گنجور

تکه ۲

قصابی سوی گولی گوشت انداخت
چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت
یکی ران دگر سوی وی افکند
بگفتا «گاو مرده‌ست این زهی گند»
خدا بخشید آنچ اسباب کام‌ست
تو گفتی «چیست این؟» خود داد عام‌ست
کنون شد عام کان با تو بپیوست
نجس شد چونک در کردی درو دست
نسازد گول را بخل و سخاوت
که گردد هر دوش مایهٔ عداوت
گریز از گول اندر سور و ماتم
چو عیسی ای پدر والله اعلم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قصابی سوی گولی گوشت انداخت
چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت
هوش مصنوعی: قصاب تکه‌ای از گوشت را به طرف گولی انداخت و وقتی که گوشت را دید، به اشتباه فکر کرد که این گوشت از گاو است.
یکی ران دگر سوی وی افکند
بگفتا «گاو مرده‌ست این زهی گند»
هوش مصنوعی: یکی از راننده‌ها به طرف دیگری رفت و گفت: «این گاو مرده است و بوی بدی می‌دهد.»
خدا بخشید آنچ اسباب کام‌ست
تو گفتی «چیست این؟» خود داد عام‌ست
هوش مصنوعی: خداوند به تو نعمت‌هایی بخشیده است که خوشبختی و رضایت را برایت به ارمغان می‌آورد. تو پرسیدی: «این چیست؟» و در حقیقت، خود این نعمت‌ها برای همه انسان‌ها وجود دارد.
کنون شد عام کان با تو بپیوست
نجس شد چونک در کردی درو دست
هوش مصنوعی: اکنون وقتی که عامه مردم با تو ارتباط برقرار کردند، مانند آن است که به طرز ناخوشایندی آلوده شدند، چون که تو در این میان دستی به کار آوردی.
نسازد گول را بخل و سخاوت
که گردد هر دوش مایهٔ عداوت
هوش مصنوعی: بهتر است که بر اساس طمع و بخشش قضاوت نکنیم، زیرا هر دوی این صفات ممکن است باعث بروز دشمنی و کدورت شوند.
گریز از گول اندر سور و ماتم
چو عیسی ای پدر والله اعلم
هوش مصنوعی: از درد و غم به دور باش، مانند عیسی که از مشکلات فرار کرد. خداوند هم بهتر می‌داند.

حاشیه ها

1391/03/07 16:06
صابر

عاشق مولانا و شعرهای پر از احساس و عرفان و حکمت آمیزش هستم
زندگی ام مدیون منش و بینش مولاناست

1391/03/12 08:06

ممنون از لطفتون
من معنی"خدا بخشید آنچ اسباب کامست
تو گفتی چیست این؟ خود داد عامست
کنون شد عام کان با تو بپیوست
نجس شد چونک در کردی درو دست
"
رو متوجه نشدم . از طرفی نفهمیدم اشاره به کدوم داستان حضرت عیسی داره که از نادان دوری می کردن . ممنون میشم راهنمایی کنید

1391/03/12 10:06
رسته

احتمالا اشاره به داستان فرار عیسی از احمقان است در مثنوی . این جا را ببیند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان/

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت

1395/01/09 02:04
روهینا

نیک است گر معنای حروف دشوار و معنای کلی کلام بیان شود. مخلص

1395/05/01 00:08
جان

دادن عام مقصود از رحمت عام خداوندیست که یکسان بر همگان میتابد. همچون خورشید. رحمت خاص خداوند شامل بندگان خاص او همچون انبیا و اولیاست.

1402/01/14 15:04
علی رضایی

خدا خواست و من پس از چهل و اندی بار که سوار بر کره زمین به دور خورشید گشتم تازه چشم گشودم و خود را در معرض تابش خورشید عشق قرار دادم و هر لحظه می کوشم ذره ای اندک از نور او بنوشم. 

از شما برای فراهم آوری این مجموعه نهایت امتنان را دارم. هر بیت، هر مصرع، هر واژه از کلام بزرگانی چون مولانا نیازمند عمری پویش است تا گولی چون من چیزی در آن دریابم.