گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۸

دوش تا هنگام صبح از وقت شام
برکف دستم ز فکرت بود جام
آمد از مشرق سپاه شاه زنگ
چون شه رومی فروشد سوی شام
همچو دو فرزند نوح‌اند ای عجب
روز همچون سام و تیره شب چو حام
شب هزاران در در گیسو کشید
سرخ و زرد و بی‌نظام و با نظام
کس عروسی در جهان هرگز ندید
گیسوش پرنور و رویش پر ظلام
جز که بدکردار کس بیدار نه
کس چنین حالی ندید ای وای مام
روی این انوار عالم سوی ما
بر مثال چشمهای بی‌منام
گفتیی هر یک رسول است از خدای
سوی ما و نورهاشان چون پیام
این زبان‌های خدای‌اند، ای پسر
بودنی‌ها زین زبان‌ها چون کلام
نشنود گفتارهاشان جز کسی
که‌ش خرد بگشاد گوش دل تمام
قول بی‌آواز را چون بشنوی؟
چون ندیدی رفتن بی‌پای و گام
گر همی عاصی نگوید عاصیم
بر زبان، فعلش همی گوید مدام
بر کف جاهل همی گوید نبید
در بر فاسق همی گوید غلام
قول چون خرما و همچون خار فعل
این نه دین است این نفاق است، ای کرام
من که نپسندم همی افعال زشت
جز به یمگان کرد چون یارم مقام؟
گر به دین مشغول گشتم لاجرم
رافضی گشتم و گمراه نام
دست من گیر ای اله العالمین
زین پر آفت جای و چاه تار پام
داور عدلی میان خلق خویش
بی‌نیازی از کجا و از کدام
آنکه باطل گوید از ما برفگن
روز محشر بر سرش ز اتش لگام
در تعجب مانده بودم زین قبل
تا بگاه صبح بام از گاه شام
چون سپیده‌دم به حکمت برکشید
از نیام نیلگون زرین حسام
چون ضمیر عاقلان شد روی خاک
وز جهان برخاست آن چون قیر دام
همچنین گفتم که روزی برکشد
فاطمی شمشیر حق را از نیام
دین جد خویش را تازه کند
آن امام ابن‌الامام ابن‌الامام
بار شاخ عدل یزدان بوتمیم
آن به حلم و علم و حکم و عدل تام
جز به راه نردبان علم او
نیستت راهی بر این پرنور بام
بی‌بیانش عقل نپذیرد گزاف
زانکه جز به آتش نشاید خورد خام
خلق را اندر بیان دین حق
او گزارد از پدر وز جد پیام
جوهر محض الهی نفس اوست
زین جهان یکسر بر آن جوهر ورام
سر برآر این دام گنبد را ببین،
ای برادر، گرد گردان بر دوام
وین زمان را بین که چون همچون نهنگ
بر هلاک خلق بگشاده است کام
وین سپاه بی‌کران در یکدگر
اوفتاده چون سگان اندر عظام
نه ببیند نه بجوید چون ستور
چشم دل‌شان جز لباس و جز طعام
جهل و بی‌باکی شده فاش و حلال
دانش و آزادگی گشته حرام
باشگونه کرده عالم پوستین
زاد مردان بندگان را گشته رام
گرت خوش آمد طریق این گروه
پس به بی‌شرمی بنه رخ چون رخام
بر در شوخی بنه شرم و خرد
وانگهی گستاخ‌وار اندر خرام
چون برآهختی زتن شرم، ای پسر،
یافتی دیبا و اسپ و اوستام
دهر گردن کی به دست تو دهد
چون تو او را چاکری کردی مدام؟
ور سلامت را نمی‌داد او علیک
پیشت آید بی‌تکلف به‌سلام؟
ور بریدستی چو من زیشان طمع
همچو من بنشین و بگسل زین لئام
در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جاهل خسیس اندر خیام
پند حجت را به دانش دار بند
تا تو را روشن شود ایام و نام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش تا هنگام صبح از وقت شام
برکف دستم ز فکرت بود جام
هوش مصنوعی: دیشب تا صبح، به دلیل نگرانی و تفکر، لیوانی که در دست داشتم، پر از غم و اندیشه بود.
