غزل شمارهٔ ۲۲۳۸
ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو
پرهیز من ز چیست ز تو یار شرم تو
گلشن ز رنگ روی تو صد رنگ ریختهست
چون گل چرا دمید ز رخسار شرم تو
من صد هزار خرقه ز سودا بدوختم
کان جمله را بسوخت به یک بار شرم تو
صافی شرم توست نهان در حجاب غیب
دردی بریخت بر رخ گلزار شرم تو
آن دل که سنگ بود ز شرم تو آب ریخت
یا رب چه کرد در دل هشیار شرم تو
خون گشت نام کوه که نامش شدهست لعل
چون درفتاد در که و کهسار شرم تو
غزل شمارهٔ ۲۲۳۷: این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبوغزل شمارهٔ ۲۲۳۹: رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو
پرهیز من ز چیست ز تو یار شرم تو
هوش مصنوعی: چهره تو مانند گل سرخ است و شرم تو باعث احتیاط من میشود. دلیل احتیاط من از شرم تو چیست؟ تو دوست منی که به خاطر شرمت از نزدیک شدن خودداری میکنم.
گلشن ز رنگ روی تو صد رنگ ریختهست
چون گل چرا دمید ز رخسار شرم تو
هوش مصنوعی: باغ به خاطر زیبایی چهرهات پر از رنگها شده است. چرا گلی از روی شرم تو شکفته نشده است؟
من صد هزار خرقه ز سودا بدوختم
کان جمله را بسوخت به یک بار شرم تو
هوش مصنوعی: من هزاران لباس از شوق و عشق باختم، اما همه آنها را با یک نگاه شرم تو سوزاندی.
صافی شرم توست نهان در حجاب غیب
دردی بریخت بر رخ گلزار شرم تو
هوش مصنوعی: شرم تو همانند چیزی شفاف و زلال است که در پس پردههای پنهان قرار دارد. این شرم به عمق وجود تو نفوذ کرده و مانند دردی بر چهرهی گلزار وجود تو نمایان شده است.
آن دل که سنگ بود ز شرم تو آب ریخت
یا رب چه کرد در دل هشیار شرم تو
هوش مصنوعی: دل سنگی که به خاطر شرم تو نرم شد و آب آورده، حالا چه بر سر دل آگاهی آمده است که از شرم تو در حال تپش و نگرانی است؟
خون گشت نام کوه که نامش شدهست لعل
چون درفتاد در که و کهسار شرم تو
هوش مصنوعی: خون موجب شده تا نام کوه به لعل تغییر کند، زمانی که در میان کوهها شرم تو به وجود آمد.