گنجور

اهل تصوف، و درویشان

طایفه ششم: اهل تصوف و درویشان و فریفتگان اند و مغرورین ایشان، از هر طایفه ای بیشتر است جمعی از آنها صاحبان بوق و شاخند، که آنها را قلندران خوانند، که نه معنی تصوف را فهمیده اند، و نه هر را از بر شناخته اند و نه از راه و رسم دین، ایشان را اثری، و نه از خدا و پیغمبر، آنها را خبری است روزگار خود را به گدایی و سوال از مردم صرف نموده، و نام درویشی و ترک دنیا را بر خود بسته اند و این طایفه، اراذل ناس، و پست ترین طوایف عالم اند.

و گروهی دیگر خود را به هیئت صوفیان آراسته، و لباس در بر کرده، و گفتار ایشان را فراگرفته، و بعضی از کردارهای ایشان را بر خود بسته اند و سر به گریبان می کشند و آواز خود را نازک می سازند و نفسهای بزرگ سر می دهند و حرکت عرضی و طولی می نمایند و گاهی سری می جنبانند و زمانی دست بر دست می زنند و بسا باشد که از این تجاوز کرده به رقص می آیند و شهیق و نهیق می کشند و ذکرها اختراع می کنند و شعرها برهم می بندند، و غیر اینها از حرکات قبیحه را مرتکب می شوند تا بندگان خدا را صید کنند و حال ایشان چنین است که گفته اند:

که زنهار از این صوفیان خموش
پلنگان درنده صوف پوش
که چون گربه زانو به دل برنهند
اگر صید افتد چون سگ برجهند

و گاه باشد که کلامی از توحید حق، یا شعری که متضمن عشق و محبت باشد بشنوند، و خود را بر زمین اندازند و کف بر لب آورند، و معذلک از حقیقت توحید و عشق و سر محبت، ایشان را مطلقا اطلاعی نیست آری:

چه خبر دارد از حقیقت عشق
پای بند هوای نفسانی

و چنان پندارند که با این حرکات، تارک دنیا و درویش می شوند و به درجات اهل توحید و عرفان ترقی می کنند و داخل زمره زهاد و دوستان خدا می گردند زنهار، زنهار:

درویش او را نام نی
ور چاشت باشد شام نی
و ندر دلش آرام نی
وز مهر بر جانش رقم

و گروه دیگر دست از شریعت برداشته و اساس دین و ملت را نابود انگاشته، و احکام خدا را پشت پا زده و مباحی مذهب گشته اند، نه حرام می دانند و نه حلال از هیچ مالی اجتناب نمی کنند، و بر مائده اهل ظلم و عدوان حاضر می گردند.

صوفئی گشته به پیش این لئام
الخیاطه و اللواطه والسلام

و بسا باشد که گویند: «المال مال الله و الخلق عیال الله» و گاهی گویند که خدا از عبادت ما بی نیاز است، پس چرا خود را به عبث رنجه داریم و زمانی گویند که خانه دل را باید عمارت کرد و اعمال ظاهریه را چه اعتبار و دلهای ما واله و حیران محبت خداست و در انواع معاصی و شهوات فرو می روند و می گویند که نفس ما به مرتبه ای رسیده است، که امثال این اعمال، ما را از راه خدا باز می دارد، و عوام الناس و ضعفاء النفوس محتاج عبادت و طاعتند و این گمراهان ملحد، مرتبه خود را از مرتبه پیغمبران و اوصیا بالاتر می دانند، زیرا ایشان می فرمودند که امور مباحه دنیویه، ما را از یاد خدا باز نمی دارد، چه جای گناهان و معصیت بلکه گاه بود که به واسطه ترک اولائی که از ایشان سر می زد، سالهای بسیار بر خود می گریستند.

و شک نیست که این طایفه، بی دین ترین طوایف، و معلون ترین ایشانند و بر مومنین احتراز از ایشان لازم، بلکه قلع و قمع ایشان متحتم است.

