گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۹

تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش‌ ترست
آدمی‌دزد زِ زردزد کنون بیشترست
گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند
خود چه دارند کسی را که ز خود بی‌خبرست
خود خود را تو چنین کاسد و بی‌خصم مدان
که جهان طالب زر و خود تو کان زرست
که رسول حق الناس معادن گفته‌ست
معدن نقره و زرست و یقین پرگهرست
گنج یابی و در او عمر نیابی تو به گنج
خویش دریاب که این گنج ز تو بر گذرست
خویش دریاب و حذر کن تو ولیکن چه کنی
که یکی دزد سبک دست در این ره حذرست
سحر ار چند که تاریست حساب روزست
هر که را روی سوی شمس بود چون سحرست
روح‌ها مست شود از دم صبح از پی آنک
صبح را روی به شمس است و حریف نظرست
چند بر بوک و مگر مهره فروگردانی
که تو بس مفلسی و چرخ فلک پاک برست
مغز پالوده و بر هیچ نه در خواب شدی
گوییا لقمه هر روزه تو مغز خرست
بیشتر جان کن و زر جمع کن و خوشدل باش
که همه سیم و زر و مال تو مار سقرست
یک شب از بهر خدا بی‌خور و بی‌خواب بزی
صد شب از بهر هوا نفس تو بی‌خواب و خورست
از سر درد و دریغ از پس هر ذره خاک
آه و فریاد همی‌آید گوش تو کرست
خون دل بر رخت افشان به سحرگاه از آنک
توشه راه تو خون دل و آه سحرست
دل پرامید کن و صیقلیش ده به صفا
که دل پاک تو آیینه خورشید فرست
مونس احمد مرسل به جهان کیست بگو
شمس تبریز شهنشاه که احدی الکبرست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش‌ ترست
آدمی‌دزد زِ زردزد کنون بیشترست
هوش مصنوعی: بهتر است مراقب باشی و احتیاط کنی، زیرا خطرات و موانع زندگی بیشتر از آن چیزی است که قبلاً تجربه کرده‌ای. آدم‌های بی‌رحم و فرصت‌طلب در حال حاضر زیادتر شده‌اند و ممکن است به تو آسیب برسانند.
گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند
خود چه دارند کسی را که ز خود بی‌خبرست
هوش مصنوعی: آنان که از عقل و دانش می‌دزدند، خودشان چه چیزی دارند؟ کسی که از ذات خود بی‌خبر است، چه ارزشی دارد؟
خود خود را تو چنین کاسد و بی‌خصم مدان
که جهان طالب زر و خود تو کان زرست
هوش مصنوعی: خودت را بی‌ارزش و بی‌خاصیت نپندار، چون جهان دنبال طلاست و تو خود معدن طلا هستی.
که رسول حق الناس معادن گفته‌ست
معدن نقره و زرست و یقین پرگهرست
هوش مصنوعی: رسول حق بیان کرده است که مردم مانند معدن هستند، مانند نقره و طلا که باارزشند، و در واقع هر یک از آنها گوهری نفیس و باارزش می‌باشند.
گنج یابی و در او عمر نیابی تو به گنج
خویش دریاب که این گنج ز تو بر گذرست
هوش مصنوعی: برای دستیابی به گنج، عمر خود را صرف نکن. به جای آن، به گنج واقعی و درونی خود توجه کن، زیرا این گنج در وجود خودت است و همیشه در دسترس تو قرار دارد.
خویش دریاب و حذر کن تو ولیکن چه کنی
که یکی دزد سبک دست در این ره حذرست
هوش مصنوعی: خودت را بشناس و از خطرات دوری کن، اما چه کاری می‌توانی انجام دهی وقتی که یک دزد ماهر و چابک در این مسیر حضور دارد؟
سحر ار چند که تاریست حساب روزست
هر که را روی سوی شمس بود چون سحرست
هوش مصنوعی: اگرچه صبح ممکن است تاریک باشد، اما نشانگر روز است. هر کس که به سمت خورشید حرکت کند، مانند صبح خواهد بود.
روح‌ها مست شود از دم صبح از پی آنک
صبح را روی به شمس است و حریف نظرست
هوش مصنوعی: روح‌ها در صبح زود به شادی و سرور درمی‌آیند زیرا صبح به سمت خورشید می‌رود و نگاه‌ها به زیبایی و نور او جلب می‌شود.
چند بر بوک و مگر مهره فروگردانی
که تو بس مفلسی و چرخ فلک پاک برست
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که شاید با تلاش و کوشش بتوانی اوضاع را تغییر دهی، اما شرایط زندگی که خارج از کنترل ماست، ممکن است همیشه سخت و دشوار باشد. در واقع، زندگی پر از چالش‌ها و مشکلاتی است که ما نمی‌توانیم به سادگی آنها را نادیده بگیریم.
مغز پالوده و بر هیچ نه در خواب شدی
گوییا لقمه هر روزه تو مغز خرست
هوش مصنوعی: مغز خالی و بی‌فکری تو به خواب رفته‌ای، به نظر می‌رسد که غذای روزانه‌ات فقط پوست خربزه است.
بیشتر جان کن و زر جمع کن و خوشدل باش
که همه سیم و زر و مال تو مار سقرست
هوش مصنوعی: بیشتر تلاش کن و پول جمع کن و خوشحال باش، زیرا تمام طلا و پول و دارایی تو مانند ماری خطرناک است.
یک شب از بهر خدا بی‌خور و بی‌خواب بزی
صد شب از بهر هوا نفس تو بی‌خواب و خورست
هوش مصنوعی: اگر یک شب را به خاطر خدا بدون خواب و غذا بگذرانید، در حقیقت این یک شب به اندازه‌ی صد شب می‌ارزد که به خاطر هوا و خواسته‌های خودتان بگذرانید.
از سر درد و دریغ از پس هر ذره خاک
آه و فریاد همی‌آید گوش تو کرست
هوش مصنوعی: از شدت درد و حسرت، به خاطر هر ذره خاک، ناله و فریاد بلند می‌شود، اما تو انگار گوش‌ات نشنواست.
خون دل بر رخت افشان به سحرگاه از آنک
توشه راه تو خون دل و آه سحرست
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، اشک و خون دل را بر چهره‌ات می‌پاشم، زیرا برای سفر تو، این درد دل و ناله‌های صبحگاهی توشه‌ای است.
دل پرامید کن و صیقلیش ده به صفا
که دل پاک تو آیینه خورشید فرست
هوش مصنوعی: دل خود را پر از امید کن و آن را با پاکی و صفا جلا بده، زیرا دل پاک تو مانند آینه‌ای است که نور خورشید را جذب می‌کند.
مونس احمد مرسل به جهان کیست بگو
شمس تبریز شهنشاه که احدی الکبرست
هوش مصنوعی: مونس و همراه احمد مرسل در جهان کیست؟ بگو که شمس تبریز، پادشاه است که هیچ کس به عظمت او نمی‌رسد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/11/08 23:02
جلیل

