گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۸

خدمت بی‌دوستی را قدر و قیمت هست نیست
خدمت اندر دست هست و دوستی در دست نیست
دوستی در اندرون خود خدمتی پیوسته است
هیچ خدمت جز محبت در جهان پیوست نیست
ور تو مستی می‌نمایی در محبت چون نه‌ای
عشق گوید دوغ خورد و دوغ خورد او مست نیست
پست و بالا چند یازد از تکلف در هوا
چند خود را پست دارد آن کسی کو پست نیست
همچو ماهی مانده در دام جهان زان بحر دور
وانگهان پنداشته خود را که اندر شست نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدمت بی‌دوستی را قدر و قیمت هست نیست
خدمت اندر دست هست و دوستی در دست نیست
هوش مصنوعی: خدماتی که بدون دوستی انجام می‌شوند ارزشی ندارند. خدمات ممکن است در دستان مردم وجود داشته باشد، اما دوستی واقعی در دستان آن‌ها نیست و همین باعث می‌شود ارزش دوستی بیشتر باشد.
دوستی در اندرون خود خدمتی پیوسته است
هیچ خدمت جز محبت در جهان پیوست نیست
هوش مصنوعی: دوستی در دل خود همیشه یک نوع خدمت و یاری دارد، و در جهان هیچ خدمتی جز عشق و محبت به همگان وابسته نیست.
ور تو مستی می‌نمایی در محبت چون نه‌ای
عشق گوید دوغ خورد و دوغ خورد او مست نیست
هوش مصنوعی: اگر تو در عشق خود را مست نشان می‌دهی، باید بدان که این احساس واقعی نیست. کسی که واقعا عاشق است، مانند کسی نیست که مستی‌اش در اثر نوشیدنی باشد. استادانه می‌گوید که عشق واقعی با مستی‌های بی‌محتوا متفاوت است.
پست و بالا چند یازد از تکلف در هوا
چند خود را پست دارد آن کسی کو پست نیست
هوش مصنوعی: انسانی که خود را پایین و حقیر نشان می‌دهد، در واقع به خاطر خودخواهی‌اش در تلاش است. او نمی‌تواند واقعاً خود را بالا بکشد و به حقیقت برسد. در عوض، کسی که واقعا بزرگ و با ارزش است، نیازی به تظاهر به فروتنی و حقارت ندارد.
همچو ماهی مانده در دام جهان زان بحر دور
وانگهان پنداشته خود را که اندر شست نیست
هوش مصنوعی: انگار که ماهی در دام این دنیا گرفتار شده و به اشتباه فکر می‌کند که در جایی آزاد است و هیچ محدودیتی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1398/06/21 04:09
هیچ

کسی از دنبال کنندگان گنجور برای این غزل تفسیر و معانی ندارد؟

1398/09/18 21:12
برهان

تفسیرش چیه؟