و بعضی دیگر از صوفیان کسانی هستند که ادعای معرفت و یقین، و وصول به درجات مقربین می نمایند و دعوای مشاهده جمال معبود، و مجاورت از مقام محمود، و وصول به مرتبه شهود می کنند شطح و طاماتی چند ساخته و ترهاتی چند پرداخته اند، و فقها و محدثین و ورثه احکا سید المرسلین را به چشم حقارت نظر می کنند و طعن به ایشان می زنند و از برای خود کرامت ثابت می کنند و اموری چند به خود نسبت می دهند، که هیچ پیغمبر و وصی پیغمبری ادعای آن را نکرده و حال آنکه ایشان را نه مرتبه ای است از علم، و نه پایه ای است از عمل هیچ ندانسته اند به غیر از کلماتی چند که آنها را دام خود قرار داده و جمعی از اهل دنیا را به دام خود کشیده و دین ایشان را بر باد می دهند، و مال ایشان را می خورند این طایفه، در نزد خدا از فجار و منافقین، و در نزد ارباب بصیرت و یقین، از احمقان و جاهلان اند و از آنچه ادعا می نمایند بی خبر، و از درگاه خدا از همه کس دورترند.

این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد
زهر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق
گل ز مرغان چمن باید شنید از عندلیب

و اما جماعتی دیگر هستند که ایشان را ملامیه می نامند، که اعمال قبیح را مرتکب می گردند، و افعال شنیعه را به جا می آورند و چنان پندارند که این موجب رفع اخلاق ذمیمه، و کسر هوا و هوس نفس خبیثه است و حال اینکه خود این افعال، در شریعت مقدسه مذموم، و مرتکب آنها معاتب و ملوم است.

و گروهی دیگر که فی الجمله از اینها بهترند، کسانی هستند که مخالفت نفس را پیشنهاد خود کرده اند، و به ریاضت و مجاهده نفس مشغول شده اند، تا اینکه بعضی از منازل راه دین را پیموده اند و به بعضی از مقامات رسیده اند، اما هنوز در راهند، و همه منازل را قطع نکرده اند، و از سلوک فارغ نشده اند، و لیکن به همین قدر فریفته می شوند، و چنان پندارند که همه مقامات را طی کرده، به خدا رسیده اند و حال اینکه هنوز در مبادی سیر، و اوایل منازلند، زیرا میان بنده و خدا هفتاد حجاب از نور است، که سالک راه به هر حجابی از این حجابها که رسید، گمان می کند که به خدا رسیده است .

همچنان که بعضی از حکایات خلیل الرحمن را به این حمل نموده، و گفته اند که آنچه حق سبحانه از حضرت ابراهیم علیه السلام حکایت کرده، که اول ستاره را دید و گفت: این پروردگار من است و بعد از آن منتقل به ماه شد و بعد از آن به خورشید، و مراد ستاره و ماه و خورشید نیست بلکه مراد از آنها انواری است که پرده های جمال مطلق و حجابهای حضرت حق اند و سالک راه در میان منزل لامحاله به آنها برمی خورد و از شدت تلألو و لمعان هر مرتبه نسبت به ما قبل به هر مرتبه ای که رسید چنان تصور می کند که به مرتبه وصول رسیده و هر مرتبه فوقی اعظم از ما تحت آن است لهذا اول مراتب که حضرت إبراهیم علیه السلام ابتدا به آن رسید تشبیه به ستاره شده، و بعد از آن به ماه، و مرتبه بعد از آن به خورشید و حضرت خلیل در حین سیر ملکوتی، چون در ترقی و کشف حجب بود از نوری به نور اعظم می رسید و در بدو وصول به هر مرتبه، چنان تصور می نمود که به مرتبه وصول به حق رسیده و ندای بشارت افزای «هذا ربی» برمی کشید و چون از این مرتبه ترقی می نمود نقصان آن را می دید اعتراف به پستی آن می کرد و مرتبه فوق آن را به بزرگی می ستود و چون یافت که همه مراتبی که به آنها رسیده مرتبه نقصان و از مرتبه جمال ازل بسی دورند، زبان عجز و نیازمندی را گشاده گفت: «انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا» پس بسیار می شود که سالک، در میان راه، به بعضی از حجب می رسد و گمان وصول می کند و به مشاهده درخشندگی و نور آن حجاب، خرسند می گردد غافل از اینکه هنوز او در پس پرده دوری، حیران، و در بیابان مهجوری، سرگردان است.

