گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۹

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گرچه با من می‌نشینی چون چنینی سود نیست
چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود
در میان جو درآیی آب بینی سود نیست
چونک در تن جان نباشد صورتش را ذوق نیست
چون نباشد نان و نعمت صحن و سینی سود نیست
گر زمین از مشک و عنبر پر شود تا آسمان
چون نباشد آدمی را راه بینی سود نیست
تا ز آتش می‌گریزی ترش و خامی چون خمیر
گر هزاران یار و دلبر می‌گزینی سود نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گرچه با من می‌نشینی چون چنینی سود نیست
وقتی با من هم‌دل نیستی چه سود؟ وقتی با من می‌نشینی اما این‌چنین هستی چه فایده؟
چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود
در میان جو درآیی آب بینی سود نیست
وقتی که با من صحبت نمی‌کنی دل مرا آتش می‌زنی؟ اگر در جوی و رود بیایی اما آب زلال نباشد چه فایده؟
چونک در تن جان نباشد صورتش را ذوق نیست
چون نباشد نان و نعمت صحن و سینی سود نیست
وقتی تن بی‌جان باشد زیبایی آن بی‌ذوق است؛ وقتی که صحن و سینی و ظروف زیبا باشد اما غذا و پذیرایی نباشد چه سود؟
گر زمین از مشک و عنبر پر شود تا آسمان
چون نباشد آدمی را راه بینی سود نیست
اگر از زمین تا آسمان پر از بوی خوش و عطر و عبیر شود اما آدمی بینی نداشته و نتواند ببوید چه فایده؟
تا ز آتش می‌گریزی ترش و خامی چون خمیر
گر هزاران یار و دلبر می‌گزینی سود نیست
تا از بلا و آتش می‌گریزی پخته و دانا نگردی همچون خمیر ترشی که از آتش تنور بگریزد، و اگر هزار یار و دلبر داشته باشی سودی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/04/18 14:07
جواد

به جای پنیر //خمیر // در بیت آخر

1393/09/01 19:12
عباس کارگر جاوید

با توجه به بکار بردن کلمات آتش، ترش،خام بنظر خمیر باید بجای پنیر باشد.

1393/09/01 19:12
عباس کارگر جاوید

خمیر نه پنیر!
آتش،ترش،خام=خمیر

1395/03/20 12:06
جلال دستیاری

کلمه پنیر قطعا خمیر است که سه نَفَر دیگر هم تذکر داده اند. لطفا إصلاح فرمایبد0

1395/11/08 01:02
یاشار

درود گرامی چرا واژه ی نا درست پنیر را به خمیر تغییر نمی دهید؟

1395/11/13 18:02
رهام

واژه ی پنیر خمیر است لطفا سریعا تصحیح کنید تا با غلط املایی انتشار پیدا نکنه...

1395/11/17 10:02
حمید

گنجور عزیز لطفا پنیر را با خمیر اصلاح فرمایید چون از لحاظ معانی همانطور که دوستان فرمودند جور در نمی آید هم اینکه در بعضی از متون چاپ شده " خمیر " بکار برده شده است. ممنون

1396/07/17 12:10
سودابه صالحی

چون دلت با من نباشد، همنشینی سود نیست ...
این پیام مولانا برای ماست که از روی ظاهر با او همنشین نشویم.
به شعرش ، به کلامش، به پیامش دل بدهیم و به جای رقابت ها و جنگ های ناسیونالیستی با ترکیه و افغانستان بر سراو، میراث گرانبها و بدون تکرارش را که برای ما به زبان فارسی برجا گذاشته، با تمام نیرو حفظ کنیم، درست بخوانیم، درست دریافت کنیم، کم و زیاد نکنیم، کلمات را به میل خودمان تغییر ندهیم و خلاصه دل مان با او باشد تا همنشینی مان سود داشته باشد.
متأسفانه اگر کمی به خواندن خوانندگان - آنهم خوانندگان معتبر- یا به کتاب ها - آنهم پژوهش نویسندگان معتبر- و سایت ها - آن هم سایت های مرجع و معتبر - که در باره ی مولاناست توجه کنیم، این اشاره های تلخ، به خوبی مشخص می شود .
برای نمونه همین غزل کوتاه پنج بیتی را در نظر بگیرید: خیلی عجیب است که شما هر سایت اینترنتی را در مورد این شعر باز کنید - حتا سایت هایی که خودشان را بر حق هم می دانند؛ از قبیل گنجور، ویکی پدیا، ویکی نبشته ، انجمن های مولاناشناسی در اینترنت، انجمن های مولانا شناسی در فیس بوک و حتا در بسیاری از نسخه های متفاوت دیوان شمس - بدون تردید در بیت پنجم این غزل به جای «خمیر» ، نوشته اند« پنیر» :
تا ز آتش می گریزی ترش و خامی چون ( پنیر)! که واقعاً مسخره است و حتا اندکی هم در این مورد زحمتی به خود نداده وکمی هم تأمل نکرده و از خودشان نپرسیده اند که اصلاً ( پنیر) چه ارتباطی با آتش دارد؟
...
یک نکته:
در بیت سوم صحن و سینی: ظاهراً هر دو کلمه یک معنی دارد و از دو زبان متفاوت وارد فارسی شده است. در فرهنگ ها معنی هر دو کلمه را طبق کوچک نوشته اند. ظاهراً کلمه ی سینی از چینی است البته امروز کلمه ی سینی معنی خاص تری به خود گرفته است. کلمه ی صحن عربی ودر عربی به معنی قدح بزرگ است چنانکه در آغاز مُعَلّقه ی عمرو بن کلثوم تغلبی می خوانیم :
أَلاَ هُبِّی بِصَحْنِکِ فَاصْبَحِیْنَـا
وَلاَ تُبْقِی خُمُـوْرَ الأَنْدَرِیْنَـا
یعنی از خواب برخیز و ما را از قدح کلان خود شراب صبوحی ده و شراب های اندرین را (از قرای شام که شرابش به نیکی معروف است)، ذخیره مساز / این توضیح برگرفته از کتاب غزلیات شمش به گزینش و تفسیر محمد رضا شفیعی کدکنی / جلد اول / غزل 115 است .
علاقه مندان می توانند غزل را در اینجا گوش کنند(با کسب اجازه از خانم پیرایه یغمایی)
پیوند به وبگاه بیرونی/

1397/09/10 09:12
محمد صادق

بیت سوم چون که باید نوشته بشه " چونک " معنی دیگه ای می ده

1402/09/02 00:12
فرهود

عنبر، مومی است خوشبو که در کوهستان هند و چین از زنبور عسل که انواع گیاه خوشبو می‌خورد به هم می‌رسد و سیل آن را به دریا می‌برد و شست و شو می‌دهد، و اکثر جانوری بحری آن را فرومی‌برد نتواند که هضم کند، آن را بیندازد. و از آن جهت بعضی گمان برند که سرگین آن جانور است. از بعضی ثقات مسموع شده که مگس عسل در میان عنبر یافته‌اند. و به آتش می‌گدازد و این نشان ظاهر است که موم باشد. (از غیاث اللغات ). ماده ٔ سقزی و معطر که در خوشبوی استعمال کنند و مؤنث و مذکر هر دو آید. و آن جسمی است خاکستری رنگ که آن را از موج‌های اقیانوس هند به دست می‌آورند و گویا سرگین کاشالوت بوَد. (ناظم الاطباء).