گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۰۱

یا ساقی الحی اسمع سؤالی
انشد فادی، واخبر بحال
قالو تسلی، حاشا و کلا
عشق تجلی من ذی‌الجلال
العشق فنی، والشوق دنی
والخمر منی، والسکر حالی
عشق وجیهی، بحر یلیه
والحوت فیه روح‌الرجال
انتم شفایی، انتم دوایی
انتم رجایی، انتم کمالی
الفخ کامن، والعشق آمن
والرب ضامن، کی لاتبالی
عشق موبد، فتلی تعمد
و انا معود، بأس‌النزال
گفتم که: « ما را هنگامه بنما »
گفت: « اینک اما تو در جوالی
بدران جوال و سر را برون کن
تا خود ببینی کندر وصالی
اندر ره جان پا را مرنجان
زیرا همایی با پر و بالی »
گفتم که: « عاشق بیند مرافق »
گفتا که: « لالا ان کان سالی »
گفتم که: « بکشی تو بی‌گنه را »
گفتا: « کذا هوالوصل غالی »
گفتم « چه نوشم زان شهد؟ » گفتا
« مومت نباشد هان، تا نمالی »
انعم صباحا، واطلب رباحا
وابسط جناحا فالقصر عالی
می‌نال چون نا، خوش همنشینا!
حقست بینا، هر چون که نالی
انا وجدنا درا، فقدنا
لما ولجنا، موج‌اللیالی
می‌گرد شب‌ها، گرد طلب‌ها
تا پیشت آید نیکو سگالی
می گرد شب در، مانند اختر
ان‌اللیالی بحراللالی
دارم رسولی، اما ملولی
یارب خلص، عن ذی‌الملال
عندی شراب لوذقت منه
بس شیرگیری، گرچه شغالی
درکش چو افیون، واره تو اکنون
گه در جوابی، گه در سوالی
من سخت مستم، به خود خوشستم
یا من تلمنی، لم تدر حالی
جانا فرود آ، از بام بالا
وانعم بوصل، فالبیت خالی
گفتم که: « بشنو، رمزی ز بنده »
گفتا که: « اسکت یا ذاالمقال »
گفتم: « خموشی صعبست » گفتا:
یا ذاالمقال، صرذاالمعالی
کس نیست محرم، کوتاه کن دم
والله اعلم، والله تالی

