برگردان به زبان ساده
ای حجت بسیار سخن، دفتر پیش آر
وز نوک قلم دُر سخنهات فروبار
هوش مصنوعی: ای سخنسنج بزرگ، دفتر را آماده کن و از نوک قلم خود، سخنانت را برای ما بنویس.
هر چند که بسیار و دراز است سخنهات
چون خوب و خوش است آن نه دراز است نه بسیار
هوش مصنوعی: هرچند سخنان تو ممکن است طولانی و زیاد به نظر برسند، اما چون خوشایند و زیبا هستند، نه آنقدر طولانیاند و نه آنقدر زیاد که خستهکننده شوند.
شاهی که عطاهاش گران است ستودهست
هر چند شوی زیر عطاهاش گرانبار
هوش مصنوعی: پادشاهی که بخششهایش بسیار ارزشمند است، مورد ستایش قرار میگیرد، هرچند که ممکن است تحت فشار و بار سنگین این بخششها قرار بگیریم.
نو کن سخنی را که کهن شد به معانی
چون خاک کهن را به بهار ابر گهربار
هوش مصنوعی: نوشتهای که قدیمی و کهنه شده را بازنگری کن و با معانی تازهای بیان کن، مانند اینکه خاک قدیمی با باران بهاری زنده و شاداب میشود.
شد خوب به نیکو سخنت دفتر ناخوب
دفتر به سخن خوب شود جامه به آهار
هوش مصنوعی: وقتی گفتار نیکو و زیبا باشد، حتی نوشتههای بد هم تحت تأثیر قرار میگیرند و به نوعی زیباتر میشوند، مانند اینکه وقتی لباسی را با آهار آراسته میکنیم، جلوهای بهتر پیدا میکند.
از خاطر پر علم سخن ناید جز خوب
از پاک سبو پاک برون آید آغار
هوش مصنوعی: از ذهن کسی که آگاهی و دانش بالایی دارد، فقط کلام خوب و مناسبی خارج میشود. مانند اینکه از یک ظرف پاک و تمیز، تنها چیزهای خوب و تازه بیرون میآید.
آچار سخن چیست معانی و عبارت
نو نو سخن آری چو فراز آمدت آچار
هوش مصنوعی: در این بیت به ابزارهای گفتار اشاره شده است. به این معنا که بیان و بیان معانی تازه مانند ابزاری برای انتقال مفاهیم است. وقتی موضوعی به اوج خود میرسد و به فرد منتقل میشود، این ابزارهای جدید برای توضیح و تفهیم آن به کار میروند.
در شعر ز تکرار سخن باک نباشد
زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار
هوش مصنوعی: در شعر، نگران تکرار کلمات نباشید، چرا که تکرار میتواند زیبایی و لطافت خاصی به سخن اضافه کند.
آچار خدای است مزه و بوی خوش و رنگ
با سیب و ترنج آمد و گوز و بهی و نار
هوش مصنوعی: آچار به معنای وسیلهای است که برای تعمیر و ساخت استفاده میشود، و در اینجا به نوعی به الهی بودن یا تقدس آن اشاره شده است. مزه، بوی خوش و رنگهای مختلف مانند سیب، ترنج، و میوههایی نظیر به و نار نیز به زیبایی و لذتهای زندگی اشاره دارند. این تصویرسازی نشاندهنده زیبایی و تنوع در زندگی است.
از تاک زر انگور نو امسال خوش آیدت
هر چند کزو پار همین آمد و پیرار
هوش مصنوعی: هرچند که از تاکهای قدیمی انگور، محصول تازه و خوش طعمی امسال تو را خوشحال میکند.
زی اهل خرد تخم سخن حکمت و علم است
در خاک دل ای مرد خرد تخم سخن کار
هوش مصنوعی: از افراد باهوش و خردمند، نکتهها و سخنان حکمتآمیز و علمی در دلهایشان جوانه میزنند. ای مرد خرد، این سخنان آیندهسازند و باید به آنها توجه کرد.
مختار شوی کز تو بماند سخن خوب
زیرا که همین ماند ز پیغمبر مختار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در مورد تو سخن خوبی بگویند، باید به زیباییهای رفتار و کلام خود توجه کنی؛ چرا که تنها همین میماند و از پیامبر گرامی نیز به ارث رسیده است.
