رباعی شمارهٔ ۱۶۴۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی اهل فکر
میخواستم خواهش کنم از دوستان صاحب نظر که اگر ممکنه معنی این رباعی رو به من هم بگین لطفا
ممنون و متشکرم
گرامی امیر حسین
میخوردم باده با بت آشفته
خوابم بربود حال دل ناگفته
بیدار شدم ز خواب مستی دیدم
دلبر شده، شمع مرده ساقی خفته
در حال آشفتگی با صنمی باده نوش میکردم،
هنوز قصه ی دل ناتمام بود که خوابم برد
بیدارشدم و هشیار که دیدم
نگارم رفته ، شمع خاموش شده و ساقی نیز در خواب ناز فرو رفته
ناباور عزیز ممنون از لطفت و معنی ای که کردین
بیتی از حضرت خیام هم مد نظرم هست که اگر شما و دیگر بزرگواران برایم معنا کنند یا برداشتتون رو بگین ممنون میشم
دو بیتی مدنظرم این است
دو بیتی مد نظرم این است:
آنانکه جهان زیر قدم فرسودند
وندر طلبش هر دو جهان پیمودند
آگاه نیم از اینکه ایشان هرگز
زین حال چنانکه هست آگه بودند
گرامی امیر حسین
آنانکه جهان زیر قدم فرسودند
وندر طلبش هر دو جهان پیمودند
آگاه نیم از اینکه ایشان هرگز
زین حال چنانکه هست آگه بودند
به نظر می رسد این رباعی به طبع ناباورران خوش است.
گویا به عرفا و جویندگان حقیقت کنایه ای می زند که راهی که می روید ممکن است آن نباشد که در پیِ آنید.
همان است که : ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تو می روی به ترکستان است.
مولانا هم می گوید :
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

مولانا