گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۴۶

حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن
می چون ارغوان هشتن ز بانگ ارغنون رفتن
برون زرق است یا استم هزاران بار دیده‌ستم
از این پس ابلهی باشد برای آزمون رفتن
مرو زین خانه ای مجنون که خون گریی ز هجران خون
چو دستی را فروبُرّی عجایب نیست خون رفتن
ز شمع آموز ای خواجه میان گریه خندیدن
ز چشم آموز ای زیرک به هنگام سکون رفتن
اگر باشد تو را روزی ز استادان بیاموزی
چو مرغ جان معصومان به چرخ نیلگون رفتن
بیا ای جان که وقتت خوش چو استن بار ما می‌کش
که تا صبرت بیاموزد به سقف بی‌ستون رفتن
فسون عیسی مریم نکرد از درد عاشق کم
وظیفه درد دل نبود به دارو و فسون رفتن
چو طاسی سرنگون گردد رود آنچ در او باشد
ولی سودا نمی‌تاند ز کاسه سر نگون رفتن
اگر پاکی و ناپاکی مرو زین خانه‌ ای زاکی
گناهی نیست در عالم تو را ای بنده چون رفتن
توی شیر اندر این درگه عدوِ راه تو روبه
بود بر شیر بدنامی از این چالش زبون رفتن
چو نازی می‌کشی باری بیا ناز چنین شه کش
که بس بداختری باشد به زیر چرخ دون رفتن
ز دانش‌ها بشویم دل ز خود خود را کنم غافل
که سوی دلبر مقبل نشاید ذوفنون رفتن
شناسد جان مجنونان که این جان است قشر جان
بباید بهر این دانش ز دانش در جنون رفتن
کسی کو دم زند بی‌دم مباح او راست غواصی
کسی کو کم زند در کم رسد او را فزون رفتن
رها کن تا بگوید او خموشی گیر و توبه جو
که آن دلدار خو دارد به سوی تایبون رفتن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن
می چون ارغوان هشتن ز بانگ ارغنون رفتن
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، خروج از این خانه حرام است، مانند درخت ارغوان که از صدای ساز و نوا می‌زند، نمی‌توان بیرون رفت.
برون زرق است یا استم هزاران بار دیده‌ستم
از این پس ابلهی باشد برای آزمون رفتن
هوش مصنوعی: اینکه دنیا پر از فریب و نیرنگ است، بارها آن را تجربه کرده‌ام و از این به بعد هر کس بخواهد به راحتی فریب بخورد، حتماً ابله است.
مرو زین خانه ای مجنون که خون گریی ز هجران خون
چو دستی را فروبُرّی عجایب نیست خون رفتن
هوش مصنوعی: از این خانه‌ای که من در آن هستم نرو، ای مجنون! که از غم جدایی، اشک من مانند خون بر زمین می‌ریزد. اگر دست خود را از خون پر کنی، چه عجیب نیست که خون جاری شود.
ز شمع آموز ای خواجه میان گریه خندیدن
ز چشم آموز ای زیرک به هنگام سکون رفتن
هوش مصنوعی: ای آقا، از شمع بیاموز که چگونه در میان گریه خوشحال باشد. همچنین از چشمان زیرک بیاموز که در مواقع سکون و آرامش، چگونه حرکت کنند.
اگر باشد تو را روزی ز استادان بیاموزی
چو مرغ جان معصومان به چرخ نیلگون رفتن
هوش مصنوعی: اگر روزی تو از استادان چیزی یاد بگیری، مانند پرنده‌ای خواهی شد که جان پاکان را در آسمان نیلگون پرواز می‌دهد.
بیا ای جان که وقتت خوش چو استن بار ما می‌کش
که تا صبرت بیاموزد به سقف بی‌ستون رفتن
هوش مصنوعی: بیا ای جان که وقت خوشی است، همانند بار سنگینی که بر دوش داریم، تحمل کن تا صبر کردن را یاد بگیری. مثل این است که به جایی بدون سقف بروی.