آمد از مشرق سپاه شاه زنگ
چون شه رومی فروشد سوی شام
هوش مصنوعی: سپاه شاه زنگ از سمت مشرق به سمت شام پیش می‌آید، درست مثل این که یک پادشاه رومی به سمت آنجا حرکت می‌کند.
همچو دو فرزند نوح‌اند ای عجب
روز همچون سام و تیره شب چو حام
هوش مصنوعی: این روزها شبیه دو فرزند نوح هستند، یکی همچون سام که روشن و روشنایی بخش است و دیگری همچون حام که تاریک و ناپسند.
شب هزاران در در گیسو کشید
سرخ و زرد و بی‌نظام و با نظام
هوش مصنوعی: در شب، هزاران رنگ مختلف از گیسوان معشوق رها شد، که هم به صورت بی‌نظم و هم به شکل منظم جلوه می‌کند.
کس عروسی در جهان هرگز ندید
گیسوش پرنور و رویش پر ظلام
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا هرگز عروسی را ندیده که موهایش درخشان و چهره‌اش تاریک باشد.
جز که بدکردار کس بیدار نه
کس چنین حالی ندید ای وای مام
هوش مصنوعی: تنها بدکرداران هستند که چنین وضعیتی را تجربه کرده‌اند، وای بر ما که هیچ کس غیر از آن‌ها چنین حالتی را ندیده است.
روی این انوار عالم سوی ما
بر مثال چشمهای بی‌منام
هوش مصنوعی: بر این نورهای جهان، ما به مانند چشم‌هایی که بی‌نام و نشان هستند، نگاه می‌کنیم.
گفتیی هر یک رسول است از خدای
سوی ما و نورهاشان چون پیام
هوش مصنوعی: گفتی هر کدام از آنها فرستاده‌ای از سوی خدا به سمت ما هستند و نورشان مانند پیام است.
این زبان‌های خدای‌اند، ای پسر
بودنی‌ها زین زبان‌ها چون کلام
هوش مصنوعی: این زبان‌ها نعمت‌های الهی هستند، ای فرزند موجودات، مانند کلام از این زبان‌ها بهره‌مند شو.
نشنود گفتارهاشان جز کسی
که‌ش خرد بگشاد گوش دل تمام
هوش مصنوعی: تنها کسی که دلش با خرد و آگاهی باز است، می‌تواند سخنان آنها را بشنود.
قول بی‌آواز را چون بشنوی؟
چون ندیدی رفتن بی‌پای و گام
هوش مصنوعی: وقتی که حرفی بی‌هیچ نشانه و صدایی می‌زنی، چگونه می‌توانی آن را بشنوی؟ مگر اینکه رفتن بدون پای و قدم را ندیده باشی.
گر همی عاصی نگوید عاصیم
بر زبان، فعلش همی گوید مدام
هوش مصنوعی: اگر کسی خطاکار است، نیازی به گفتن این که من خطاکارم نیست، رفتار و اعمال او به وضوح این را نشان می‌دهد.
بر کف جاهل همی گوید نبید
در بر فاسق همی گوید غلام
هوش مصنوعی: برخی افراد بی‌خبر و نادان به راحتی می‌توانند صحبت‌های بی‌محتوا در مورد مسائلی همچون مشروبات الکلی کنند، در حالی که در مقابل دیگران، افراد معصیت‌کار و فاسق، تحقیر و توهین می‌کنند و از آنها به عنوان خدمتکار یاد می‌کنند.
قول چون خرما و همچون خار فعل
این نه دین است این نفاق است، ای کرام
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که سخنان خوب و شیرین مثل خرما ظاهر می‌شوند، ولی عمل‌های نادرست و دور از حقیقت مانند خاری در راه هستند. این نشان‌دهنده‌ی نفاق است و واقعی نیست، بنابراین باید دقت کرد که فقط به ظاهرکارها و حرف‌ها توجه نکنیم.
