گنجور

مطلب اول - در بیان دو جنس رذیله و ضد آنها

اما دو جنس رذیله، پس اول «جربزه» است، که باعث خروج از حد اعتدال است و در فکر، و موجب آن است که ذهن به جائی نایستد، بلکه پیوسته در ابداع شبهات و استخراج امور دقیقه، غیر مطابق واقع باشد، و از حد لایق تجاوز کند و بر حق قرار نگیرد و بسا باشد که در مباحث عقلیه و علوم الهیه منجر به الحاد و کفر و فساد عقیده شود بلکه می رسد به جائی که صاحب آن، انکار همه اشیاء و نفی حقایق جمیع چیزها را می نماید، همچنان که طایفه «سوفسطائیه»، در علوم شرعیه و مسایل عملیه منجر به وسواس می گردند.

و علاج این رذیله، بعد از آنکه آدمی قبح آن را برخورد، و دانست که این موجب بازماندن از مراتب علم و عمل و محرومی از فیض معارف و نیل سعادات است، و آدمی را به درجه هلاکت می رساند، آن است که رجوع کند به استدلالات و معتقدات علمای مشهور به استقامت سلیقه، و معروف به افهام مستقیمه، و خواهی نخواهی خود را بر متقضای ادله معتبره در نزد آنها بدارد، و تجاوز از اعتقادات و اعمال و افعال آنها نکند و بداند که بعد از آنکه جمعی کثیر و جمی «غفیر از علمای اعلام و صاحبان افهام مستقیمه بر این طریق هستند، و او به تنهائی در آن طریقه تشکیک نماید، لامحاله از «اعوجاج سلیقه یا اعتیاد ذهن اوست به شبهه، پس نفس خود را به تکلیف بر طریقه آنها بدارد تا عادت کند به ثبات و اطمینان و در تعلم علوم تعلیمیه، مانند: حساب و هندسه و هیئت، مدخلیه تمام است در حصول استقامت ذهن، و بسیار نادر اتفاق می افتد که کسی در این علوم «صاحب ید» باشد و «مزاول آنها باشد، ولی سلیقه او مستقیم و ذهن او «قویم نباشد.

دوم: جهل بسیط است، و آن از طرف تفریط است و عبارت است از: خالی بودن نفس از علم، و اتصاف آن به جهل، بدون اینکه هم چنین داند که می داند، یعنی بر او مشتبه نشده باشد، و اعتقاد دانستن را نداشته باشد و در ابتدای امر، این صفت مذموم نیست بلکه ممدوح است، زیرا که آدمی تا به جهل خود برنخورد و نداند که نمی داند در صدد تحصیل علم برنمی‌آید بلی باقی بودن بر این مقام و ماندن بر جهل و ثبات بر آن، از رذائل عظیمه است، که دفع آن لازم و بقای آن از جمله مهلکات است و کسی که متصف به این صفت باشد باید سعی در ازاله آن کند، و تأمل کند در قبح جهل و حکم عقل به اینکه جاهل، فی الحقیقه انسان نیست، و اگر آن را انسان گویند به جهت مشابهت صورت است که با انسان دارد، زیرا که انسان در سایر چیزها که بجز علم و دانش است، از جسمیت و غضب و شهوت و بصر و سمع و صوت و غیر این‌ها، با سایر حیوانات شریک است، و فضیلت انسان بر سایرین، به علم و معرفت است پس، اگر آن را نیز نداشته باشد حیوانی خواهد بود مستقیم القامه و از این جهت است که اگر شخصی عامی در مجلس مباحثه علماء و محاورات ایشان بنشیند و از اقوال ایشان چیزی نفهمد، نسبت به ایشان با چهارپایان فرقی ندارد و چون این را فهمید تأمل کند که چه هلاکتی از این بالاتر، و چه صفتی از این بدتر که او را از حدود انسانیت خارج و در زمره بهایم داخل نماید و بعد از آن تتبع نماید در آیات و اخباری که در مذمت جهل و نادانی رسیده.

و در بعضی از احادیث آن را موجب دخول نار فرموده‌اند از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که شش طایفه به جهت شش چیز، پیش از محاسبه داخل آتش خواهند بود: یکی از آنها صحرانشینان و سکنه قرا و مواضعی که از اهل علم خالی است به سبب جهل و نادانی که دارند» و بعد از این ها متذکر شرافت علم شود و ملاحظه آنچه در فضیلت آن رسیده بنماید همچنان که بعضی از آن مذکور خواهد شد، پس از خواب غفلت بیدار و سعی و اجتهاد در دفع جهل خود نماید و جد و جهد در تحصیل علوم ضروریه از اهل آن کند.