برافکن پرده تا معلوم گردد
که یاران دیگری را می پرستند

و اولین حجابی که در میان حق و بنده است خانه دل است که آن نیز از جمله عوالم حق، و نوری از انوار جمال جمیل مطلق است و پردهای است از پرده های چهره شاهد ازل، و لمعه ای است از لمعات أنوار حی لم یزل و چون آن خانه را از خس و خار هواهای نفسانیه پاک سازی، و آن خلوت سرا را از غیر یاد حق پردازی و زنگ کدورات عالم طبیعت را از آن زدایی، و در آن را به روی اغیار نابکار بندی، و آینه وار مقابل عالم انوار بداری، جمال مقدس در آن تجلی می افکند و گشادگی و انشراح در آن حاصل می گردد، به حدی که احاطه بر جمیع عالم کند و صورت کل در آن جلوه نماید بلی:

راز کونین به می خواره شود زان روشن
که فتاده است به جام از رخ ساقی پرتو

و در این هنگام نورانیت و تلألو آن در نهایت شدت می شود و چون پیش از این حالت، محجوب و تاریک بود و به واسطه اشراق نور حق و تجلی لمعات جمال مطلق روشن و نورانی شد و پرده از جمال دل آرای دل نیز برداشته شد، بسا باشد که صاحب دل ملتفت دل گردد و جمال او را به حدی بیند که عقل او حیران شده مدهوش گردد و در این وحشت چنان تصور کند که به نهایت مرتبه وصول رسیده پس اگر از این مرتبه ترقی نکند و پا از عالم دل بیرون ننهد بسا باشد فریفته گردد و در همانجا بماند و امر او به هلاکت انجامد و چنین کسی به کوچک ترین ستاره از عالم انوار لاهوت، فریب خورده و هنوز به ماه آن عالم نرسیده چه جای خورشید یا بالاتر از آن و اینجا مقام غرور و فریب است و انواع فریب در راه سلوک بی حد است و اکثر کسانی که خود را عارف نام نهاده و به لباس عارفین ملبس گشته اند از همه این مقامات بی خبر و در دعوایی که می نمایند کاذب و دروغ زنند و از عرفان، همین الفاظی چند فراگرفته و راه و رسمی آموخته اند و چنان پندارند که به محض این مرتبه، به مرتبه اهل معرفت می رسند هیهات، هیهات:

نه سلطان خریدار هر بنده ای است
نه در زیر هر ژنده ای زنده ای است

رسیدن به درجه هر کسی موقوف است به اینکه باطن خود را شبیه به آن سازی و به اخلاق نفسانیه او متخلق گردی نه همین خود را در ظاهر به لباس او آرایی و با او دعوی برابری نمایی.