من که نپسندم همی افعال زشت
جز به یمگان کرد چون یارم مقام؟
هوش مصنوعی: من هرگز کارهای ناپسند را نمی‌پسندم، جز اینکه برای یمگان (معبری یا شخص خاصی) به خاطر یارم که در مقام و منزلت بالایی قرار دارد، چنین رفتارهایی را انجام دهم.
گر به دین مشغول گشتم لاجرم
رافضی گشتم و گمراه نام
هوش مصنوعی: اگر مشغول دین شدم، در نتیجه به مذهب رافضی می‌پیوندم و به گمراهی می‌افتم.
دست من گیر ای اله العالمین
زین پر آفت جای و چاه تار پام
هوش مصنوعی: ای خدای جهانیان، دست مرا بگیر و از این مکان پر از خطر و گرفتاری نجاتم بده.
داور عدلی میان خلق خویش
بی‌نیازی از کجا و از کدام
هوش مصنوعی: داور عادل در میان مردم خود، از کجا و چگونه به بی‌نیازی رسیده است؟
آنکه باطل گوید از ما برفگن
روز محشر بر سرش ز اتش لگام
هوش مصنوعی: کسی که در دنیا به دروغ و ناحق سخن می‌گوید، در روز قیامت با آتش عذاب خواهد شد.
در تعجب مانده بودم زین قبل
تا بگاه صبح بام از گاه شام
هوش مصنوعی: من تا صبح بام حیران بودم که چگونه از غروب تا این لحظه، زمان گذشته است.
چون سپیده‌دم به حکمت برکشید
از نیام نیلگون زرین حسام
هوش مصنوعی: زمانی که سپیده‌دم فرا می‌رسد، به گونه‌ای حکمت و دانش از دل طبیعت نمایان می‌شود و مانند شمشیری زرین و زیبا درخشندگی خود را به نمایش می‌گذارد.
چون ضمیر عاقلان شد روی خاک
وز جهان برخاست آن چون قیر دام
هوش مصنوعی: زمانی که درک و آگاهی انسان‌ها در برابر سطح زمین قرار می‌گیرد و از جهان مادی جدا می‌شود، به گونه‌ای که همچون قیر سنگین و چسبناک احساس می‌شود.
همچنین گفتم که روزی برکشد
فاطمی شمشیر حق را از نیام
هوش مصنوعی: من گفتم که روزی فاطمه (س) شمشیر حق را از نیام خواهد کشید و حق را احیا خواهد کرد.
دین جد خویش را تازه کند
آن امام ابن‌الامام ابن‌الامام
هوش مصنوعی: به یاری خداوند، آن امام که نوه امام است، دین نیاکانش را نو و زنده می‌کند.
بار شاخ عدل یزدان بوتمیم
آن به حلم و علم و حکم و عدل تام
هوش مصنوعی: من به مانند درختی هستم که بار سنگینی از انصاف الهی را به دوش می‌کشم و این بار را با ویژگی‌های حلم، دانش، قضاوت عادلانه و انصاف کامل به دوش می‌زنم.
جز به راه نردبان علم او
نیستت راهی بر این پرنور بام
هوش مصنوعی: تنها با پیروی از علم و دانش او می‌توانی به این بام پر نور برسى، و راه دیگری وجود ندارد.
بی‌بیانش عقل نپذیرد گزاف
زانکه جز به آتش نشاید خورد خام
هوش مصنوعی: بدون توضیح و بیان مناسب، عقل نمی‌تواند آن را بپذیرد، چرا که هیچ چیزی جز آتش نمی‌تواند خامی را ببلعد.
خلق را اندر بیان دین حق
او گزارد از پدر وز جد پیام
هوش مصنوعی: خلق را در بیان دین حق خود به ارث گذاشت، همان‌طور که از پدر و جدش میراث برده است.
جوهر محض الهی نفس اوست
زین جهان یکسر بر آن جوهر ورام
هوش مصنوعی: نفس او خالص‌ترین گوهر الهی است و از این جهان یکسره به آن جوهر نزدیک‌تر است.
