غزل شمارهٔ ۲۳۸۷
پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه
با آن جمال و خوبی آخر چه جای توبه
هم زهد برشکسته هم توبه توبه کرده
چون هست عاشقان را کاری ورای توبه
چون از جهان رمیدی در نور جان رسیدی
چون شمع سر بریدی بشکن تو پای توبه
شرط است بیقراری با آهوی تتاری
ترک خطا چو آمد ای بس خطای توبه
در صید چون درآید بس جان که او رباید
یک تیر غمزه او صد خونبهای توبه
چون هر سحر خیالش بر عاشقان بتازد
گرد غبار اسبش صد توتیای توبه
از باده لب او مخمور گشته جانها
و آن چشم پرخمارش داده سزای توبه
تا باغ عاشقان را سرسبز و تازه کردی
حسنت خراب کرده بام و سرای توبه
ای توبه برگشاده بیشمس حق تبریز
روزی که ره نماید ای وای وای توبه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه
با آن جمال و خوبی آخر چه جای توبه
هوش مصنوعی: پیام زاهدان این است که بلای توبه به سراغ ما آمده و با آن زیبایی و جذابیتی که داریم، دیگر چه نیازی به توبه است؟
هم زهد برشکسته هم توبه توبه کرده
چون هست عاشقان را کاری ورای توبه
هوش مصنوعی: عزت و پارسایی برخی افراد از بین رفته و توبه آنها هم فقط ظاهری و بیمحتواست. زیرا عاشقان واقعی کارهایی انجام میدهند که فراتر از توبه است و آنها به عشق و وابستگی عمیقتری رسیدهاند.
چون از جهان رمیدی در نور جان رسیدی
چون شمع سر بریدی بشکن تو پای توبه
هوش مصنوعی: وقتی از دنیای مادی دور شدی و به نور حقیقت رسیدی، مانند شمعی که سرش را میزنند، تو نیز باید به پای توبه شکنی و از گذشتهها فاصله بگیری.
شرط است بیقراری با آهوی تتاری
ترک خطا چو آمد ای بس خطای توبه
هوش مصنوعی: اگر بیقراری و نگرانی تو با زیبایی و جذبیت شبیه آهوی تاتار باشد، پس زمانی که خطای توبه انجام میدهی، باید مراقب باشی که از مسیر اصلی منحرف نشوی.
در صید چون درآید بس جان که او رباید
یک تیر غمزه او صد خونبهای توبه
هوش مصنوعی: وقتی در دام عشق گرفتار میشوی، جانت به خطر میافتد. یک نگاه معنادار او میتواند جانهای زیادی را تحت تاثیر قرار دهد و هر گناهی را با حسرت و توبه جبران کند.
چون هر سحر خیالش بر عاشقان بتازد
گرد غبار اسبش صد توتیای توبه
هوش مصنوعی: هر صبح، خیال او بر دلهای عاشقان حملهور میشود و گرد و غبار اسبش مانند صدها قطره توبه در هوا پراکنده میشود.
از باده لب او مخمور گشته جانها
و آن چشم پرخمارش داده سزای توبه
هوش مصنوعی: از نوشیدنی لب او، جانها به شعف و سرمستی افتادهاند و نگاه خوابآلودش، دلها را به عذاب توبه دچار کرده است.
تا باغ عاشقان را سرسبز و تازه کردی
حسنت خراب کرده بام و سرای توبه
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو، باغ عاشقان را سرسبز و تازه کرده، توبه و پشیمانی من به سراغم آمده و همه چیز را خراب کرده است.
ای توبه برگشاده بیشمس حق تبریز
روزی که ره نماید ای وای وای توبه
هوش مصنوعی: ای توبه، تو که در روز روشنِ حق و حقیقت، بینور و خاموشی بازگشتی، وقتی که راه را نشان میدهی، وای بر تو!
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۳۸۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/07/02 22:10
..
در صید چون درآید!
بس جان که او رباید..