گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۲

گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
گر نه لطف او بود پس عیش را بنیاد چیست
گر خرابات ازل از تاب رویش پر نگشت
پس هزاران صومعه در محو جان آباد چیست
جان ما با عشق او گر نی ز یک جا رسته‌اند
جان بااقبال ما با عشق او همزاد چیست
گر نه پرتوهای آن رخسار داد حسن داد
پس به دیوان سرای عاشقان بیداد چیست
ساکنان آب و گل گر عشق ما را محرمند
پس درون گنبد دل غلغله و فریاد چیست
گر نه آتش می‌زند آتش رخی در جان نهان
پس دماغ عاشقان پرآتش و پرباد چیست
گر نه آتش رنگ گشتی جان‌ها در لامکان
صد هزاران مشعله همچون شب میلاد چیست
گر نه تقصیر است از جان در فدا گشتن در او
لطف نقد اولین و وعده و میعاد چیست
گر نه شمس الدین تبریزی قباد جان‌ها است
صد هزاران جان قدسی هر دمش منقاد چیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
گر نه لطف او بود پس عیش را بنیاد چیست
هوش مصنوعی: اگر آن شخص خوشحال و شاداب این باغ زیبا را نبیند، شادی چه معنایی دارد؟ اگر محبت و لطف او نباشد، پس اساس لذت چه خواهد بود؟
گر خرابات ازل از تاب رویش پر نگشت
پس هزاران صومعه در محو جان آباد چیست
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا، زیبایی و جاذبه محبوبی اینقدر قوی بود که هیچ کس نتوانسته باشد از آن دور شود، پس وجود هزاران مکان مقدس و عبادتگاه چه فایده‌ای دارد وقتی که روح انسان در این دنیا متصل به آن زیبایی است؟
جان ما با عشق او گر نی ز یک جا رسته‌اند
جان بااقبال ما با عشق او همزاد چیست
هوش مصنوعی: جانی که به عشق او زنده است، نشان می‌دهد که ما از یک جا ریشه نمی‌زنیم؛ بلکه وجود ما با عشق او پیوند دارد و این عشق برای ما سرنوشت و هویتی مشترک به ارمغان می‌آورد.
گر نه پرتوهای آن رخسار داد حسن داد
پس به دیوان سرای عاشقان بیداد چیست
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهره‌اش نبود، پس دلیل درد و رنج عاشقان در دیوان عراقی چه بود؟
ساکنان آب و گل گر عشق ما را محرمند
پس درون گنبد دل غلغله و فریاد چیست
هوش مصنوعی: ساکنان دنیای مادی که عشق ما را درک می‌کنند، پس چرا در دل من اینهمه هیاهو و فریاد وجود دارد؟
گر نه آتش می‌زند آتش رخی در جان نهان
پس دماغ عاشقان پرآتش و پرباد چیست
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ای زیبا در دل انسان شعله‌ور نباشد، پس این شوق و هیجان عاشقان از کجا ناشی می‌شود؟
گر نه آتش رنگ گشتی جان‌ها در لامکان
صد هزاران مشعله همچون شب میلاد چیست
هوش مصنوعی: اگر آتش رنگی نداشتی، جان‌ها در بی‌مکانی چه شکل می‌گرفتند؟ صدها هزار شعله همچون شب تولد چه معنایی دارد؟
گر نه تقصیر است از جان در فدا گشتن در او
لطف نقد اولین و وعده و میعاد چیست
هوش مصنوعی: اگر بی‌گناهی باعث فدای جان انسان شود، پس لطف و زیبایی در وعده‌های اول و ملاقات چه معنایی دارد؟
گر نه شمس الدین تبریزی قباد جان‌ها است
صد هزاران جان قدسی هر دمش منقاد چیست
هوش مصنوعی: اگر شمس الدین تبریزی وجود نداشت، قباد که منبع جان‌هاست، چیست؟ صدها هزار روح قدسی هم هر لحظه به او تسلیم می‌شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۹۲ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1399/05/06 19:08
منصفی

1، گر نظر شادی آفرین نبود، گلستان، کی! چنین شادی و مسرتی را ارزانی مردمان می‌کرد
تجلی لطف اوست که این چنین عیش و عشرت در هستی بنیان نهاده شده است
2، اگر تجلیِ زیباییِ او، در عوالم بالا نبود
هزاران دل، به میعادِ قربانگاهِ جانِ خود نمی شتافتند
3،گر نهاد و جانِ ما، از ریشه ی عشق او، نروییده بود
عشق بازی ما از جنس عشق و شیدایی او نبود
4. گر جذبه یِ پرتوِ دادگرِ او نبود
روی عشاق جهان، سوی آن، دیوانِ عشق نمی چرخید
5، حتی موجودات جهانِ خاکی هم، محرم رازِ عشق او شدند
چرا که در درون هر ذره ی، عالمی از شور و شوق برپاست
6، گر شراره ی عشق او بر نهانخانه جان‌ها نتابیده بود
چگونه شعله های آتشِ شورِ و شین عاشقان،
شعله ور بود؟!
7، اگر رخساره ی جان‌ها در عالم أمْر آتشگون نشده بود
اینهمه شمعِ عاشق در جهانِ خلق، به جشن و شادی پایکوبان نبودند
8، این همه فدا شدن جان‌ها برای جانان
نیست مگر لطف آفریدگاری او و وعده دیدار او
9، گر سروری و ولایت شمس تبریزی بر جان ها نبود
صد هزاران جان قدسی هر دمش جان برکفانش نبودند