قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور
موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست
دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟
شور است آب او ننشاندت تشنگی
گر نیستی ستور مخور آب تلخ و شور
بیدار شو زخواب، سوی مردمی گرای
یکبارگی مخسپ همه عمر بر ستور
زنهار تا چنان نکنی کان سفیه گفت
«چون قیر به سیاه گلیمی که گشت بور»
لختی عنان مرکب بدخوت بازکش
تا دستها فرو ننهد مرکبت به گور
گیتیت بر مثال یکی بدخو اژدهاست
پرهیزدار و با دم این اژدها مشور
شاهان دو صد هزار فرو خورد و خوار کرد
از تو فزون به ملک و به مال و به جاه و زور
از بیوفا وفا به غنیمت شمار ازانک
یک قطره آب نادره باشد زچشم کور
گر نیستت چو نوش خور و چون خزت گلیم
بنگر به یار خویش که او گرسنه است و عور
ای کرده خویشتن به جفا و ستم سمر
تا پوستین بودت یکی، بادبان سمور
وز بهر خز و بز و خورشهای چرب و نرم
گاهی به بحر رومی و گاهی به کوه غور
هردو یکی شود چو زحلقت فرو گذشت
حلوا و نان خشک در آن تافته تنور
آن کس که داشت آنچه نداری تو او کجاست؟
کار چو تار او همه آشفته گشت و تور
پای تو مرکب است و کف دست مشربه است
گر نیست اسپ تازی و نه مشربه بلور
اکنون نگر به کار که کارت به دست توست
برگ سفر بساز و بکن کارها به هور
بار درخت دهر توی جهد کن مگر
بی مغز نوفتی ز درختت چو گوز غور
غره مشو بدانکه تو را طاهر است نام
طاهر نباشد آنکه پلید است و بی طهور
فعل نکو ز نسبت بهتر، کز این قبل
به شد ز سیمجور براهیم سیمجور
بنگر به چشم بسته به پل بر همی روی
بسیار بر مجه به مثال گوزن و گور
این کالبد خنور تو بودهاست شست سال
بنمای تا چه حاصل کردی در این خنور
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور
هوش مصنوعی: هشیار و بیدار باش و به خواب نرو. بر اسبت به سرعت بران تا ناگهان به گرداب و فتنه نیفتی.
موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست
دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟
هوش مصنوعی: اگر تو مانند موری هستی و دنیا به مانند یک فیل مست، چگونه میتوانی با این فیل مست، مانند موری که به آن مشغول است، طاقت بیاوری؟
شور است آب او ننشاندت تشنگی
گر نیستی ستور مخور آب تلخ و شور
هوش مصنوعی: آب شور او نمیتواند عطش تو را برطرف کند، پس اگر نمیخواهی مانند حیوانات در آب تلخ و شور غوطهور شوی، از آن بپرهیز.
بیدار شو زخواب، سوی مردمی گرای
یکبارگی مخسپ همه عمر بر ستور
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شو و به سمت مردمی برو. یکباره خواب را کنار بگذار و تمام عمرت را صرف زندگی و ارتباط با انسانها کن.
زنهار تا چنان نکنی کان سفیه گفت
«چون قیر به سیاه گلیمی که گشت بور»
هوش مصنوعی: مواظب باش که مانند آن احمق عمل نکنی که گفت: «مثل قیر بر روی فرش سیاه، که حتی وقتی رنگش عوض شود، باز هم همان را یادآوری میکند.»
لختی عنان مرکب بدخوت بازکش
تا دستها فرو ننهد مرکبت به گور
هوش مصنوعی: چند لحظهای reins اسب خود را آرام کن تا وقتی که دستهایت به گور نرسیده، اسبت را به زمین ناندازی.
گیتیت بر مثال یکی بدخو اژدهاست
پرهیزدار و با دم این اژدها مشور
هوش مصنوعی: گیتیت مانند یک اژدهای بدخویی است که باید از آن دوری کرد و با دم آن مشورت نکن.
شاهان دو صد هزار فرو خورد و خوار کرد
از تو فزون به ملک و به مال و به جاه و زور
هوش مصنوعی: شاهان زیادی بودند که از تو در زمینه ملک، مال، مقام و قدرت بهمراتب بیشتر داشتهاند و با این حال، هیچگاه به اندازه تو ارزشمند و بزرگ نشدهاند.
