رباعی شمارهٔ ۴۲۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
اینطوری نیست که اشعار این ابر انسان رو بخونی و درک کنی اینطوریه که به اندازه درکت حرف داره برات
بهنام جان ،
نکنه جوگیر شدی
شعرهای مولوی و افکارش مثل دریا است که هر کس به اندازه ظرفش کام میگیرد این مرد این قدر عظیم است که نمیتوان توصیفش کرد
خیلی جالب بود این منو به فکر فرو برد
الان با استناد به این رباعی ، شمس که مولانا دست کم تو هر شعری ازش یادی کرده الان اینجا میگه که سلطان خود منم و به شما الکی میگم که سلطان من شمس !
آیا کلاً شمس رو منکر نشده تو اینجا !
منظور از سلطان خداست . لطفا سخنرانی های الهی قمشه ای و پرپیز شهبازی رو درباره این اسعار گوش بدید ؛ ممنون از گنجور
تو خواهی که شرحش به دینت کنی؟
خدا را اسیر زمینت کنی؟
خدایی که باشد به هر کهکشان
ستاره یکی بد هزاران نهان
یکی من بگویم که کامل شوی
برون از حجاب و سلاسل شوی
همه گر بگوید که دیگر خداست
خدا چون بخواهد یکی از شماست
غلط میتواند همه در جهان
حقیقت تواند یکی بُد نهان
غلط میتواند یکی بَد شود
جهان میتواند هدایت شود
متاسفانه حاشیه گذاران از مرحله نهایی عرفان که محو است و در مصرع اول آورده شده بی توجه و یا بی اطلاع بوده اند. در محو من از میان میرود.
یکی از عمیق ترین اشعار مولوی ، روحی وسیع در کالبد انسانی.