گنجور

غزل شمارهٔ ۹۰۸

چو درد گیرد دندان تو عدو گردد
زبان تو به طبیبی بگرد او گردد
یکی کدو ز کدوها اگر شکست آرد
شکسته بند همه گرد آن کدو گردد
ز صد سبو چو سبوی سبوگری برد آب
همیشه خاطر او گرد آن سبو گردد
شکستگان تویم ای حبیب و نیست عجب
تو پادشاهی و لطف تو بنده جو گردد
به قند لطف تو کاین لطف‌ها غلام ویند
که زهر از او چو شکر خوب و خوب خو گردد
اگر حلاوت لاحول تو به دیو رسد
فرشته خو شود آن دیو و ماه رو گردد
عنایتت گنهی را نظر کند به رضا
چو طاعت آن گنه از دل گناه شو گردد
پلید پاک شود مرده زنده مار عصا
چو خون که در تن آهوست مشک بو گردد
رونده‌ای که سوی بی‌سوییش ره دادی
کجا چو خاطر گمراه سو به سو گردد
تو جان جان جهانی و نام تو عشق است
هر آنک از تو پری یافت بر علو گردد
خمش که هر کی دهانش ز عشق شیرین شد
روا نباشد کو گرد گفت و گو گردد
خموش باش که آن کس که بحر جانان دید
نشاید و نتواند که گرد جو گردد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو درد گیرد دندان تو عدو گردد
زبان تو به طبیبی بگرد او گردد
هوش مصنوعی: وقتی که دندان‌هایت درد می‌گیرد، زبانت به دشمنی تبدیل می‌شود و به جستجوی طبیب می‌روی تا درد را درمان کند.
یکی کدو ز کدوها اگر شکست آرد
شکسته بند همه گرد آن کدو گردد
هوش مصنوعی: اگر یکی از کدوها بشکند، تمام کدوها دور آن جمع می‌شوند و به آن توجه می‌کنند.
ز صد سبو چو سبوی سبوگری برد آب
همیشه خاطر او گرد آن سبو گردد
هوش مصنوعی: از صد کوزه، مانند یک کوزه‌ای که کوزه‌گر آب را از آن برمی‌دارد، ذهن همیشه به دور آن کوزه می‌چرخد.
شکستگان تویم ای حبیب و نیست عجب
تو پادشاهی و لطف تو بنده جو گردد
هوش مصنوعی: ما شکست‌خوردگان تو هستیم، ای عزیز. هیچ عجیب نیست؛ تو پادشاهی و مهربانی تو باعث می‌شود که بندگان به تو روی آورند.
به قند لطف تو کاین لطف‌ها غلام ویند
که زهر از او چو شکر خوب و خوب خو گردد
هوش مصنوعی: وقتی محبت و لطف تو را می‌چشم، هر چند سختی‌ها و زهرهای زندگی وجود دارند، اما آن‌ها هم شیرین و دل‌نشین می‌شوند و انسان به آن‌ها عادت می‌کند.
اگر حلاوت لاحول تو به دیو رسد
فرشته خو شود آن دیو و ماه رو گردد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و دلنوازی تو به دیوان برسد، آن دیو نیز شایسته و نیکو خواهد شد و ظاهری زیبا خواهد گرفت.
عنایتت گنهی را نظر کند به رضا
چو طاعت آن گنه از دل گناه شو گردد
هوش مصنوعی: محبت و توجه تو، خطای انجام شده را به دیده قبول می‌نگرد. همان‌طور که اطاعت از تو موجب می‌شود که آن خطا از دل پاک شود.
پلید پاک شود مرده زنده مار عصا
چو خون که در تن آهوست مشک بو گردد
هوش مصنوعی: زمانی که گناهکاران و افراد ناپاک پاک شوند، حیات دوباره می‌یابند و مانند عصای موسی که مار می‌شود، می‌توانند به نیکی و خوشبویی برسند، چنانکه خون در تن آهو به مشک خوشبو تبدیل می‌شود.
رونده‌ای که سوی بی‌سوییش ره دادی
کجا چو خاطر گمراه سو به سو گردد
هوش مصنوعی: شخصی که در مسیر زندگی خود به سمت نامشخصی حرکت می‌کند، هرگز نمی‌تواند به هدفی مشخص برسد، زیرا ذهنش همواره بین دو نقطه سردرگم خواهد بود.
تو جان جان جهانی و نام تو عشق است
هر آنک از تو پری یافت بر علو گردد
هوش مصنوعی: تو essence و حقیقت کل جهان هستی و نام تو عشق است. هر کسی که از تو الهام بگیرد، به مرتبه‌ای بلند و والا می‌رسد.
خمش که هر کی دهانش ز عشق شیرین شد
روا نباشد کو گرد گفت و گو گردد
هوش مصنوعی: اگر کسی تحت تأثیر عشق شیرین قرار بگیرد و دهانش باز شود، نباید به او اجازه داده شود که هر آنچه بخواهد بگوید و در بحث و گفتگوها شرکت کند.
خموش باش که آن کس که بحر جانان دید
نشاید و نتواند که گرد جو گردد
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا کسی که جمال محبوب را مشاهده کرده، نمی‌تواند و صلاحش نیست که به چیزهای بی‌اهمیت دیگر بپردازد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۰۸ به خوانش عندلیب