گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳۰

یا ساقی شرف بشراباتک زندی
فالراح مع الروح من افضالک عندی
برخیز که شورید خرابات افندی
مستان نگر و نقل و شرابات افندی
هر مست درآویخته با مست ز مستی
گردان شده ساقی به مساقات افندی
یک موی نمی‌گنجد در حلقه مستان
جز رقص و هیاهوی و مراعات افندی
بسم الله ساقی ولی نعمت برخیز
تا جان بدهیمت به مکافات افندی
در هر دو جهان است و نبوده‌ست و نباشد
جز دیدن روی تو کرامات افندی
چون تنگ شکر میر خرابات درآمد
یا رب چه لطیف است ملاقات افندی
می‌خندد و می‌گوید من خفته بدم مست
هیهای شنیدم من و هیهات افندی
زان خنده و زان گفتن و زان شیوه شیرین
صد غلغله در سقف سماوات افندی
خورشید ز برق رخ تو چشم ببندد
کافزون ز زجاجه‌ست و ز مشکات افندی
در خانه خمار و خرابات کی دیده‌ست
معراج و تجلی و مقامات افندی
با مست خرابات خدا تا بنپیچی
تا وا ننماید همه رگ‌هات افندی
در خانه دل کژ مکن آن چانه به افسوس
کامروز عیان است خفیات افندی
روزی که روم جانب دریای معانی
یاد آیدت این جمله مقالات افندی
شاد آمدی ای کان شکر عیب مفرما
گر بوسه دهد بنده بر آن پات افندی
واجب کند ای دوست که آرم به صد اخلاص
در سایه زلف تو مناجات افندی
از مصحف آن روی چو ماه تو بخوانیم
سوره قصص و نادره آیات افندی
مستیم ز جام تو و زان نرگس مخمور
رستیم به شاهیت ز شهمات افندی
عالم همه پرغصه و آن نرگس مخمور
فارغ ز بدایات و نهایات افندی
چون سایه فناییم به خورشید جمالت
ایمن شده از جمله آفات افندی
سرمست بیا جانب بازار نظر کن
تا راست شود جمله مهمات افندی
تا روز اجل هر چه بگوییم ز اشعار
این است و دگر جمله خرافات افندی
سلطان غزل‌هاست و همه بنده اینند
هر بیتش مفتاح مرادات افندی
من کردم خاموش تو باقیش بفرما
ای جان اشارات و عبارات افندی
شمس الحق تبریز توی موسی ایام
بر طور دلم رفته به میقات افندی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا ساقی شرف بشراباتک زندی
فالراح مع الروح من افضالک عندی
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو خود به پاکی و مرتبه‌ی انسانیت شناخته شده‌ای، پس بگذار آبنوشی از طعم زندگی به من بدهی که در آن، روح من از بخشش‌های تو به اوج برسد.
برخیز که شورید خرابات افندی
مستان نگر و نقل و شرابات افندی
هوش مصنوعی: برخیز و به تماشای شادی و سرور در میخانه برو که حال و هوای مستان را ببینی و از نوشیدنی‌ها و خوشگذرانی‌ها لذت ببری.
هر مست درآویخته با مست ز مستی
گردان شده ساقی به مساقات افندی
هوش مصنوعی: هر فردی که در حال خوش‌گذرانی و مستی است، با فرد دیگری که نیز مست است، در حال گفتگو و معاشرت قرار دارد. به طوری که این خوشی و مستی آنها، باعث شده ساقی به آنها نزدیک‌تر شود و از خدای شبانکی و خوشی‌های این لحظات بهره‌مند شوند.
یک موی نمی‌گنجد در حلقه مستان
جز رقص و هیاهوی و مراعات افندی
هوش مصنوعی: در جمع مردان شراب‌خوار، جایی برای یک مو وجود ندارد جز برای شادی، رقص و سر و صدا و رعایت آداب.
بسم الله ساقی ولی نعمت برخیز
تا جان بدهیمت به مکافات افندی
هوش مصنوعی: ای ساقی، به نام خدا، برخیز و به ما خدمت کن. ما آماده‌ایم تا جان‌مان را در مسیر خدمت و پاداشی شایسته تقدیم کنیم.
در هر دو جهان است و نبوده‌ست و نباشد
جز دیدن روی تو کرامات افندی
هوش مصنوعی: در هر دو دنیا جز دیدن چهره تو چیز دیگری وجود ندارد و نه بوده و نه خواهد بود، و این خود نعمت و کرامت بزرگی است.
چون تنگ شکر میر خرابات درآمد
یا رب چه لطیف است ملاقات افندی
هوش مصنوعی: وقتی که شکر به تنگی می‌رسد و اوضاع به خوشی پیش می‌رود، چه زیباست که با مدهوشی و سرمستی دوست دیدار کنیم.
می‌خندد و می‌گوید من خفته بدم مست
هیهای شنیدم من و هیهات افندی
هوش مصنوعی: او می‌خندد و با خنده می‌گوید که من در خواب بودم و صدای مستی را شنیدم، اما نمی‌توانم درک کنم که چه خبر است.