دینش به سخن گشت مشهر به زمین بر
وز راه سخن رفت بر این گنبد دوار
هوش مصنوعی: عقیده و ایمان او در گفتارش بهوضوح نمایان شد و با بیان خویش بر این دنیای فانی تأثیر گذاشت.
مقهور به حکمت شود این خلق جهان پاک
زیرا که حکیم است جهان داور قهار
هوش مصنوعی: این جهان با حکمت و اندیشهای که در آن نهفته است، تحت تأثیر قرار میگیرد. زیرا این دنیا دارای یک داور قهار و حکیم است که بر آن نظارت دارد.
از راه تن خویش سوی جانت نگه کن
بنگر که نهان چیست در این شخص پدیدار
هوش مصنوعی: به سوی جانت توجه کن و نگاه کن که در درون این ظاهر چه چیز پنهان است.
آن چیست که چون شخص گران تو بخسپد
بینا و سخنگوی همی ماند و بیدار؟
هوش مصنوعی: این چه چیزی است که وقتی فردی با قیمت و ارزش بالا خوابش ببرد، همچنان بینا و سخنگو و بیدار باقی میماند؟
آن گوهر زنده است و پذیرای علوم است
زو زنده و گوینده شدهاست این تن مردار
هوش مصنوعی: آن گوهر زنده، به معنای روح یا جان انسان است که ظرفیت دریافت دانش و علم را دارد. به واسطه این روح، جسم فانی و مرده به حیات و گفتار تبدیل میشود. یعنی وجود روح است که به جسم معنی و زندگی میبخشد.
شرم و سخن و مدح و نکوهش همه او راست
تن را چو شد او، هیچ نه قدر است و نه مقدار
هوش مصنوعی: آبرو، سخن، ستایش و نکوهش همه به او وابستهاند. زمانی که او (انسان) به حقیقت وجودیاش پی ببرد، دیگر نه ارزشی دارد و نه اندازهای.
سالار تن توست، چرا تنت گرامی است
نزدیک تو و مهتر و سالار تنت خوار؟
هوش مصنوعی: بدن تو فرمانده و رهبر توست، پس چرا باید بدن تو در نظر تو و دیگران محترم باشد، اما همان بدن در نظر فرماندهات بیارزش و بیاحترامی تلقی شود؟
زیرا که چو معروف شد این بنده سوی تو
مجهول بماندهاست ز بس جهل تو سالار
هوش مصنوعی: چون این بنده به معروفیت رسید، هنوز به تو ناشناخته باقی مانده است به خاطر نادانی تو ای سرور.
بشناس هم این را و هم آن را به حقیقت
حکمت همه این است سوی مردم هشیار
هوش مصنوعی: این به آن معناست که به ویژگیهای خوب و بد توجه کن و درک کن که حکمت واقعی در توانایی تشخیص این دو خوب است، به ویژه برای افرادی که آگاه و هوشیار هستند.
چون تو ز بهین نیمهٔ خود غافلی، ای پیر،
گر مرد خرد مرد نخواندت میازار
هوش مصنوعی: وقتی که تو از بهترین نیمهٔ وجود خود بیخبر هستی، ای پیر، اگر مردی دانا تو را مرد خطاب نکند، او را آزرده خاطر نکن.
یارند تن و جانت به علم و عمل اندر
تو غافلی از کار بهین یار و مهین یار
هوش مصنوعی: دوستان تو هم جسم و هم جانت را به علم و عمل تربیت کردهاند، اما تو غافل هستی از کارهای نیک و ارزشمند دوستان خوب و عزیزت.
دار تن پیدای تو این عالم پیداست
جان را که نهان است نهان است چنو دار
هوش مصنوعی: وجود ظاهری تو در این دنیا مشخص و نمایان است، اما جان و حقیقت درونی تو به طور پنهان و مخفی باقی مانده است، همچنان که خود تو نیز در درونت نهان هستی.
جان تو غریب است و تنت شهری، ازین است
از محنت شهریت غریب تو به آزار
هوش مصنوعی: روح تو در تبعید و جسمت در شهر است، به همین علت از درد و رنج شهرنشینی تو، به زحمت افتادهای.
ناداشته و خوار بماند از تو غریبت
بد داشت غریبان نبود سیرت احرار
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو دوری کند و مورد بیمحلی قرار گیرد، در واقع به خود آسیب میزند. چرا که غریبان معمولاً ویژگیهای آزادگان را ندارند و در نتیجه زندگی بیمحتوا و خوارکنندهای خواهند داشت.
