اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
یا نسیمیست کز آن سوی جهان میآید
هوش مصنوعی: خداوندا، آیا این عطر خوشبو از باغ جان به مشام میرسد یا اینکه بادی است که از سوی دیگر جهان میوزد؟
یا رب این آب حیات از چه وطن میجوشد
یا رب این نور صفات از چه مکان میآید
هوش مصنوعی: پروردگارا، این آب حیات از کجا سرچشمه میگیرد و این نور صفات از کدام مکان تابیده میشود؟
عجب این غلغله از جوق ملک میخیزد
عجب این قهقهه از حور جنان میآید
هوش مصنوعی: این شگفتی و سر و صدای زیادی که به گوش میرسد، از دستهای از فرشتگان ناشی میشود و صدای خنده و شادی نیز از حوریان بهشت به گوش میرسد.
چه سماعست که جان رقص کنان میگردد
چه صفیرست که دل بال زنان میآید
هوش مصنوعی: چه حالت شگفتانگیزی است که روح با شوق و شعف میرقصد و چه صدای دلنشینیست که دل مانند پرندهای رها میشود و به پرواز درمیآید.
چه عروسیست چه کابین که فلک چون تتقیست
ماه با این طبق زر به نشان میآید
هوش مصنوعی: چه عروسی زیبا و چه لحظهای شگفتانگیز که آسمان مانند ماهی درخشنده با این ظرف طلایی خود را نشان میدهد.
چه شکارست که این تیر قضا پرانست
ور چنین نیست چرا بانگ کمان میآید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا این تیر تقدیر (قضا) به هدف میخورد یا نه؛ اگر به هدف نمیخورد، پس چرا صدای کمان شنیده میشود؟ به طور کلی، این جمله به موضوع سرنوشت و قدرت تقدیر اشاره دارد، و این سؤال را مطرح میکند که آیا سرنوشت واقعی است یا تنها صدا و نشانهای از آن وجود دارد.
مژده مژده همه عشاق بکوبید دو دست
کانک از دست بشد دست زنان میآید
هوش مصنوعی: به همه عاشقان خبر خوشی بدهید و دستهای خود را به نشانه شادی بزنید، زیرا اکنون زمان افرادی است که با دستهای پر از عشق و محبت به سوی شما میآیند.
از حصار فلکی بانگ امان میخیزد
وز سوی بحر چنین موج گمان میآید
هوش مصنوعی: از مرز آسمان صدایی به گوش میرسد و از سمت دریا موجی به نظر میرسد که شک و تردید را به همراه دارد.
چشم اقبال به اقبال شما مخمورست
این دلیلست که از عین عیان میآید
هوش مصنوعی: چشم بخت و اقبال به خوش شانسی شما بس تماشایی است و این نشان میدهد که خوشبختی از واقعیتهای روشن سرچشمه میگیرد.
برهیدیت از این عالم قحطی که در او
از برای دو سه نان زخم سنان میآید
هوش مصنوعی: از این دنیای خالی و بیمعنا فرار کنید، جایی که برای دو یا سه نان معمولی، آدمها دچار زخم و آسیب میشوند.
خوشتر از جان چه بود جان برود باک مدار
غم رفتن چه خوری چون به از آن میآید
هوش مصنوعی: هیچ چیز شیرینتر از جان نیست. اگر جان برود، نگران نباش و غصهی رفتن را نخور، زیرا وقتی به چیزی بهتر از آن دست میزنیم، این خداحافظی ارزشش را دارد.
هر کسی در عجبی و عجب من اینست
کو نگنجد به میان چون به میان میآید
هوش مصنوعی: هر کسی در حالتی شگفتانگیز به سر میبرد و شگفتی من این است که کسی نمیتواند در میان این حالات بگنجد، ولی وقتی به میان میآید، همه چیز تغییر میکند.
بس کنم گرچه که رمزست بیانش نکنم
خود بیان را چه کنیم جان بیان میآید
هوش مصنوعی: میگوید اگرچه بیان این راز سخت است و نمیتوانم آن را توضیح دهم، اما خود بیان هم کاری از پیش نمیبرد و جان بیان واقعی خودش را نشان میدهد.
حاشیه ها
عظمت شعر انسان را میخکوب می کند. به چه عوالمی رسیده اند. خوشا بحالشان...
1399/03/08 10:06
برگ بی برگی
هر کسی در عجبی و عجب من اینست
کو نگنجد به میان چون به میان میآید
خداوند از جنس بینهایت میباشد و انسان و جان جسمانی او از جنس محدودیت و مولانا پس از شرح تولد انسان ، از اینکه بینهایتی چون حق تعالی در محدودیت انسان جای میگیرد در عجب میباشد . عطار نیز ابیات بسیار زیبایی در این باره دارد:
جزو کل شد چون فرو شد جان به جسم
کس نسازد زین عجایبتر طلسم
جان بلندی داشت تن پستی خاک
مجتمع شد خاک پست و جان پاک
چون بلند و پست با هم یار شد
آدمی اعجوبهٔ اسرار شد
و بنظر میرسد همین اعجوبه اسرار شیطان را که از مقربین درگاه حضرت حق بود به اشتباه انداخت تا از سجده بر وی سر باز زند و از رانده شدگان شود .