گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۴

ساقی بیار باده که ایام بس خوشست
امروز روز باده و خرگاه و آتش است
ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف
مجلس چو چرخ روشن و دلدار، مَهوش‌است
بشنو نوای نای کز آن نفخه بانواست
درکش شراب لعل که غم در کشاکش است
امروز غیر توبه نبینی شکسته‌ای
امروز زلف دوست بود کان مشوش است
هفتاد بار توبه کند شب رسول حق
توبه شکن حق است که توبه مخمش است
آن صورت نهان که جهان در هوای او است
بر آب و گل به قدرت یزدان منقش است
امروز جان بیابد هر جا که مرده‌ای است
چشمی دگر گشاید چشمی که اعمش است
شاخی که خشک نیست ز آتش مسلم است
از تیر غم ندارد سغری که ترکش است
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه او است
منگر بدانک زرد و ضعیف و مکرمش است
بس تن اسیر خاک و دلش بر فلک امیر
بس دانه زیر خاک درختش منعش است
در خاک کی بود که دلش گنج گوهر است
دلتنگ کی بود که دلارام در کش است
ای مرده شوی من زنخم را ببند سخت
زیرا که بی‌دهان دل و جانم شکرچش است
خامش زنخ مزن که تو را مرده شوی نیست
ذات تو را مقام نه پنج است و نی شش است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی بیار باده که ایام بس خوشست
امروز روز باده و خرگاه و آتش است
هوش مصنوعی: می‌گوید ای ساقی، باده بیاور چون امروز روز شادی و خوشگذرانی است. امروز وقت نوشیدن و لذت بردن از زندگی و آتش روشن کردن است.
ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف
مجلس چو چرخ روشن و دلدار، مَهوش‌است
هوش مصنوعی: ساقی خوش‌سیما و drink دلپذیر، و زمانه نیز با تمام زیبایی‌اش در این مجلس مانند چرخشی روشن و محبوب است.
بشنو نوای نای کز آن نفخه بانواست
درکش شراب لعل که غم در کشاکش است
هوش مصنوعی: به صدای نی گوش کن که از آن نغمه‌ای دل‌انگیز می‌آید. شراب قرمز را درک کن، زیرا غم در حال نبرد و کشمکش است.
امروز غیر توبه نبینی شکسته‌ای
امروز زلف دوست بود کان مشوش است
هوش مصنوعی: امروز جز توبه، چیز دیگری را نمی‌بینی که شکسته‌ام. امروز زلف دوست به شهرتی شلوغ و ناآرام تبدیل شده است.
هفتاد بار توبه کند شب رسول حق
توبه شکن حق است که توبه مخمش است
هوش مصنوعی: اگر کسی هفتاد بار هم توبه کند، اما حقیقت را زیر پا بگذارد، نمی‌توان به او اعتماد کرد و توبه‌اش مفهومی ندارد. این جمله نشان می‌دهد که توبه واقعی زمانی است که انسان به راستگویی و صداقت پایبند باشد.
آن صورت نهان که جهان در هوای او است
بر آب و گل به قدرت یزدان منقش است
هوش مصنوعی: آن چهره‌ی پنهان که تمامی دنیا در آرزوی اوست، به فرمان و قدرت خداوند در آب و گل نقش بسته است.
امروز جان بیابد هر جا که مرده‌ای است
چشمی دگر گشاید چشمی که اعمش است
هوش مصنوعی: امروز هر جایی که کسی مرده، جان تازه‌ای می‌یابد و چشمی جدید باز می‌شود، چشمی که ناتوان از دیدن بوده است.
شاخی که خشک نیست ز آتش مسلم است
از تیر غم ندارد سغری که ترکش است
هوش مصنوعی: شاخی که از آتش آسیب ندیده، مشخص است که از تیر غم نمی‌ترسد، زیرا هنوز زنده و سرسبز است.
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه او است
منگر بدانک زرد و ضعیف و مکرمش است
هوش مصنوعی: در عشق با دقت نگاه کن که چهره محبوب، محل بوسه‌های دل‌باختگان است. به رنگ زرد و ضعف او توجه نکن، چرا که این زنگاری و ضعف مالی از لطافت و بزرگی شخصیتش کم نمی‌کند.
بس تن اسیر خاک و دلش بر فلک امیر
بس دانه زیر خاک درختش منعش است
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد میان وضعیت ظاهری و باطن اشاره دارد. فردی ممکن است در زندگی مادی خود محدود و اسیر باشد، اما آرزوها و ناامنی‌هایش به او آزادی و بزرگی می‌بخشند. این بیانگر امید و تلاش برای رشد و ترقی، حتی در شرایط سخت است. دانه‌ای که در خاک است، هنوز در حال رشد است و آینده‌ای روشن را نوید می‌دهد، نشان‌دهنده این است که ممکن است در پس مشکلات موجود، فرصتی برای شکوفایی وجود داشته باشد.
در خاک کی بود که دلش گنج گوهر است
دلتنگ کی بود که دلارام در کش است
هوش مصنوعی: در دل کسی که پنهانی گنجی از زیبایی و ارزش دارد، هرگز غمگین و دلزده نیست. دل‌های خسته نمی‌خواهند که آرامش و آسودگی را از دست بدهند.
ای مرده شوی من زنخم را ببند سخت
زیرا که بی‌دهان دل و جانم شکرچش است
هوش مصنوعی: ای مرده‌شور، زخم من را به‌خوبی ببند؛ زیرا بی‌آنکه دهان داشته باشم، دل و جانم پر از درد و تلخی است.
خامش زنخ مزن که تو را مرده شوی نیست
ذات تو را مقام نه پنج است و نی شش است
هوش مصنوعی: سکوت کن و اختیار کلمات را به دست نبر، زیرا شخصیت واقعی تو فاقد ویژگی‌های متغیر و ناپایدار است. تو نه به پنج و نه به شش محدود می‌شوی، بلکه فراتر از آنچه فکر می‌کنی هستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۴۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۴۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/11/08 12:02
هنگامه حیدری

در بیت 5 می فرماید:
هفتاد بار توبه کند شب، رسول حق
توبه شکن حقست که توبه مخمش است:
اشاره دارد به حدیث نبوی که فرمودند: و الله انی لاستغفر الله و اتوب الیه فی الیوم سبعین مره
به خدا قسم من در طول روز هفتاد بار استغفار می کنم.

مخمش: به تشدید میم یعنی مخدوش

1394/02/27 13:04
حمید رضا درانی بخش

زنخدان عاشق پیوسته شیرین است چون بر نگاه وصال چشم دارد نه بر آنچه که ذائقه مردم را شیرین میسازد یعنی روحش شکر بخش است نه لب ودهان ظاهری

1397/12/18 16:03
عباس جنت

اعمش= کسی که چشمش ضعیف باشد و از آن آب بریزد
سغری= ساغری, مخفف ساغری است که کفل اسب و حیوانات دیگر باشد
منعش= نشاطدهنده . برخیزاننده . افزاینده
زنخ=چانه
زنخ ‌زدن: سخن بیهوده گفتن؛ چانه زدن
تو را مرده شوی نیست= تو نخواهی‌ مرد
مقام نه پنج است و نی شش است= اشاره به آسمان هفتم جایی‌ که رسول اکرم در معراج رفت