گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۷۴

از آتش ناپیدا دارم دل بریانی
فریاد مسلمانان از دست مسلمانی
شهد و شکرش گویم کان گهرش گویم
شمع و سحرش خوانم یا نادره سلطانی
زین فتنه و غوغایی آتش زده هر جایی
وز آتش و دود ما برخاسته ایوانی
با این همه سلطانی آن خصم مسلمانی
بربود به قهر از من در راه حرمدانی
بگشاد حرمدانم بربود دل و جانم
آن کس که به پیش او جانی به یکی نانی
من دوش ز بوی او رفتم سر کوی او
ناگاه پدید آمد باغی و گلستانی
آن جا دل و دلداری هم عالم اسراری
هم واقف و بیداری هم شهره و پنهانی
در خدمت خاک او عیشی و تماشایی
در آتش عشق او هر چشمه حیوانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آتش ناپیدا دارم دل بریانی
فریاد مسلمانان از دست مسلمانی
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که نمی‌توانم آن را ببینم، رنج می‌برم و فریاد مسلمانان از نادانی و ظلم کسانی که خود را مسلمان می‌دانند، شنیدنی است.
شهد و شکرش گویم کان گهرش گویم
شمع و سحرش خوانم یا نادره سلطانی
هوش مصنوعی: من درباره‌اش می‌گویم مانند شهد و شکر، یا مانند گوهر نادر. او را همچون شمع و جادو وصف می‌کنم، چون دارای قدرتی سلطنتی و خاص است.
زین فتنه و غوغایی آتش زده هر جایی
وز آتش و دود ما برخاسته ایوانی
هوش مصنوعی: در نتیجه این آشفتگی و سر و صدا، هر جایی دچار آتش سوزی شده است و از میان آتش و دود، ما به وجود آمدیم و به نوعی در بستر این شرایط قرار گرفتیم.
با این همه سلطانی آن خصم مسلمانی
بربود به قهر از من در راه حرمدانی
هوش مصنوعی: با وجود این که او سلطنت دارد، ولی آن دشمن مسلمان با خیال راحت و زورگویی حرمت و امنیت مرا از من گرفته است.
بگشاد حرمدانم بربود دل و جانم
آن کس که به پیش او جانی به یکی نانی
هوش مصنوعی: دل و جانم را از دست دادم وقتی که آن شخص را دیدم، کسی که در مقابل او حتی جانم را به یک نان می‌فروختم.
من دوش ز بوی او رفتم سر کوی او
ناگاه پدید آمد باغی و گلستانی
هوش مصنوعی: دیروز به خاطر عطر معشوقه‌ام به خیابان او رفتم و ناگهان باغی زیبا و گلستانی را دیدم که جلوه‌گری می‌کرد.
آن جا دل و دلداری هم عالم اسراری
هم واقف و بیداری هم شهره و پنهانی
هوش مصنوعی: در آنجا، دل و عشق به هم پیوند نزدیک دارند؛ جایی که رازهای عالم شناخته شده‌اند و همگان از آن آگاه هستند. در این مکان، آگاهی و دانش در کنار هم وجود دارد و شهرت و ناشناسی به طرز عجیبی در هم آمیخته‌اند.
در خدمت خاک او عیشی و تماشایی
در آتش عشق او هر چشمه حیوانی
هوش مصنوعی: در کنار خاک او، لحظاتی خوش و تماشایی وجود دارد و در آتش عشق او، هر موجود زنده‌ای احساساتی عمیق و سرشار از زندگی دارد.