غزل شمارهٔ ۳۸۳
هین که گردن سستکردی، کو کبابت؟ کو شرابت؟
هین که بس تاریکرویی، ای گرفته آفتابت
یاد داری که ز مستی با خرد استیزه بستی؟
چون کلیدش را شکستی، از که باشد فتح بابت؟
در غم شیرین نجوشی لاجرم سرکه فروشی
آب حیوان را ببستی لاجرم رفتهست آبت
بوالمعالی گشته بودی فضل و حجت مینمودی
نک محکِّ عشق آمد، کو سؤالت؟ کو جوابت؟
مهتر تجار بودی، خویش قارون مینمودی
خواب بود و آن فنا شد، چونکه از سر رفت خوابت
بس زدی تو لافِ زفتی، عاقبت در دوغ رفتی
میخور اکنون آنچ داری، دوغ آمد خمر نابت
مخلص و معنی اینها گرچه دانی هم نهانکن
اندر الواح ضمیری تا نیاید در کتابت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هین که گردن سستکردی، کو کبابت؟ کو شرابت؟
هین که بس تاریکرویی، ای گرفته آفتابت
هوش مصنوعی: اوه، تو که گردنات را ضعیف کردی، کجاست آتشات؟ کجاست نوشیدنیات؟ اوه، تو که چهرهات بسیار تاریک است، ای که آفتابات را گرفتهای.
یاد داری که ز مستی با خرد استیزه بستی؟
چون کلیدش را شکستی، از که باشد فتح بابت؟
هوش مصنوعی: آیا به یاد داری که در حال مستی چگونه با عقل و درایت خودتان سر به سر گذاشتی؟ حالا که کلید آن عقل را شکستهای، فتح و پیروزی از کجا به دست میآید؟
در غم شیرین نجوشی لاجرم سرکه فروشی
آب حیوان را ببستی لاجرم رفتهست آبت
هوش مصنوعی: اگر در غم شیرینات نغلطی و نگریی، نتیجهاش این است که زندگیات تلخ میشود و به دردسر میافتی. در حالی که باید از منابع و شادیهای واقعی زندگی بهرهبرداری کنی، اما اگر از آنها دوری کنی، به تدریج آنچه که برایت مهم است از دست میدهی.
بوالمعالی گشته بودی فضل و حجت مینمودی
نک محکِّ عشق آمد، کو سؤالت؟ کو جوابت؟
هوش مصنوعی: تو در اوج کمال و فضیلت قرار داشتی و حجت و دلیلی بر ثابت بودن خود به نمایش میگذاشتی، اما حالا که عشق واقعی نمایان شده، کجاست پرسشات؟ کجاست جوابات؟
مهتر تجار بودی، خویش قارون مینمودی
خواب بود و آن فنا شد، چونکه از سر رفت خوابت
هوش مصنوعی: تو بزرگترین تاجر بودی و خود را به مانند قارون نشان میدادی، اما همانند خواب و خیالی که پیش رفت، حالا نابود شدهای، چون خواب تو به پایان رسیده است.
بس زدی تو لافِ زفتی، عاقبت در دوغ رفتی
میخور اکنون آنچ داری، دوغ آمد خمر نابت
هوش مصنوعی: تلاشها و سخنان پر زرق و برق تو، در نهایت به نتیجهای که میخواستی نرسید و اکنون باید با آنچه که داری، سر کنی. نوشیدنی دلخواهت به آنچه که نباید تبدیل شده است.
مخلص و معنی اینها گرچه دانی هم نهانکن
اندر الواح ضمیری تا نیاید در کتابت
هوش مصنوعی: اگرچه تو به معنای این سخنان آگاه هستی، اما آن را در دل خود پنهان کن و در خاطر خود نگهدار تا جایی در نوشتههایت ظاهر نشود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۸۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1397/02/11 20:05
بهار
دوستان کسی تفسیری از این شعر داره که به اشتراک بذاره؟
1398/02/17 19:05
..
خواب بود و آن فنا شد
نک محک عشق آمد..
1399/08/22 01:10
سعید صادقی
صحبت کلی در این غزل از انانیت و غرور و تکبر است.
مولانا در خیلی از گفته های خود غرور و خودپسندی را عامل عدم رشد و پیشرفت میداند.
گفتم که بنما نردبان تا بر روم بر آسمان
گفتا سر تو نردبان، سر را درآور زیر پا

مولانا