با سلام
در بیت دهم آخر بیت "نار سفر" به معنای آتش دوزخ صحیح است.
اگر "مار" صحیح است لطفا بنده رو در معنی یاری کنید.
با سپاس...

1394/04/28 19:06
ضیایی

سلام
سقر هم مار دارد و هم نار

1395/08/11 01:11

«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه»، مردم مانند معدن های طلا و نقره هستند.

1397/04/18 09:07
عباس جنت

کاسد = بی‌رونق؛ بی‌رواج.
جهان طالب زر و خود تو کان زر =اشاره به روایت رسول اکرم
«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه»، مردم مانند معدن های طلا و نقره هستند.
بوک = شاید
پالوده = پاکیزه‌شده
سقر= بدترین و ژرفترین طبقات جهنم
بزی = زندگی‌ کن
احدی الکبر= حادثه های بزرگ اشاره به ایاتی از قرآن مجید سوره مدثر
کَلَّا وَالْقَمَرِ وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ إِنَّهَا لَإِحْدَی الْکُبَرِ نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ
آری، سوگند به ماه، و سوگند به شب، چون روی در رفتن آرد، و سوگند به صبح، چون پرده بر افکند، که این یکی از حادثه های بزرگ است ترساننده آدمیان است
مونس احمد مرسل= شمس تبریز

1402/06/30 17:08
بهاره اسماعیلی

چقدر دو بیت ۱۲ و ۱۳ تکان دهنده هست: 

۱۲: یک بار برای خدا روزه بگیر (نخور) و نخواب (عبادت شبانه) بکن و صد شب و روز هر کار میخواهی بکن.

۱۳: از قبرهای قبرستان آه و حسرت و درد و دریغ فریاد میکنه و تو گوشت نمیشنوه.