مقام دوم: دانستی که اجناس رذایل متعلقه به آن قوه، دو تا است: یکی، در طرف افراط، و دیگری، در طرف تفریط و در تحت آنها انواعی چند است، و ما اول دو جنس را با ضد آنها که حد وسط است بیان می کنیم، و بعد از آن شرح انواع را می نمائیم، و همچنین در سایر مقدمات آینده پس، در این مقام دو مطلب است: معالجه جربزه و جهل و تحصیل ضد آنها.فصل پنجم - حکمت علم به حقایق اشیاست: اما ضد این دو جنس که حد اعتدال آنها بوده باشد: پس دانستی که آن حکمت است، که عبارت است از علم به حقایق اشیاء و شکی نیست که صفت علم، افضل اوصاف کمال، و اشرف نعوت جمال از برای نفس انسانی است، بلکه بالاترین صفات ربوبیت است و به واسطه علم، انسان به شرف جوار رب العالمین می رسد، و به سبب آن داخل عالم ملائکه مقربین می شود، حیات ابدی از برای انسان از آن است و سعادت سرمدی از برای این نوع، به توسط آن عقلیه و نقلیه متطابق، و جمیع اهل ملل و ادیان متفق‌اند بر اینکه بدون معرفت و علم محرم حرم انس پروردگار نتوان شد، و قدم بر بساط قرب حضرت آفریدگار نتوان نهاد و در حکمت حقه ثابت و مبین است که علم و تجرد را دست در گردن یکدیگر است هر قدر که نفس را صفت علم زیاد می شود تجرد آن نیز زیاد می گردد و شبه‌ای نیست که مرتبه تجرد بالاترین مرتبه ای است که از برای انسان متصور است، زیرا که به واسطه تجرد، شباهت اهل «عالم ملکوت»، و موافقت به سکان قدس «عالم جبروت» به هم می رساند.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اما دو جنس رذیله، پس اول «جربزه» است، که باعث خروج از حد اعتدال است و در فکر، و موجب آن است که ذهن به جائی نایستد، بلکه پیوسته در ابداع شبهات و استخراج امور دقیقه، غیر مطابق واقع باشد، و از حد لایق تجاوز کند و بر حق قرار نگیرد و بسا باشد که در مباحث عقلیه و علوم الهیه منجر به الحاد و کفر و فساد عقیده شود بلکه می رسد به جائی که صاحب آن، انکار همه اشیاء و نفی حقایق جمیع چیزها را می نماید، همچنان که طایفه «سوفسطائیه»، در علوم شرعیه و مسایل عملیه منجر به وسواس می گردند.
هوش مصنوعی: دو صفت ناپسند وجود دارد؛ اولین آنها «جربزه» است که باعث می‌شود فرد از تعادل خارج شود. این حالت ذهن را به جایی نمی‌رساند و همواره در حال تولید شبهات و جستجوی جزئیات نادرست است. در نتیجه، فرد از دیدگاه صحیح دور می‌شود و ممکن است به انکار اصول اعتقادی و در نهایت به بی‌دینی و فساد عقیده منجر شود. در برخی موارد، این وضعیت به جایی می‌رسد که فرد همه چیز را انکار کرده و حقایق را نفی می‌کند، مانند گروهی از «سوفسطائیه» که در زمینه‌های دینی و مسائل عملی به وسواس مبتلا می‌شوند.
و علاج این رذیله، بعد از آنکه آدمی قبح آن را برخورد، و دانست که این موجب بازماندن از مراتب علم و عمل و محرومی از فیض معارف و نیل سعادات است، و آدمی را به درجه هلاکت می رساند، آن است که رجوع کند به استدلالات و معتقدات علمای مشهور به استقامت سلیقه، و معروف به افهام مستقیمه، و خواهی نخواهی خود را بر متقضای ادله معتبره در نزد آنها بدارد، و تجاوز از اعتقادات و اعمال و افعال آنها نکند و بداند که بعد از آنکه جمعی کثیر و جمی «غفیر از علمای اعلام و صاحبان افهام مستقیمه بر این طریق هستند، و او به تنهائی در آن طریقه تشکیک نماید، لامحاله از «اعوجاج سلیقه یا اعتیاد ذهن اوست به شبهه، پس نفس خود را به تکلیف بر طریقه آنها بدارد تا عادت کند به ثبات و اطمینان و در تعلم علوم تعلیمیه، مانند: حساب و هندسه و هیئت، مدخلیه تمام است در حصول استقامت ذهن، و بسیار نادر اتفاق می افتد که کسی در این علوم «صاحب ید» باشد و «مزاول آنها باشد، ولی سلیقه او مستقیم و ذهن او «قویم نباشد.
هوش مصنوعی: برای رهایی از این رذیلت، نخستین قدم این است که انسان به زشتی آن آگاه شود و بفهمد که این رفتار، مانع پیشرفت او در علوم و اعمال خواهد شد و او را از بهره‌مندی از معارف و سعادت و همچنین به هلاکت خواهد رساند. در این مرحله، بهتر است به استدلال‌ها و دیدگاه‌های علمای معتبر که به استقامت سلیقه مشهور هستند، مراجعه کند و خود را متعهد به اصول و دلایل آن‌ها کند. او باید از اعتقادات و رفتارهای خود فراتر نرود و بداند که اگر چه بسیاری از علمای بزرگ بر این اصول توافق دارند، اما او اگر به تنهایی بخواهد شک و تردید کند، حتماً به دلیل انحراف سلیقه یا عادت به شبهه است. بنابراین بهتر است خود را ملزم به پیروی از این رویکرد کند تا به ثبات و اطمینان برسد. در یادگیری علوم آموزشی مانند حساب و هندسه و دیگر علوم، نقش مهمی در استقامت ذهن دارد و بسیار نادر است که کسی در این علوم مهارت داشته باشد اما سلیقه و ذهن او به درستی شکل نگرفته باشد.