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طایفه ششم: اهل تصوف و درویشان و فریفتگان اند و مغرورین ایشان، از هر طایفه ای بیشتر است جمعی از آنها صاحبان بوق و شاخند، که آنها را قلندران خوانند، که نه معنی تصوف را فهمیده اند، و نه هر را از بر شناخته اند و نه از راه و رسم دین، ایشان را اثری، و نه از خدا و پیغمبر، آنها را خبری است روزگار خود را به گدایی و سوال از مردم صرف نموده، و نام درویشی و ترک دنیا را بر خود بسته اند و این طایفه، اراذل ناس، و پست ترین طوایف عالم اند.
هوش مصنوعی: این گروه ششم شامل افرادی است که به تصوف و درویشی گرایش دارند و به نوعی فریب خود را می‌خورند. در میان آن‌ها، کسانی وجود دارند که بسیار مغرور هستند و از دیگران بیش‌ترند. برخی از این افراد به خاطر ادعای درویشی به "قلندران" شهرت یافته‌اند. این افراد نه تنها معنای واقعی تصوف را درک نکرده‌اند، بلکه قادر به تشخیص درست از نادرست نیز نیستند و هیچ گونه دانشی از اصول دین ندارند. هیچ ارتباطی با خدا و پیامبر ندارند و زمان خود را صرف گدایی و درخواست از مردم می‌کنند. آن‌ها مدعی درویشی و ترک دنیا هستند، اما در واقع از پایین‌ترین طبقات جامعه به شمار می‌روند.
و گروهی دیگر خود را به هیئت صوفیان آراسته، و لباس در بر کرده، و گفتار ایشان را فراگرفته، و بعضی از کردارهای ایشان را بر خود بسته اند و سر به گریبان می کشند و آواز خود را نازک می سازند و نفسهای بزرگ سر می دهند و حرکت عرضی و طولی می نمایند و گاهی سری می جنبانند و زمانی دست بر دست می زنند و بسا باشد که از این تجاوز کرده به رقص می آیند و شهیق و نهیق می کشند و ذکرها اختراع می کنند و شعرها برهم می بندند، و غیر اینها از حرکات قبیحه را مرتکب می شوند تا بندگان خدا را صید کنند و حال ایشان چنین است که گفته اند:
هوش مصنوعی: چند دسته از افراد خود را به شکل دراویش درآورده‌اند و لباس‌های مخصوص آن‌ها را به تن کرده‌اند. آن‌ها به سخنان صوفیان توجه می‌کنند و بعضی از رفتارهای آن‌ها را تقلید می‌کنند. این افراد خود را به حالت‌های خاصی در می‌آورند، صدای خود را لطیف‌تر می‌کنند و نفس‌های عمیق می‌کشند. آن‌ها حرکات متفاوتی انجام می‌دهند، گاهی سرشان را تکان می‌دهند و زمانی دست‌هایشان را به هم می‌زنند. ممکن است حتی به رقص روی آورند و صداهایی مثل «شهیق» و «نهیق» تولید کنند. همچنین ذکرهایی را اختراع می‌کنند و شعرهایی می‌سرایند. این‌ها همه برای جذب دیگران و جلب توجه آن‌ها انجام می‌دهد و در کل حرکات زشتی را مرتکب می‌شوند.
که زنهار از این صوفیان خموش
پلنگان درنده صوف پوش
هوش مصنوعی: مواظب باشید از این صوفیان خاموش که در مانند پلنگ‌های درنده‌ای هستند که پوششی از صوف بر تن دارند.
که چون گربه زانو به دل برنهند
اگر صید افتد چون سگ برجهند
هوش مصنوعی: وقتی که مانند گربه‌ها با احتیاط و دقت درنگ کنند و به دل خود توجه داشته باشند، اگر فرصتی به دست آید، مانند سگ‌ها با شور و اشتیاق به جلو خواهند آمد.
و گاه باشد که کلامی از توحید حق، یا شعری که متضمن عشق و محبت باشد بشنوند، و خود را بر زمین اندازند و کف بر لب آورند، و معذلک از حقیقت توحید و عشق و سر محبت، ایشان را مطلقا اطلاعی نیست آری:
هوش مصنوعی: گاه پیش می‌آید که کسی سخنانی درباره یگانگی خدا یا شعری که حاوی عشق و محبت است بشنود و به حدی تحت تأثیر قرار گیرد که به زمین بیفتد و از شدت احساسش به خود بلرزد، اما در عین حال هیچ درک و اطلاعی از حقیقت یگانگی و عشق و محبت واقعی نداشته باشد.
چه خبر دارد از حقیقت عشق
پای بند هوای نفسانی
هوش مصنوعی: عشق واقعی را کسی درک نمی‌کند که به خواسته‌های دنیوی و تمایلات شخصی وابسته است.
و چنان پندارند که با این حرکات، تارک دنیا و درویش می شوند و به درجات اهل توحید و عرفان ترقی می کنند و داخل زمره زهاد و دوستان خدا می گردند زنهار، زنهار:
هوش مصنوعی: آنها بر این باورند که با انجام این حرکات، دنیا را ترک کرده و به درویشی می‌رسند و در مسیر عرفان و توحید پیشرفت می‌کنند و به جمع زاهدان و دوستان خدا ملحق می‌شوند. اما ای کاش توجه کنند که این افکار اشتباه است.
درویش او را نام نی
ور چاشت باشد شام نی
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که شخصی که در موقعیت خاصی قرار دارد، باید از آنچه که هست و آنچه که دارد، آگاه باشد. او نه باید خود را به نامی محدود کند و نه به موقعیت‌های دیگر توجه کند؛ بلکه باید بر اساس واقعیت‌های موجود زندگی کند. بدین معنی که هر چیزی در زمان و مکان خودش معنا و ارزش دارد.
و ندر دلش آرام نی
وز مهر بر جانش رقم
هوش مصنوعی: او در دلش آرامش ندارد و عشق، نشانی عمیق بر جانش گذاشته است.
و گروه دیگر دست از شریعت برداشته و اساس دین و ملت را نابود انگاشته، و احکام خدا را پشت پا زده و مباحی مذهب گشته اند، نه حرام می دانند و نه حلال از هیچ مالی اجتناب نمی کنند، و بر مائده اهل ظلم و عدوان حاضر می گردند.
هوش مصنوعی: یک گروه دیگر از اعمال دینی و قوانین شرعی خود دست کشیده و به تخریب بنیان‌های دین و ملت پرداخته‌اند. این افراد هیچ توجهی به احکام خدا ندارند و مرز بین حرام و حلال را فراموش کرده‌اند. آنها از هیچ مالی پرهیز نمی‌کنند و در مهمانی‌های ظالمانه و ناعادلانه شرکت می‌کنند.
صوفئی گشته به پیش این لئام
الخیاطه و اللواطه والسلام
هوش مصنوعی: مردی عارف و زاهد به نزد شخصی پست و بی‌خود رفته و تحقیر و سرخوردگی خود را نشان داده است.
و بسا باشد که گویند: «المال مال الله و الخلق عیال الله» و گاهی گویند که خدا از عبادت ما بی نیاز است، پس چرا خود را به عبث رنجه داریم و زمانی گویند که خانه دل را باید عمارت کرد و اعمال ظاهریه را چه اعتبار و دلهای ما واله و حیران محبت خداست و در انواع معاصی و شهوات فرو می روند و می گویند که نفس ما به مرتبه ای رسیده است، که امثال این اعمال، ما را از راه خدا باز می دارد، و عوام الناس و ضعفاء النفوس محتاج عبادت و طاعتند و این گمراهان ملحد، مرتبه خود را از مرتبه پیغمبران و اوصیا بالاتر می دانند، زیرا ایشان می فرمودند که امور مباحه دنیویه، ما را از یاد خدا باز نمی دارد، چه جای گناهان و معصیت بلکه گاه بود که به واسطه ترک اولائی که از ایشان سر می زد، سالهای بسیار بر خود می گریستند.
هوش مصنوعی: بسیاری می‌گویند: «مال از آنِ خداست و مخلوق‌ها در واقع وابسته به خدا هستند» و بعضی دیگر معتقدند که خدا به عبادت ما نیازی ندارد، پس چرا باید خودمان را به زحمت بیندازیم. همچنین می‌گویند که باید دل‌مان را آباد کنیم و هیچ اعتباری به اعمال ظاهری ندهیم؛ در حالی که دل‌هایمان عاشق محبت خداست و در گناهان و شهوات غرق می‌شویم و به خود می‌گوییم که نفس ما به درجه‌ای رسیده که این نوع اعمال ما را از راه خدا منحرف می‌کند. بسیاری از مردم عادی و کسانی که روحیه ضعیفی دارند، به عبادت و اطاعت نیازمندند، در حالی که آن گمراهان و ملحدان خود را بالاتر از جایگاه پیغمبران و اوصیای الهی می‌دانند. زیرا آن بزرگان می‌گفتند که امور مجاز دنیوی نباید ما را از یاد خدا غافل کند، و حتی در مواقعی که خطاهایی از آن‌ها رخ می‌داد، سال‌ها بر این موضوع گریه می‌کردند.
و شک نیست که این طایفه، بی دین ترین طوایف، و معلون ترین ایشانند و بر مومنین احتراز از ایشان لازم، بلکه قلع و قمع ایشان متحتم است.
هوش مصنوعی: بی تردید، این گروه از همه طوایف بی‌دین‌ترند و در ردّ ایمان مردمان، از همه بیشتر ملعون هستند. بنابراین، ضروری است که مومنان از آنها دوری کنند و حتی ضرورت دارد که این گروه از بین بروند و نابود شوند.
