پایین میرود، خودت را نابود میکنی؟
دیوت از راه ببرده است، بفرمای، هلا
تات زیر شجر گوز بسوزند سپند
هوش مصنوعی: شیطان از راه دور شده است، بفرمائید، هماکنون در زیر درخت بخور بسوزانید.
حجت آری که همی جاه و بزرگی طلبی
هم بر آن سان که همی خلق جهان میطلبند
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبال مقام و عظمت هستی، باید بدانی که این خواستهات مشابه خواسته دیگران در جهان است.
گر هزار است خطا، ای بخرد، جمله خطاست
چند از این حجت بی مغز تو، ای بیهده، چند؟
هوش مصنوعی: اگر هزار خطا وجود داشته باشد، ای خردمند، همه آنها اشتباه هستند. این دلیل بیمغز تو چند خطاست، ای بیهوده، چند تا از این اشتباهات را میتوان پذیرفت؟
گر کسی خویشتن خویش به چه در فگند
خویشتن خیره در آن چاه نبایدت فگند
هوش مصنوعی: اگر کسی خود را به درون چاهی بیفکند، نباید خود را در آن چاه به سرنوشت گم کرده رها کند.
گر بخندند گروهی که ندارند خرد
تو چو دیوانه به خندهٔ دگران نیز مخند
هوش مصنوعی: اگر افرادی که عقل و درک ندارند بخندند، تو هم مانند یک دیوانه به خندهٔ آنها نخواهی خندید.
دانشآموز و چو نادان ز پس میر ممخ
تا چو دانا شوی آنگه دگران در تو مخند
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که فردی که در حال یادگیری و آموزش است، باید از کسی که دانش بیشتری دارد، پیروی کند و از او راهنمایی بگیرد. زمانی که او به دانایی رسید، دیگران نمیتوانند به او بخندند یا او را دست کم بگیرند. در واقع، تأکید بر تلاش برای یادگیری و عدم توجه به انتقادات در حین فرآیند یادگیری است.
بیسپاسی بکنی رند نمائی به ازانک
به سپاسیت بپوشند به دیبای و پرند
هوش مصنوعی: اگر قدرشناسی نکنی، بهتر است که خود را در ظاهر رند و بیخیال نشان دهی تا اینکه به خاطر شکرگزاریات، خود را در لباسهای فاخر بپوشانی.
شادی و نیکوی از مال کسان چشم مدار
تا نمانی چو سگان بر در قصاب نژند
هوش مصنوعی: به امید شادی و خوبی از ثروت و اموال دیگران نداشته باش؛ زیرا ممکن است مثل سگهایی که در کنار قصاب منتظر ماندهاند، رها شوی و چیزی نصیبت نشود.
گردن از بار طمع لاغر و باریک شود
این نبشته است زرادشت سخندان در زند
هوش مصنوعی: طمع و حرص بیش از حد انسان را ضعیف و ناتوان میکند. این مطلب را زرتشت، حکیم و دانا، در نوشتههایش بیان کرده است.
ترفت از دست مده بر طمع قند کسان
ترف خود خوش خور و از طمع مبر گاز به قند
هوش مصنوعی: از فرصتها و لذتهای زندگی غافل نشو و به امید شیرینیهای دیگران نباش. خودت از آنچه داری بهرهمند شو و به دنبال چیزهای غیرقابل دسترسی نرو.
سودمند است سمند ای خردومند ولیک
سودش آن راست سوی من که مرو راست سمند
هوش مصنوعی: اسب اصیل و قوی برای انسانهای دانا مفید است، اما سود واقعی آن هنگامی است که سمند به سوی من بیاید و مستقیم پیش من برود.
مر مرا آنچه نخواهی که بخری مفروش
بر تنم آنچه تنت را نپسندی مپسند
هوش مصنوعی: هر چیزی را که نمیخواهی و نمیپسندی از من نخواهی خرید، و بر من آن چیزی را بپوشان که تو خود نمیپسندی.
سپس آنچه نه آن تو بود خیره متاز
کانچه آن تو بود سوی تو آید چو نوند
هوش مصنوعی: اگر به چیزهایی که متعلق به تو نیستند حریص نباشی و به دنبال آنها نروی، چیزهایی که واقعاً از آن تو هستند، خود به خود به سمت تو خواهند آمد.
عمر پرمایه به خواب و خور برباد مده
سوزن زنگ زده خیره چه خری به کلند؟
هوش مصنوعی: عمر باارزش خود را به بیفکری و خوشگذرانی هدر نده. چطور میتوان به یک سوزن زنگزده اعتماد کرد که بخواهد کار مفیدی انجام دهد؟
پیش از آن کهت بکند دست قوی دهر از بیخ
دل از این جای سپنجیت همی باید کند
هوش مصنوعی: قبل از آنکه قدرتمند زمان تو را از ریشه دل جدا کند، باید از این وضعیت ناراحتکننده بیرون بیایی.
عمر را بند کن از علم و ز طاعت که تو را
علم با طاعت تو قید دوان عمر تواند
هوش مصنوعی: عمر خود را با علم و عبادت پر کن، زیرا علم و عبادت میتوانند عمر تو را محدود و ارزشمند کنند.
بر سر و پای زمانهٔ گذران مرد حکیم
بهتر از علم و ز طاعت ننهد قید و کمند
هوش مصنوعی: مرد حکیم در برابر ناپایداریهای زندگی، از علم و اطاعت به وابستگی و محدودیت نمیانجامد. او به دنبال رهایی و آگاهی است و میداند که ارزشهای اصلی فراتر از دستاوردهای مادی و ظاهری است.
خاطرت زنگ نگیرد نه سرت خیره شود
گر بگیرد دل هشیار تو از حکمت پند
هوش مصنوعی: اگر فکر و ذهنت آرام باشد و چشمهایت درگیر چیزی نشود، وقتی دل آگاه تو از تجربیات و حکمتها درس بگیرد، هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد.

ناصرخسرو