گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۱

مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش
کو بدین شیوه بر ما بارها مست آمدست
آب ما را گر بریزد ور سبو را بشکند
ای برادر دم مزن کاین دم سقا مست آمدست
می‌فریبم مست خود را او تبسم می‌کند
کاین سلیم القلب را بین کز کجا مست آمدست
آن کسی را می‌فریبی کز کمینه حرف او
آب و آتش بیخود و خاک و هوا مست آمدست
گفتمش گر من بمیرم تو رسی بر گور من
برجهم از گور خود کان خوش لقا مست آمدست
گفت آن کاین دم پذیرد کی بمیرد جان او
با خدا باقی بود آن کز خدا مست آمدست
عشق بی‌چون بین که جان را چون قدح پر می‌کند
روی ساقی بین که خندان از بقا مست آمدست
یار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید
کز الست این عشق بی‌ما و شما مست آمدست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
هوش مصنوعی: ای سازنده، این ساز را بزن که محبوب ما با حال مستی آمده است و این حیات با صفا و وفادار نیز در حالتی خوشی و سرمستی حضور دارد.
گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش
کو بدین شیوه بر ما بارها مست آمدست
هوش مصنوعی: هرچند که او در ظاهر به‌عنوان یک فرد خشمگین و ناراحت به نظر می‌رسد، من همیشه او را می‌شناسم و می‌دانم که او چه کسی است. او قبلاً بارها در همین حال مست و خوشحال به سراغ ما آمده است.
آب ما را گر بریزد ور سبو را بشکند
ای برادر دم مزن کاین دم سقا مست آمدست
هوش مصنوعی: اگر آب ما بریزد و سبوی ما بشکند، برادر، چیزی نگو، زیرا اینجا سخن از مستی سقاست.
می‌فریبم مست خود را او تبسم می‌کند
کاین سلیم القلب را بین کز کجا مست آمدست
هوش مصنوعی: من با نیرنگ خودم را فریب می‌زنم و او در پاسخ لبخند می‌زند. او که قلبی پاک دارد، به من نگاه می‌کند و می‌بیند که چگونه و از کجا به این حال مستی رسیدم.
آن کسی را می‌فریبی کز کمینه حرف او
آب و آتش بیخود و خاک و هوا مست آمدست
هوش مصنوعی: تو کسی را فریب می‌دهی که از نیروی کلامش می‌تواند آثار عظیمی بوجود آورد و این آثار همچون آب و آتش، وجودش را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
گفتمش گر من بمیرم تو رسی بر گور من
برجهم از گور خود کان خوش لقا مست آمدست
هوش مصنوعی: به او گفتم اگر من بمیرم، تو بر سر قبر من بیا و از قبر خود بیرون بیا، زیرا چهره‌ی زیبا و دلنشینی در آنجا حاضر است.
گفت آن کاین دم پذیرد کی بمیرد جان او
با خدا باقی بود آن کز خدا مست آمدست
هوش مصنوعی: کسی که در این لحظه از دنیا می‌رود، جانش با خدا باقی خواهد ماند، چرا که او از عشق و صفای خدا سرشار است و هیچ چیز نمی‌تواند او را از این اتصال جدا کند.
عشق بی‌چون بین که جان را چون قدح پر می‌کند
روی ساقی بین که خندان از بقا مست آمدست
هوش مصنوعی: عشق بدون قید و شرط را مشاهده کن که چگونه روح را پر از احساس می‌کند. به ساقی نگاه کن که با لبخند و شادابی، سرمست از زندگی است.
یار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید
کز الست این عشق بی‌ما و شما مست آمدست
هوش مصنوعی: عشق همدم و یار ماست و هر کسی در این دنیا به دوستی دست یابد، باید بداند که این عشق از عالم هستی و از سرنوشت ما و شما برانگیخته شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹۱ به خوانش مریم جوزی
غزل شمارهٔ ۳۹۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۹۱ به خوانش علی اسلامی مذهب
غزل شمارهٔ ۳۹۱ به خوانش کیوان عاروان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"یار مست / تصنیف"
با صدای سالار عقیلی (آلبوم یار مست)

حاشیه ها

1397/09/06 23:12
محمد

باسلام این غزل توسط استاد حاجی بلند در لینک زیر شرح شده است انشا... مورد توجه دوستان قرارگیرد پیوند به وبگاه بیرونی

1400/04/21 09:07
افشین

می فریبم مست خود را او تبسم میکند.

پروردگار نصیب کنه چنین ارتباطی را