سر برآر این دام گنبد را ببین،
ای برادر، گرد گردان بر دوام
هوش مصنوعی: برادر، برآور سر خود را و گنبد آسمان را تماشا کن، می‌بینی که این دوری که می‌چرخد، همواره ثابت و پایدار است.
وین زمان را بین که چون همچون نهنگ
بر هلاک خلق بگشاده است کام
هوش مصنوعی: این زمان را تماشا کن که مانند نهنگی، هلاکت و نابودی مردم را به نمایش گذاشته است.
وین سپاه بی‌کران در یکدگر
اوفتاده چون سگان اندر عظام
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن یک گروه بزرگ و بی‌نظمی اشاره دارد که مانند سگان بر روی یکدیگر افتاده‌اند و در حال درگیری هستند. این تصویر به نوعی نشان‌دهنده‌ی هرج و مرج و بی‌نظمی در میان آن‌هاست.
نه ببیند نه بجوید چون ستور
چشم دل‌شان جز لباس و جز طعام
هوش مصنوعی: انسان‌ها مانند حیوانات، حتی وقتی چیزی را نمی‌بینند یا به دنبالش نمی‌گردند، فقط در پی پوشاک و غذا هستند و توجهی به جزئیات دیگر زندگی ندارند.
جهل و بی‌باکی شده فاش و حلال
دانش و آزادگی گشته حرام
هوش مصنوعی: ناآگاهی و بی‌پروایی به وضوح آشکار شده‌اند و حالا علم و آزادگی به عنوان چیزهایی ممنوع و غیرقابل قبول شده‌اند.
باشگونه کرده عالم پوستین
زاد مردان بندگان را گشته رام
هوش مصنوعی: دنیا به مانند پوستینی شده است که انسان‌ها در آن به دنیا می‌آیند و مانند بندگان، در برابر شرایط و سختی‌های آن تسلیم می‌شوند.
گرت خوش آمد طریق این گروه
پس به بی‌شرمی بنه رخ چون رخام
هوش مصنوعی: اگر به این جمع علاقه‌مندی، پس بی‌پروا چهره‌ات را مانند سنگ صیقل‌خورده نشان بده.
بر در شوخی بنه شرم و خرد
وانگهی گستاخ‌وار اندر خرام
هوش مصنوعی: در برابر عشق و سرگرمی، از شرم و عقل فاصله بگیر و بعد با جسارت و اعتماد به نفس حرکت کن.
چون برآهختی زتن شرم، ای پسر،
یافتی دیبا و اسپ و اوستام
هوش مصنوعی: وقتی که از بدن خود شرم و حیا را کنار گذاشتی، ای پسر، به زیبایی و شکوه و عزت رسیدی.
دهر گردن کی به دست تو دهد
چون تو او را چاکری کردی مدام؟
هوش مصنوعی: دنیا چگونه به تو تسلیم می‌شود وقتی که تو همیشه در حال خدمت به آن هستی؟
ور سلامت را نمی‌داد او علیک
پیشت آید بی‌تکلف به‌سلام؟
هوش مصنوعی: اگر او به تو سلامتی نمی‌دهد، چرا بی‌تکلف و بدون هیچ رسمی به تو سلام کند؟
ور بریدستی چو من زیشان طمع
همچو من بنشین و بگسل زین لئام
هوش مصنوعی: اگر تو مانند من از این افراد دوری کنی و به آرزوهای بیهوده آنها امید نداشته باشی، بنشین و از این عادت‌های ناپسند و خبیث رها شو.
در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جاهل خسیس اندر خیام
هوش مصنوعی: خوابیدن در یک تنور با فکر و عقل برتر بهتر از این است که در کنار آدمی جاهل و حقیر در میخانه باشید.
پند حجت را به دانش دار بند
تا تو را روشن شود ایام و نام
هوش مصنوعی: حرف و نصیحت را با دانش خود درآمیز تا بتوانی به روشنی ایام و نام خود را درک کنی.