چون داری نیکوش چو خود مینشناسیش؟
بشناس نخستینش پس آنگاه نکودار
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی کسی را که خوب است بشناسی، در حالی که خودت ابتدا او را نمیشناسی؟ ابتدا باید خودت را بشناسی و سپس به خوبی او پی ببری.
خوار است خور شهریت از تن سوی مهمانت
شهریت علفخوار است مهمانت سخنخوار
هوش مصنوعی: این بیت به مفهومی اشاره دارد که بیانگر تفاوت بین دو نوع پذیرایی است. در اینجا، جایی که مهمان به خوردن چیزهای سست و بیارزش میپردازد، به نوعی نشاندهنده ناچیز بودن و بیارزشی آن مهمانی و پذیرایی است. از طرف دیگر، صحبت از اهمیت و ارزش چیزهای دیگر میکند که در اینجا به نوعی به کلام و گفتوگو اشاره دارد. در مجموع، این بیان به نوعی به تضاد بین مواد غذایی و مباحثه پرداخته و نشاندهنده ارزشهای متفاوت در مهمانی و پذیرایی است.
حق تن شهری به علف چند گزاری
گهگه به سخن نیز حق مهمان بگزار
هوش مصنوعی: حق انسان به اندازهای است که باید در معاشرت و گفتگو با او توجه کرد. انسان باید وقت و توجه خاصی به مهمان خود بدهد و از او به خوبی پذیرایی کند.
زشت است که صد سال دو تن پیش تو باشد
هموار یکی سیر و یکی گرسنهٔ زار
هوش مصنوعی: زشت است که در یک دورهٔ طولانی، دو نفر در برابر یکدیگر قرار بگیرند، یکی در رفاه و آسایش باشد و دیگری در فقر و تیرگی زندگی کند.
جان تو برهنهاست و تنت زیر خز و بز
عار است ازین، چونکه نپرهیزی از این عار؟
هوش مصنوعی: جان تو عاری از هر چیزی است و تن تو زیر پتو و لباس از عیب و ننگی پوشیده شده است. چگونه میتوانی از این ننگی که بر تن داری، شرمنده نباشی؟
جان جامه نپوشد مگر از بافته حکمت
مر حکمت را معنی پودست و سخن تار
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند جان خود را با چیزی غیر از آگاهی و دانش پوشش دهد. حکمت همانند پودهایی است که معنی آن را میسازد و کلمات نیز مانند تارهایی هستند که در این ساختار به هم متصل میشوند.
نه هر سخنی حکمت باشد بر نام چو مردم
دینار بود هر که بود نامش دینار؟
هوش مصنوعی: هر سخنی نمیتواند حکمت باشد. مانند این که هر کسی که نامش دینار باشد، لزوماً ارزشمند نیست.
گر کار به نامستی از دوستی عمر
فرزند تو را نام عمر بودی و عمار
هوش مصنوعی: اگر کار به نیکی یا محبت باشد، عمر فرزند تو به نیکی خواهد بود و نامش عمر یا عمار خواهد شد.
مر حکمت را خوب حصاری است که او را
داناست همه بام و زمین و در و دیوار
هوش مصنوعی: حکمت مانند دژی مستحکم است که با دانایی خود، تمام جوانب و جزئیات دنیا را در آغوش گرفته و از هر سو مراقب است.
پیغمبر بد شهر همه علم و بر آن شهر
شایسته دری بود و قوی حیدر کرار
هوش مصنوعی: پیامبر در بین مردم آن شهر، به عنوان منبع دانش شناخته میشد و در آن مکان، جایگاه و اعتبار قابل توجهی داشت که مشابه قدرت و شجاعت حیدر کرار بود.
این قول رسول است و در اخبار نبشتهاست
تا محشر از آن رو ز نویسندهٔ اخبار
هوش مصنوعی: این یک فرمان از پیامبر است و در خبرها نوشته شده که این موضوع تا روز قیامت باقی خواهد ماند.
از پند و ز علم آنچه برون نامد از این در
از علم مگو آن را وز پند مپندار
هوش مصنوعی: هر چیزی که از این در خارج نمیشود، آن را علم ندان و از پند هم آنچه برون نمیآید، به عنوان پند در نظر نگیر.