فسون عیسی مریم نکرد از درد عاشق کم
وظیفه درد دل نبود به دارو و فسون رفتن
هوش مصنوعی: معنای این بیت این‌طور است که معجزه‌های عیسی، که به‌عنوان فرزند مریم شناخته می‌شود، نتوانسته حس و درد عاشقانه را کاهش دهد. عاشق نمی‌تواند دردی که دارد را با هیچ دارو یا جادوئی تسکین دهد. درد دل عاشقانه تنها راهی خاص و متفاوت برای تجربه کردن است و نمی‌توان آن را با روش‌های معمولی درمان کرد.
چو طاسی سرنگون گردد رود آنچ در او باشد
ولی سودا نمی‌تاند ز کاسه سر نگون رفتن
هوش مصنوعی: وقتی که سر طاس و بی‌مو به زمین بیفتد، چیزی که در آن وجود دارد به زمین می‌ریزد، اما هیچ چیزی نمی‌تواند از سر طاس فروریخته خارج شود.
اگر پاکی و ناپاکی مرو زین خانه‌ ای زاکی
گناهی نیست در عالم تو را ای بنده چون رفتن
هوش مصنوعی: اگر انسان پاک و ناپاک را از هم بگذارد، در این دنیا گناهی برای تو وجود ندارد. ای بنده، چون زمانی که از این خانه خارج می‌شوی.
توی شیر اندر این درگه عدوِ راه تو روبه
بود بر شیر بدنامی از این چالش زبون رفتن
هوش مصنوعی: در این مکان، تو مانند شیر قوی و شجاع هستی، اما دشمنان نمی‌توانند تو را به شکست و بدنامی وادار کنند. حتی در برابر چالش‌ها و سختی‌ها هم نباید به عقب برگردی.
چو نازی می‌کشی باری بیا ناز چنین شه کش
که بس بداختری باشد به زیر چرخ دون رفتن
هوش مصنوعی: وقتی ناز و کرشمه می‌کنی، بیا و این‌گونه ناز کن که این رفتار بسیار نامناسب است و شایسته ندارد که در زیر آسمان پست قرار بگیری.
ز دانش‌ها بشویم دل ز خود خود را کنم غافل
که سوی دلبر مقبل نشاید ذوفنون رفتن
هوش مصنوعی: از دانش‌ها دل را پاک می‌کنم و از خود بی‌خبر می‌شوم، زیرا نمی‌توان به سوی محبوب با زینت‌های مختلف رفت.
شناسد جان مجنونان که این جان است قشر جان
بباید بهر این دانش ز دانش در جنون رفتن
هوش مصنوعی: جان مجنونان به خوبی می‌داند که این وجود، حقیقتی عمیق‌تر از ظاهر است. برای درک این حقیقت، باید از دانش سطحی فراتر رفت و به درک عمیق‌تری دست یافت، حتی اگر این راه به دیوانگی ختم شود.
کسی کو دم زند بی‌دم مباح او راست غواصی
کسی کو کم زند در کم رسد او را فزون رفتن
هوش مصنوعی: کسی که در کار خود فعال و پرانرژی باشد، به نتایج بهتری می‌رسد. اما اگر کسی کم تلاش کند، به دستاوردهای کمتری خواهد رسید.
رها کن تا بگوید او خموشی گیر و توبه جو
که آن دلدار خو دارد به سوی تایبون رفتن
هوش مصنوعی: بگذار تا او بگوید؛ سکوت کن و به دنبال توبه باش، چون دلبر تو به سمت بازگشت و توبه کردن مایل است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۴۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/03/09 23:06
میر راضی

بیت 9 اشتباه نشوته شده. مرو زین خانه ای زاکی. یعنی ای پاکیزه از این خانه مرو. ولی این جا به اشتباه ای به خانه چسبیده