شمارهٔ ۸۸ - موزه دوز
موزه دوز امرد که امشب دیده شد مأوای او
رفتم از خود تا کشیدم موزه را از پای او
شمارهٔ ۸۷ - مخمل فروش: دلبر مخمل فروش من مرا بی تاب کردشمارهٔ ۸۹ - موزه دوز: در نزاکت موزه دوز من ندارد کوتهی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موزه دوز امرد که امشب دیده شد مأوای او
رفتم از خود تا کشیدم موزه را از پای او
هوش مصنوعی: امشب به محلی رفتم که جوان خوشچهرهای آنجا بود. وقتی او را دیدم، از خودم غافل شدم و به خاطر او پاهایش را نگاه کردم و از آنجا که موزهاش را برمیدارم.