غزل شمارهٔ ۱۳۲۸
حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
چو سگ صداع دهد تن مزن برآور سنگ
به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن
که اینت گوید گولست و آنت گوید دنگ
چه دست باشد کز رو مگس نداند راند
ز سست طبعی کرمی نمایدش چو پلنگ
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷: تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگغزل شمارهٔ ۱۳۲۹: چو زد فراق تو بر سر مرا به نیرو سنگ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
چو سگ صداع دهد تن مزن برآور سنگ
هوش مصنوعی: اگر حریف تو به جنگ آماده شده، تو هم به میدان بیا و مانند سگی که صدای نالهاش بلند است، به جای ناله کردن، با تمام قدرت خود سنگی برآور و با او بجنگ.
به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن
که اینت گوید گولست و آنت گوید دنگ
هوش مصنوعی: به خودت برگرد و نگذار که خویشتن را ناقص و بیارزش بپنداری؛ زیرا یکی از درونت میگوید که تو خوب نیستی و دیگری به تو میگوید که ارزش زیادی داری.
چه دست باشد کز رو مگس نداند راند
ز سست طبعی کرمی نمایدش چو پلنگ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر فردی نتواند مگس را به خاطر ضعف ارادهاش از خود دور کند، در حقیقت به اندازهی یک کرم ضعیف است که نمیتواند با قدرت یک پلنگ مقابله کند. در واقع، اشاره به این دارد که ضعف در اراده و عمل میتواند فرد را به موجودی ضعیف تبدیل کند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳۲۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/05/02 14:08
ناشناس
سلام
معنی و تفسیر این شعر رو میشه لطف کنید و بنویسید