دوم: جهل بسیط است، و آن از طرف تفریط است و عبارت است از: خالی بودن نفس از علم، و اتصاف آن به جهل، بدون اینکه هم چنین داند که می داند، یعنی بر او مشتبه نشده باشد، و اعتقاد دانستن را نداشته باشد و در ابتدای امر، این صفت مذموم نیست بلکه ممدوح است، زیرا که آدمی تا به جهل خود برنخورد و نداند که نمی داند در صدد تحصیل علم برنمی‌آید بلی باقی بودن بر این مقام و ماندن بر جهل و ثبات بر آن، از رذائل عظیمه است، که دفع آن لازم و بقای آن از جمله مهلکات است و کسی که متصف به این صفت باشد باید سعی در ازاله آن کند، و تأمل کند در قبح جهل و حکم عقل به اینکه جاهل، فی الحقیقه انسان نیست، و اگر آن را انسان گویند به جهت مشابهت صورت است که با انسان دارد، زیرا که انسان در سایر چیزها که بجز علم و دانش است، از جسمیت و غضب و شهوت و بصر و سمع و صوت و غیر این‌ها، با سایر حیوانات شریک است، و فضیلت انسان بر سایرین، به علم و معرفت است پس، اگر آن را نیز نداشته باشد حیوانی خواهد بود مستقیم القامه و از این جهت است که اگر شخصی عامی در مجلس مباحثه علماء و محاورات ایشان بنشیند و از اقوال ایشان چیزی نفهمد، نسبت به ایشان با چهارپایان فرقی ندارد و چون این را فهمید تأمل کند که چه هلاکتی از این بالاتر، و چه صفتی از این بدتر که او را از حدود انسانیت خارج و در زمره بهایم داخل نماید و بعد از آن تتبع نماید در آیات و اخباری که در مذمت جهل و نادانی رسیده.
هوش مصنوعی: دوم: جهل نوعی کمبود است که ناشی از غفلت و بی‌خبری است و به معنای خالی بودن فرد از دانش و شناخت است. این فرد حتی از نادانی خود آگاه نیست و نمی‌داند که چیزی نمی‌داند. در حقیقت، در ابتدا این وضعیت مذموم نیست، زیرا تا زمانی که فرد متوجه نادانی‌اش نشود، به دنبال کسب علم نمی‌رود. اما ادامه‌دادن در این حالت و عدم تمایل به یادگیری، نشانه‌ای از رذایل بزرگ است و باید تلاش کند تا این نادانی را کنار بگذارد. او باید در مورد زشتی جهل تأمل کند و متوجه شود که با عدم علم، در واقع ماهیت انسانی‌اش زیر سوال می‌رود. در سایر ابعاد زندگی، همچون جسم و احساسات، انسان با حیوانات مشترک است و تنها چیزی که انسان را از دیگر موجودات متمایز می‌سازد، علم و آگاهی است. بنابراین، اگر فردی از دانشی بی‌بهره باشد، به نوعی به حیوانات نزدیک می‌شود. اگر کسی در جمع دانشمندان بنشیند و نتواند چیزی درک کند، از نظر معنوی تفاوت چندانی با چهارپایان ندارد. این درک می‌تواند فرد را به فکر فرو ببرد و او را به جستجوی آیات و احادیثی که در مذمت جهل آمده، سوق دهد.
و در بعضی از احادیث آن را موجب دخول نار فرموده‌اند از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که شش طایفه به جهت شش چیز، پیش از محاسبه داخل آتش خواهند بود: یکی از آنها صحرانشینان و سکنه قرا و مواضعی که از اهل علم خالی است به سبب جهل و نادانی که دارند» و بعد از این ها متذکر شرافت علم شود و ملاحظه آنچه در فضیلت آن رسیده بنماید همچنان که بعضی از آن مذکور خواهد شد، پس از خواب غفلت بیدار و سعی و اجتهاد در دفع جهل خود نماید و جد و جهد در تحصیل علوم ضروریه از اهل آن کند.
هوش مصنوعی: در برخی احادیث به این موضوع اشاره شده که گروهی به دلیل نادانی و عدم دانش خود، پیش از محاسبه به آتش جهنم خواهند رفت. یکی از این گروه‌ها، بیابان‌نشینان و ساکنان مناطق دورافتاده هستند که از علم بی‌بهره‌اند. بنا بر این احادیث، اشاره‌ای به ارزش و فضیلت علم شده است و لازم است انسان‌ها از خواب بی‌خبری بیدار شوند و تلاش کنند تا نادانی خود را برطرف کنند. همچنین باید در تحصیل علوم ضروری و مورد نیاز زندگی از اهل علم بهره‌برند و جهد و کوشش لازم را به کار ببرند.