از بیوفا وفا به غنیمت شمار ازانک
یک قطره آب نادره باشد زچشم کور
هوش مصنوعی: از بیوفا حتی وفای او را باید ارزشمند دانست، زیرا مانند یک قطره آب نادر است که برای چشم نابینا بسیار باارزش به شمار میآید.
گر نیستت چو نوش خور و چون خزت گلیم
بنگر به یار خویش که او گرسنه است و عور
هوش مصنوعی: اگر تو مانند نوش (شراب) شاداب نیستی و مانند خز (پوشش) دارای راحتی نیستی، به دوستت نگاه کن که او گرسنه و برهنه است.
ای کرده خویشتن به جفا و ستم سمر
تا پوستین بودت یکی، بادبان سمور
هوش مصنوعی: ای انسانی که با ستم و ظلم به خودت آسیب رساندهای، تا زمانی که به مانند یک چرمین پوست برایت تبدیل نشدهای، باید به خاطر داشته باشی که زندگیات به معنای واقعی کامل نخواهد بود.
وز بهر خز و بز و خورشهای چرب و نرم
گاهی به بحر رومی و گاهی به کوه غور
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن ثروت و لذتهای زندگی، گاهی به دریاهای دور سفر میکنم و گاهی به کوههای بلند میروم.
هردو یکی شود چو زحلقت فرو گذشت
حلوا و نان خشک در آن تافته تنور
هوش مصنوعی: وقتی که دو نفر با هم یکی شوند و از اختلافات یا مشکلات عبور کنند، دیگر چیزهای دنیوی مانند حلوا و نان خشک اهمیت چندانی نخواهند داشت.
آن کس که داشت آنچه نداری تو او کجاست؟
کار چو تار او همه آشفته گشت و تور
هوش مصنوعی: هر کسی که آنچه تو نداریدی را داشته، حالا کجاست؟ کار او به هم ریخته و شرایطش ناامن شده است.
پای تو مرکب است و کف دست مشربه است
گر نیست اسپ تازی و نه مشربه بلور
هوش مصنوعی: پای تو، نشانه قدرت و حرکتی است که به جلو میبرد و کف دست اشاره به ظرفی دارد که برای نوشیدن استفاده میشود. اگر اسب زیبا و شفاف نباشد، این زیبایی و شرافت در وجود تو احساس نمیشود.
اکنون نگر به کار که کارت به دست توست
برگ سفر بساز و بکن کارها به هور
هوش مصنوعی: اکنون به کارهای خود توجه کن که این کارها به خودت بستگی دارد. برای سفر آماده شو و کارهای خود را به خوبی انجام بده.
بار درخت دهر توی جهد کن مگر
بی مغز نوفتی ز درختت چو گوز غور
هوش مصنوعی: درخت زندگی خود را با تلاشی مستمر و مراقبت پرورش بده، چرا که اگر بیدقت و بیتوجه باشی، میوهای بیفایده و بیمغز خواهد داشت.
غره مشو بدانکه تو را طاهر است نام
طاهر نباشد آنکه پلید است و بی طهور
هوش مصنوعی: به خود نبال که نامت طاهری است، زیرا نام طاهر تنها مختص کسی نیست که پاک و مطهر باشد، بلکه ممکن است کسی به این نام خوانده شود ولی از درون آلوده باشد.
فعل نکو ز نسبت بهتر، کز این قبل
به شد ز سیمجور براهیم سیمجور
هوش مصنوعی: عمل نیک از ارتباطات بهتر است، زیرا از اینجا به تصمیمات درست و خوبی میرسیم.
بنگر به چشم بسته به پل بر همی روی
بسیار بر مجه به مثال گوزن و گور
هوش مصنوعی: به چشمان بستهات دقت کن، بر روی پل، به طور مکرر به چیزی که نمیبینی نگاه کن، مانند یک آهو یا گورخر.
این کالبد خنور تو بودهاست شست سال
بنمای تا چه حاصل کردی در این خنور
هوش مصنوعی: این جسم و وجود تو سالهاست که در این دنیا زندگی کرده است. حال باید ببینی که در این مدت چه دستاورد و نتیجهای داشتهای.
حاشیه ها
1402/11/29 22:01
جهن یزداد
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جَر ولور
شور است آب او ننشاندت تشنگی
گر نیستی ستور مخور آب تلخ و شور
بیدار شو زخواب، سوی مردمی گرای
یکبارگی مخسپ همه گاه بر ستور
گیتی ترا بسان یکی بدخو اژدهاست
پرهیزدار و با دم این اژدها مشور

ناصرخسرو