زان خنده و زان گفتن و زان شیوه شیرین
صد غلغله در سقف سماوات افندی
هوش مصنوعی: به خاطر آن خنده و آن حرف‌ها و آن روش دلنشین، صدای شاد و نشاط‌آور به آسمان‌ها می‌رسد.
خورشید ز برق رخ تو چشم ببندد
کافزون ز زجاجه‌ست و ز مشکات افندی
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر درخشش چهره‌ات خود را پنهان می‌کند، زیرا نور و زیبایی تو از هر شیشه و چراغی بیشتر است.
در خانه خمار و خرابات کی دیده‌ست
معراج و تجلی و مقامات افندی
هوش مصنوعی: در محیطی که پر از گناه و فساد است، چگونه ممکن است حقیقت و مقام‌های عالی معنوی را مشاهده کرد؟
با مست خرابات خدا تا بنپیچی
تا وا ننماید همه رگ‌هات افندی
هوش مصنوعی: با حالتی مست و سرشار از عشق به خدا، به دور خود بچرخ تا جایی که هیچ چیز نتواند تو را از مسیر خوبت منحرف کند و تمام وجودت را متجلی کند.
در خانه دل کژ مکن آن چانه به افسوس
کامروز عیان است خفیات افندی
هوش مصنوعی: در دل خود را دچار تردید و دوگانگی نکن و از این موضوع ناامید نباش، زیرا امروز اسراری که داشتید، روشن و واضح شده است.
روزی که روم جانب دریای معانی
یاد آیدت این جمله مقالات افندی
هوش مصنوعی: روزی فرا خواهد رسید که وقتی به سمت دریای معانی بروی، این جمله از نوشته‌های افندی در ذهنت تداعی شود.
شاد آمدی ای کان شکر عیب مفرما
گر بوسه دهد بنده بر آن پات افندی
هوش مصنوعی: ای خوش آمدی، ای موجود شیرینی! اگر بنده بر پای تو بوسه بزند، عیبی ندارد.
واجب کند ای دوست که آرم به صد اخلاص
در سایه زلف تو مناجات افندی
هوش مصنوعی: ای دوست، لازم است که من با صداقت و اخلاص به درگاه تو بیایم و در زیر سایه دلنشین زلف تو نیایش کنم.
از مصحف آن روی چو ماه تو بخوانیم
سوره قصص و نادره آیات افندی
هوش مصنوعی: از کتاب مقدس آن چهره چون ماه تو را می‌خوانیم داستان‌ها و آیات با ارزش را.
مستیم ز جام تو و زان نرگس مخمور
رستیم به شاهیت ز شهمات افندی
هوش مصنوعی: ما از شراب تو مست شده‌ایم و به خاطر زیبایی نرگس‌ات به عرش و مقام والایی دست یافته‌ایم.
عالم همه پرغصه و آن نرگس مخمور
فارغ ز بدایات و نهایات افندی
هوش مصنوعی: جهان پر از غم و اندوه است، اما آن نرگس مست از همه‌ی آغازها و پایان‌ها رها و آزاد است.
چون سایه فناییم به خورشید جمالت
ایمن شده از جمله آفات افندی
هوش مصنوعی: وقتی که مانند سایه‌ای به جمال تو وابسته‌ایم، از همه خطرات و آسیب‌ها در امان هستیم.
سرمست بیا جانب بازار نظر کن
تا راست شود جمله مهمات افندی
هوش مصنوعی: به بازار بیا و با چشمان سرشار از شادی به اطراف نگاه کن تا همه مسایل مهم و حیاتی زندگی‌ات به درستی حل و فصل شود.
تا روز اجل هر چه بگوییم ز اشعار
این است و دگر جمله خرافات افندی
هوش مصنوعی: تا زمانی که به پایان عمرمان نزدیک شویم، هر چه بگوییم از این اشعار است، و تمام دیگر سخنان بی‌پایه و اساس هستند.
سلطان غزل‌هاست و همه بنده اینند
هر بیتش مفتاح مرادات افندی
هوش مصنوعی: این شاعر در شعرهایش سلطنت می‌کند و هر یک از شعرهای او کلید رسیدن به خواسته‌ها و آرزوهای دوستدارانش است.
من کردم خاموش تو باقیش بفرما
ای جان اشارات و عبارات افندی
هوش مصنوعی: من سکوت کرده‌ام، حالا بقیه‌اش را تو بگو، ای جان! با اشاره و صحبت‌های مرموز.
شمس الحق تبریز توی موسی ایام
بر طور دلم رفته به میقات افندی
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریز به مانند موسی در کوه طور، در دل من حضور دارد و به دیدار او رفته‌ام، همچون گردش به میقات.

حاشیه ها

1396/08/02 20:11
همایون

افندی گویا زیبا‌ترین و مناسب‌ترین لقبی است
که جلال دین برای شمس می‌‌پذیرد و او را آقا و سرور مینامد
جلال دین این غزل را شاه و سلطان غزل‌ها مینامد
که توانسته است تا آنجا که مکن است عظمت و مقام شمس و
اثر گرانبهایی را که بر او داشته است را بیان کند