و بعضی دیگر از صوفیان کسانی هستند که ادعای معرفت و یقین، و وصول به درجات مقربین می نمایند و دعوای مشاهده جمال معبود، و مجاورت از مقام محمود، و وصول به مرتبه شهود می کنند شطح و طاماتی چند ساخته و ترهاتی چند پرداخته اند، و فقها و محدثین و ورثه احکا سید المرسلین را به چشم حقارت نظر می کنند و طعن به ایشان می زنند و از برای خود کرامت ثابت می کنند و اموری چند به خود نسبت می دهند، که هیچ پیغمبر و وصی پیغمبری ادعای آن را نکرده و حال آنکه ایشان را نه مرتبه ای است از علم، و نه پایه ای است از عمل هیچ ندانسته اند به غیر از کلماتی چند که آنها را دام خود قرار داده و جمعی از اهل دنیا را به دام خود کشیده و دین ایشان را بر باد می دهند، و مال ایشان را می خورند این طایفه، در نزد خدا از فجار و منافقین، و در نزد ارباب بصیرت و یقین، از احمقان و جاهلان اند و از آنچه ادعا می نمایند بی خبر، و از درگاه خدا از همه کس دورترند.
هوش مصنوعی: برخی از صوفیان ادعا می‌کنند که به معرفت و یقین رسیده‌اند و به درجات نزدیکان به خدا دست یافته‌اند. آن‌ها از مشاهده جمال الهی و نزدیکی به مقام محمود سخن می‌گویند و درباره‌ی مرتبه شهود حرف‌هایی می‌زنند که تنها ظاهرشان شگفت‌انگیز است و مفاهیم عمیق‌تری ندارند. این افراد نظر حقارتی به علما و محدثان دارند و به آن‌ها طعنه می‌زنند تا خود را دارای کرامت و مقام نشان دهند. همچنین، به چیزهایی نسبت می‌دهند که هیچ پیغمبر یا وصی‌ای جرأت ادعای آنها را نکرده است. این افراد هیچ دانش و عملی درخور ندارند و تنها به چند کلمه بسنده کرده‌اند تا دیگران را فریب دهند و اعتقاداتشان را به بازی بگیرند. در نتیجه، این طایفه از نظر خداوند از بدترهای انسان‌ها به شمار می‌آیند و در دیدگان اهل بصیرت و یقین به عنوان نادانانی جاهل شناخته می‌شوند که از آنچه ادعا می‌کنند، بی‌خبرند و از درگاه خداوند به دورند.
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد
هوش مصنوعی: این ادعا کنندگان در پی حقیقت هستند اما بی‌خبرند، زیرا کسی که به حقیقت دست یافته، دیگر بازگشتی ندارد و خبری از او نمی‌آید.
زهر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق
گل ز مرغان چمن باید شنید از عندلیب
هوش مصنوعی: از یک عاشق به عشق و رموز آن گوش نده، بلکه باید از بلبل باغ درباره عشق گل‌ها شنید.
و اما جماعتی دیگر هستند که ایشان را ملامیه می نامند، که اعمال قبیح را مرتکب می گردند، و افعال شنیعه را به جا می آورند و چنان پندارند که این موجب رفع اخلاق ذمیمه، و کسر هوا و هوس نفس خبیثه است و حال اینکه خود این افعال، در شریعت مقدسه مذموم، و مرتکب آنها معاتب و ملوم است.
هوش مصنوعی: گروهی دیگر وجود دارند که به آن‌ها ملامیه گفته می‌شود. این افراد اقدام به انجام کارهای زشت و ناپسند می‌کنند و باوری دارند که این اعمال باعث کاهش خصلت‌های بد و کنترل تمایلات منفی نفس می‌گردد. در حالی که این اعمال در دین مذموم شمرده می‌شوند و کسانی که آن‌ها را انجام می‌دهند، مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌گیرند.
و گروهی دیگر که فی الجمله از اینها بهترند، کسانی هستند که مخالفت نفس را پیشنهاد خود کرده اند، و به ریاضت و مجاهده نفس مشغول شده اند، تا اینکه بعضی از منازل راه دین را پیموده اند و به بعضی از مقامات رسیده اند، اما هنوز در راهند، و همه منازل را قطع نکرده اند، و از سلوک فارغ نشده اند، و لیکن به همین قدر فریفته می شوند، و چنان پندارند که همه مقامات را طی کرده، به خدا رسیده اند و حال اینکه هنوز در مبادی سیر، و اوایل منازلند، زیرا میان بنده و خدا هفتاد حجاب از نور است، که سالک راه به هر حجابی از این حجابها که رسید، گمان می کند که به خدا رسیده است .
هوش مصنوعی: گروهی دیگر از افرادی که به طور کلی بهتر از گروه قبلی هستند، کسانی هستند که به مبارزه با نفس خود پرداخته‌اند و در تلاش برای ریاضت و مجاهدت هستند. آن‌ها برخی از مراحل مسیر دین را طی کرده و به درجاتی رسیده‌اند، اما هنوز در ادامه راه هستند و تمام مراحل را پشت سر نگذاشته‌اند. آن‌ها همچنان در سلوک خود مشغولند و با وجود دستاوردهایشان، به راحتی فریب می‌خورند و تصور می‌کنند که تمامی مقامات را طی کرده و به خدا نزدیک شده‌اند. در حالی که در واقع هنوز در مراحل ابتدایی سفر خود هستند. زیرا بین بنده و خدا هفتاد حجاب از نور وجود دارد و هرگاه سالک به یکی از این حجاب‌ها برسد، گمان می‌کند که به خداوند رسیده است.