فرق است میان دو سخن صعب، فزون زانک
فرق است میان گل و گل خار دو صد بار
هوش مصنوعی: تفاوتی هست میان دو کلام دشوار، زیرا تفاوت میان گل و خار بسیار بیشتر است.
گر حکمت نزدیک تو خوار است عجب نیست
خوار است گل تو سوی اشتر که خورد خار
هوش مصنوعی: اگر حکمت برای تو بیارزش است، جای تعجب ندارد که گل تو نیز بیارزش باشد، زیرا که او به سوی شتر میرود و خار میخورد.
دادمت نشانی به سوی خانهٔ حکمت
سر است، نهان دارش از مرد سبکسار
هوش مصنوعی: من به تو نشانی دادم که به سوی خانهٔ حکمت برسد، اما این نشانه را از افراد بیخبر و سطحینگر پنهان نگهدار.
گر سوی در آیی و بدین خانه در آیی
بیرون شوی از قافلهٔ دیو ستمگار
هوش مصنوعی: اگر به راه درآیی و وارد این خانه شوی، از قافلهٔ ستمگران دیو مانند بیرون خواهی رفت.
واگاه شوی کاین فلک از بهر چه کردند
واخر چه پدید آید از این گشتن هموار
هوش مصنوعی: آگاه شو که این دنیا چرا به وجود آمده و در نهایت چه نتیجهای از این سفر و چرخش به وجود خواهد آمد.
اینجات درون جز که بدین کار نیاورد
سازندهٔ گنبد، تو چه بگریزی از این کار؟
هوش مصنوعی: در اینجا تنها کسی که میتواند وضعیت را تغییر دهد، سازندهی گنبد است. پس تو چگونه میتوانی از این واقعیت فرار کنی؟
فربی بکن و سیر بدین حکمت جان را
تا ناید از این بند برون لاغر و ناهار
هوش مصنوعی: بدن خود را با خوراکیهای مناسب و به اندازه سیر کن تا جانت از این قید و بند رنج و ضعف رهایی یابد.
چیزی که بجوییش نه از جایگه خویش
بر مردم دشوار شود کار نه دشوار
هوش مصنوعی: اگر چیزی را که به دنبالش هستی از محل خودت جستجو کنی و آن چیز برای دیگران سخت نباشد، پس کار تو هم سخت نخواهد بود.
بپذیر نصیحت، به طلب حکمت دین را
ای غدر پذیرفته از این گنبد غدار
هوش مصنوعی: نصیحت را بپذیر و به دنبال درک حکمت دین باش، ای کسی که در این دنیا فریب خوردهای.
خامش منشین زیر فلک و ایمن، ازیراک
دریاست فلک، بنگر دریای نگونسار
هوش مصنوعی: ساکت نباش زیر آسمان و از خطر نترس، زیرا آسمان مانند دریا است و میتوان به طوفانهای آن توجه کرد.
ابلیس لعین دست گشادهاست به غارت
ایزدت بدین سختی ازین بست در این غار
هوش مصنوعی: ابلیس با نیرنگ و فریب، آماده است تا ایمان و روح تو را برباید و در این زشتی و تاریکی، تو را گرفتار کند.
تو قیمت این روز ندانی مگر آنگاه
کایی به یکی بتر از این روز گرفتار
هوش مصنوعی: تو ارزش این روزها را زمانی متوجه میشوی که روزی بدتر از آن را تجربه کنی.
بازار تو است این، به طلب هر چه ببایدت
بیتوشه مرو باز تهی خانه ز بازار
هوش مصنوعی: این مکان، بازار توست. در اینجا به دنبال هر چیزی که نیاز داری باش، اما بدون اینکه آماده و با توشه باشی، به این بازار نیا، زیرا خانهات از کالا خالی خواهد ماند.
زیرا که به بازار نیابی ره ازین پس
آنگاه که بیمار بمانی و به تیمار
هوش مصنوعی: چون دیگر نمیتوانی به بازار بروی، وقتی که در آینده بیمار بمانی و کسی از تو مراقبت کند.
بر گفتهٔ من کار کن، ای خواجه، ازیراک
کردار ببایدت بر اندازهٔ گفتار
هوش مصنوعی: ای آقای من، به سخنان من عمل کن، زیرا عمل تو باید بر اساس کلمات من باشد.