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا ساقی الحی اسمع سؤالی
انشد فادی، واخبر بحال
هوش مصنوعی: خدایا، ای ساقی محفل، مرا بشنو و به سوال من پاسخ بده و از حال و روزم خبر بده.
قالو تسلی، حاشا و کلا
عشق تجلی من ذی‌الجلال
هوش مصنوعی: گفتند که تسلی بخش است، اما هرگز عشق جلوه‌ای از عظمت الهی نیست.
العشق فنی، والشوق دنی
والخمر منی، والسکر حالی
هوش مصنوعی: عشق هنری است، اشتیاق دنیایی دارد، شراب آرزویی است و حبس حالتی از مستی.
عشق وجیهی، بحر یلیه
والحوت فیه روح‌الرجال
هوش مصنوعی: عشق واقعی همانند دریایی عمیق و وسیع است که در آن روح و جان مردان زنده است.
انتم شفایی، انتم دوایی
انتم رجایی، انتم کمالی
هوش مصنوعی: شما برای من آرامش و سلامتی هستید، شما داروی دردهایم، شما امید من هستید و شما کمال و تمام من به حساب می‌آیید.
الفخ کامن، والعشق آمن
والرب ضامن، کی لاتبالی
هوش مصنوعی: عشق در دل نهفته است و امن و امان دارد. خداوند حافظ آن است، پس چرا نگران نباشی؟
عشق موبد، فتلی تعمد
و انا معود، بأس‌النزال
هوش مصنوعی: عشق مانند شعله‌ای است که در وجود انسان می‌سوزد و اسیر انتخاب‌های سخت و خطرناک است. در این میان، انسان به یادآوری می‌رسد که همیشه در پیشگاه چالش‌ها و مبارزات قرار دارد.
گفتم که: « ما را هنگامه بنما »
گفت: « اینک اما تو در جوالی
هوش مصنوعی: گفتم: "به من زمان و مکانی برای قدم زدن نشان بده." او پاسخ داد: "اینک، اما تو در حال حاضر در شرایط و محدودیت‌هایی هستی که مانند یک کیسه، تو را مهار کرده است."
بدران جوال و سر را برون کن
تا خود ببینی کندر وصالی
هوش مصنوعی: دست از مشکلات و محدودیت‌ها بردار و خودت را آزاد کن تا بتوانی زیبایی‌ها و خوشی‌های واقعی را تجربه کنی.
اندر ره جان پا را مرنجان
زیرا همایی با پر و بالی »
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، پای خود را نزنید، چرا که ممکن است پرنده‌ای با بال و پرش در آنجا باشد.
گفتم که: « عاشق بیند مرافق »
گفتا که: « لالا ان کان سالی »
هوش مصنوعی: گفتم: «عاشق می‌تواند همراهی را ببیند» او پاسخ داد: «نه، اگر سوال من باشد»
گفتم که: « بکشی تو بی‌گنه را »
گفتا: « کذا هوالوصل غالی »
هوش مصنوعی: گفتم: «تو بی‌گناه را بکش» گفت: «این چنین است که باید با نیکوکاران رفتار کرد.»
گفتم « چه نوشم زان شهد؟ » گفتا
« مومت نباشد هان، تا نمالی »
هوش مصنوعی: گفتم: «از آن عسل چه بنوشم؟» گفت: «موم را نخور، تا زمانی که آن را نمالی و آماده نکرده‌ای.»
انعم صباحا، واطلب رباحا
وابسط جناحا فالقصر عالی
هوش مصنوعی: صبح بخیر، در جستجوی موفقیت باش و بالهایت را بگستر. زیرا کاخ، بلند و باشکوه است.
می‌نال چون نا، خوش همنشینا!
حقست بینا، هر چون که نالی
هوش مصنوعی: مثل نا، می‌نالی و از غم سخن می‌گویی! هر کسی که می‌نالد، حقیقتاً بیناست و می‌داند چه می‌گوید.
انا وجدنا درا، فقدنا
لما ولجنا، موج‌اللیالی
هوش مصنوعی: ما در تاریکی شب به گنجی دست یافتیم، اما وقتی وارد شدیم، امواج شب‌ها ما را در برگرفته بودند.
می‌گرد شب‌ها، گرد طلب‌ها
تا پیشت آید نیکو سگالی
هوش مصنوعی: شبانگاهان به دنبال خواسته‌هایش می‌گردد تا اینکه به خوبی به تو برسد.
می گرد شب در، مانند اختر
ان‌اللیالی بحراللالی
هوش مصنوعی: شب مانند ستاره‌ها در آسمان در حال چرخش است و زیبایی‌اش به اندازه دریاهای سرخوشی و شادی است.
دارم رسولی، اما ملولی
یارب خلص، عن ذی‌الملال
هوش مصنوعی: من پیامی دارم، اما دلم گرفته است، ای خدا، مرا از این کسالت و خستگی رهایی بده.
عندی شراب لوذقت منه
بس شیرگیری، گرچه شغالی
هوش مصنوعی: اگر از شراب نوشیده باشم و طعمی از آن گرفته باشم، حتی اگر فقط به اندازه دمی باشد، باز هم به خوبی می‌دانم که احساس می‌کنم.
درکش چو افیون، واره تو اکنون
گه در جوابی، گه در سوالی
هوش مصنوعی: وقتی که به عمق فکر و احساساتت نگریستی، می‌فهمی که گاهی در پاسخ دادن یا پرسش کردن سردرگم می‌شوی.
من سخت مستم، به خود خوشستم
یا من تلمنی، لم تدر حالی
هوش مصنوعی: من به شدت intoxicated و مست هستم، آیا به خودم خوشحالم یا اینکه تو نمی‌دانی چطور حال من است؟
جانا فرود آ، از بام بالا
وانعم بوصل، فالبیت خالی
هوش مصنوعی: عزیزم، بیا پایین و از بلندی پایین بیا تا اینکه به وصال من نائل شوی، زیرا خانه خالی است.
گفتم که: « بشنو، رمزی ز بنده »
گفتا که: « اسکت یا ذاالمقال »
هوش مصنوعی: گفتم: «به حرفم گوش کن، رازی از من بنده بپذیر» او پاسخ داد: «سکوت کن، ای کسی که سخن می‌گویی!»
گفتم: « خموشی صعبست » گفتا:
یا ذاالمقال، صرذاالمعالی
هوش مصنوعی: گفتم: «خاموشی سخت است» او پاسخ داد: «ای صاحب سخن، صبر کن، این دردها بزرگ هستند.»
کس نیست محرم، کوتاه کن دم
والله اعلم، والله تالی
هوش مصنوعی: کسی نیست که رازها را بداند، پس بهتر است ساکت باشی. خدا داند و خدا بالاتر.

حاشیه ها

1390/11/05 09:02
بی من

سلام
در مصرع دوم انشد فؤادی صحیح است.

1398/01/01 07:04
..

بدران جوال و
سر را برون کن
تا خود ببینی
کاندر وصالی..