غزل شمارهٔ ۱۳۳۴
این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل
خونم به جوش آمد کند در جوی تن رقص الجمل
این رقص موج خون نگر صحرا پر از مجنون نگر
وین عشرت بیچون نگر ایمن ز شمشیر اجل
مردار جانی میشود پیری جوانی میشود
مس زر کانی میشود در شهر ما نعم البدل
شهری پر از عشق و فرح بر دست هر مستی قدح
این سوی نوش آن سوی صح این جوی شیر و آن عسل
در شهر یک سلطان بود وین شهر پرسلطان عجب
بر چرخ یک ماهست بس وین چرخ پرماه و زحل
رو رو طبیبان را بگو کان جا شما را کار نیست
کان جا نباشد علتی وان جا نبیند کس خلل
نی قاضیی نی شحنهای نی میر شهر و محتسب
بر آب دریا کی رود دعوی و خصمی و جدل
غزل شمارهٔ ۱۳۳۳: ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دلغزل شمارهٔ ۱۳۳۵: بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل
خونم به جوش آمد کند در جوی تن رقص الجمل
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به توصیف حالتی میپردازد که در آن، در فصل پاییز خورشید به شکلی خارقالعاده درخشیده و باعث میشود که احساسات و احساسات در درون فرد به شدت تحریک شود. به نوعی، این حالت باعث میشود که زندگی و انرژی در وجود او مانند جوی آب به حرکت درآید و شادابی و نشاطی را احساس کند. در نهایت، او با این توصیف، نشانهای از زندگی و پویایی را به تصویر میکشد.
این رقص موج خون نگر صحرا پر از مجنون نگر
وین عشرت بیچون نگر ایمن ز شمشیر اجل
هوش مصنوعی: این تصویر زیبای طبیعت را ببین که چگونه امواج خونین زندگی در صحرا به رقص درآمده است. مجنون را در این صحرا مشاهده کن و از این شادی بیقید و شرط لذت ببر، چرا که از خطر مرگ در امان هستی.
مردار جانی میشود پیری جوانی میشود
مس زر کانی میشود در شهر ما نعم البدل
هوش مصنوعی: در زندگی، چیزهایی که در ابتدا بیارزش به نظر میرسند، ممکن است به تدریج دارای ارزش و اهمیت شوند. در این راستا، در دنیای ما، تغییرات و تضادها باعث میشود که آنچه در ابتدا مردود یا نامناسب به نظر میرسد، به چیزی ارزشمند و مطلوب تبدیل گردد.
شهری پر از عشق و فرح بر دست هر مستی قدح
این سوی نوش آن سوی صح این جوی شیر و آن عسل
هوش مصنوعی: شهر پر از عشق و شادی، جایی است که هر ضعفی در آن شربتی سرشار از لذت نوشیده میشود، در این سمت رودخانه شیر و در آن سمت عسل به وفور وجود دارد.
در شهر یک سلطان بود وین شهر پرسلطان عجب
بر چرخ یک ماهست بس وین چرخ پرماه و زحل
هوش مصنوعی: در این شهر یک پادشاه وجود داشت و این شهر پر از شخصیتهای بزرگ و شگفتانگیز است. در آسمان یک ماه کافیست، اما این آسمان پر از ماه و سیاره زحل نیز هست.
رو رو طبیبان را بگو کان جا شما را کار نیست
کان جا نباشد علتی وان جا نبیند کس خلل
هوش مصنوعی: به پزشکان بگویید که در اینجا شما کاری ندارید، زیرا در این جا دلیلی وجود ندارد و کسی هیچ نقصی نخواهد دید.
نی قاضیی نی شحنهای نی میر شهر و محتسب
بر آب دریا کی رود دعوی و خصمی و جدل
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ مقام و منصبی وجود ندارد که بخواهد بر اساس قوانین و قضاوتها در مورد مشکلات و منازعات میان مردم اقدام کند، زیرا هیچیک از این نهادها نمیتواند در بستر وسیع و بیپایان دریا به دعوا و بحث و جدل بپردازد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳۳۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/08/11 02:11
همایون
شهر دل همیشه بهار همیشه فراوانی
جلال دین اهل این شهر است و از شهر خود تعریف میکند
نه بیماری نه دکتر نه کمبود و مرگ پر از شادی و شیرینی