همچنان که بعضی از حکایات خلیل الرحمن را به این حمل نموده، و گفته اند که آنچه حق سبحانه از حضرت ابراهیم علیه السلام حکایت کرده، که اول ستاره را دید و گفت: این پروردگار من است و بعد از آن منتقل به ماه شد و بعد از آن به خورشید، و مراد ستاره و ماه و خورشید نیست بلکه مراد از آنها انواری است که پرده های جمال مطلق و حجابهای حضرت حق اند و سالک راه در میان منزل لامحاله به آنها برمی خورد و از شدت تلألو و لمعان هر مرتبه نسبت به ما قبل به هر مرتبه ای که رسید چنان تصور می کند که به مرتبه وصول رسیده و هر مرتبه فوقی اعظم از ما تحت آن است لهذا اول مراتب که حضرت إبراهیم علیه السلام ابتدا به آن رسید تشبیه به ستاره شده، و بعد از آن به ماه، و مرتبه بعد از آن به خورشید و حضرت خلیل در حین سیر ملکوتی، چون در ترقی و کشف حجب بود از نوری به نور اعظم می رسید و در بدو وصول به هر مرتبه، چنان تصور می نمود که به مرتبه وصول به حق رسیده و ندای بشارت افزای «هذا ربی» برمی کشید و چون از این مرتبه ترقی می نمود نقصان آن را می دید اعتراف به پستی آن می کرد و مرتبه فوق آن را به بزرگی می ستود و چون یافت که همه مراتبی که به آنها رسیده مرتبه نقصان و از مرتبه جمال ازل بسی دورند، زبان عجز و نیازمندی را گشاده گفت: «انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا» پس بسیار می شود که سالک، در میان راه، به بعضی از حجب می رسد و گمان وصول می کند و به مشاهده درخشندگی و نور آن حجاب، خرسند می گردد غافل از اینکه هنوز او در پس پرده دوری، حیران، و در بیابان مهجوری، سرگردان است.
هوش مصنوعی: برخی از حکایات درباره خلیل الرحمن به واقعیت‌های عمیق‌تری اشاره دارند. در داستانی از حضرت ابراهیم (ع)، او اول ستاره‌ای را دید و گفت: "این پروردگار من است" و سپس به ماه و خورشید منتقل شد. اما ظاهراً مقصود از این نورها، فقط اجسام آسمانی نیست؛ بلکه به نوعی نمادهایی از زیبایی و حقیقت مطلق‌اند که سلوک‌گران در مسیر خود با آن‌ها مواجه می‌شوند. این نورها مانع‌هایی هستند که جلوه‌های جمال الهی را می‌پوشانند و سالک در حین پیشرفت، با آن‌ها درگیر می‌شود. هر بار که به نوری جدید می‌رسد، تصور می‌کند که به حقیقتی رسیده است و از آن خشنود می‌شود، در حالی که این نورها تنها نشانه‌هایی از مرحله‌ای بالاترند. در نظر او، هر مرتبه که در آن قرار می‌گیرد، نسبت به مراحل قبلی، بسیار درخشان‌تر به نظر می‌رسد. ولی وقتی به مراحل بالاتر می‌رسد و پی به نقص آن مرتبه می‌برد، به عظمت مرتبه‌های بعدی اعتراف می‌کند. در نهایت، او درمی‌یابد که تمامی این مراحل، هنوز هم از حقیقت مطلق بسیار دورند و به همین دلیل، زبان به دعا گشوده و به معانی عمیق‌تری از توحید و یکتاپرستی می‌رسد. در واقع، سالک در مسیر خود گاهی دچار وسوسه می‌شود و به برخی از موانع، به عنوان حقیقتی می‌نگرد، در حالی که هنوز در پشت پرده‌های فاصله و دوری قرار دارد.
برافکن پرده تا معلوم گردد
که یاران دیگری را می پرستند
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن تا مشخص شود که عده‌ای دیگر را در دل می‌پرستند.
و اولین حجابی که در میان حق و بنده است خانه دل است که آن نیز از جمله عوالم حق، و نوری از انوار جمال جمیل مطلق است و پردهای است از پرده های چهره شاهد ازل، و لمعه ای است از لمعات أنوار حی لم یزل و چون آن خانه را از خس و خار هواهای نفسانیه پاک سازی، و آن خلوت سرا را از غیر یاد حق پردازی و زنگ کدورات عالم طبیعت را از آن زدایی، و در آن را به روی اغیار نابکار بندی، و آینه وار مقابل عالم انوار بداری، جمال مقدس در آن تجلی می افکند و گشادگی و انشراح در آن حاصل می گردد، به حدی که احاطه بر جمیع عالم کند و صورت کل در آن جلوه نماید بلی:
هوش مصنوعی: اولین مانع بین خدا و بندگان، دل انسان است که بخشی از عوالم معنوی و نوری از زیبایی‌های مطلق الهی محسوب می‌شود. این دل مانند پرده‌ای است که چهره زیبای ازل را پوشانده و نمایی از نور وجود جاودانی دارد. هنگامی که این دل را از افکار و تمایلات دنیوی پاک کنیم و آن را از غیر یاد خدا خالی کنیم و زنگارهای دنیوی را از آن دور کنیم، در واقع در را به روی عناصر منفی می‌بندیم و به وسیله‌ای شفاف برای دریافت نور حق تبدیل می‌شود. در این حالت، جمال مقدس در دل تجلی می‌کند و احساس آرامش و وسعتی را به وجود می‌آورد که تمامی عالم را در برمی‌گیرد و زیبایی کل در آن نمایان می‌شود.
راز کونین به می خواره شود زان روشن
که فتاده است به جام از رخ ساقی پرتو
هوش مصنوعی: رازهای این جهان به کسی که می‌نوشد، روشن می‌شود، زیرا این شخص از چهره‌ی ساقی، نور و روشنایی می‌گیرد که در جام افتاده است.
و در این هنگام نورانیت و تلألو آن در نهایت شدت می شود و چون پیش از این حالت، محجوب و تاریک بود و به واسطه اشراق نور حق و تجلی لمعات جمال مطلق روشن و نورانی شد و پرده از جمال دل آرای دل نیز برداشته شد، بسا باشد که صاحب دل ملتفت دل گردد و جمال او را به حدی بیند که عقل او حیران شده مدهوش گردد و در این وحشت چنان تصور کند که به نهایت مرتبه وصول رسیده پس اگر از این مرتبه ترقی نکند و پا از عالم دل بیرون ننهد بسا باشد فریفته گردد و در همانجا بماند و امر او به هلاکت انجامد و چنین کسی به کوچک ترین ستاره از عالم انوار لاهوت، فریب خورده و هنوز به ماه آن عالم نرسیده چه جای خورشید یا بالاتر از آن و اینجا مقام غرور و فریب است و انواع فریب در راه سلوک بی حد است و اکثر کسانی که خود را عارف نام نهاده و به لباس عارفین ملبس گشته اند از همه این مقامات بی خبر و در دعوایی که می نمایند کاذب و دروغ زنند و از عرفان، همین الفاظی چند فراگرفته و راه و رسمی آموخته اند و چنان پندارند که به محض این مرتبه، به مرتبه اهل معرفت می رسند هیهات، هیهات:
هوش مصنوعی: در این زمان، نور و درخشش به اوج خود می‌رسد و در حالی‌که قبل از این لحظه، تاریک و محجوب بود، به خاطر تابش نور الهی و نمایان شدن زیبایی مطلق، روشن و نورانی می‌شود. پرده از زیبایی دل‌انگیز دل نیز کنار می‌رود و ممکن است که قلب مردم به این زیبایی توجه کند و آن را به اندازه‌ای ببیند که عقلش حیران و مدهوش شود. در این حالت، ممکن است تصور کند که به بالاترین مرحله وصول رسیده است. اما اگر از این مرتبه ترقی نکند و از دنیای احساسات و قلب فراتر نرود، ممکن است فریفته شود و در همانجا بماند و سرانجام به هلاکت برسد. چنین شخصی به کوچک‌ترین نور از عالم قدس فریب می‌خورد و هنوز به زیبایی‌های بزرگ‌تر نرسیده و این نقطه، مکان فریب و غرور است. در مسیر سلوک، انواع فریب‌ها وجود دارد و بسیاری از افرادی که خود را عارف می‌نامند و لباس عارفان بر تن کرده‌اند، از این مراتب بی‌خبرند و در ادعای خود کاذب و دروغ‌گو هستند. آن‌ها تنها چند واژه درباره عرفان آموخته‌اند و گمان می‌کنند با رسیدن به این مرتبه، به مرحله واقعی معرفت رسیده‌اند؛ غافل از اینکه این تصور دور از حقیقت است.
نه سلطان خریدار هر بنده ای است
نه در زیر هر ژنده ای زنده ای است
هوش مصنوعی: نه هر کس که مقام و قدرتی دارد، خوب و باارزش است، و نه هر فردی که در شرایط دشواری قرار دارد، بی‌ارزش است.
رسیدن به درجه هر کسی موقوف است به اینکه باطن خود را شبیه به آن سازی و به اخلاق نفسانیه او متخلق گردی نه همین خود را در ظاهر به لباس او آرایی و با او دعوی برابری نمایی.
هوش مصنوعی: برای دست‌یابی به مقام و مرتبه هر فردی، لازم است باطن و درون خود را به ویژگی‌های او نزدیک کنی و اخلاق و رفتارهای درونی‌ات را مطابق با او بسازی. تنها با ظاهرسازی و پوشیدن لباس او و ادعای برابری در سطح ظاهری، به هدف نخواهی رسید.