گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۱۰

نیست در آخرزمان فریادرس
جز صلاح الدین صلاح الدین و بس
گر ز سر سر او دانسته‌ای
دم فروکش تا نداند هیچ کس
سینه عاشق یکی آبیست خوش
جان‌ها بر آب او خاشاک و خس
چون ببینی روی او را دم مزن
کاندر آیینه زیان باشد نفس
از دل عاشق برآید آفتاب
نور گیرد عالمی از پیش و پس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست در آخرزمان فریادرس
جز صلاح الدین صلاح الدین و بس
هوش مصنوعی: در پایان زمان، تنها کسی که می‌تواند کمک کند و امیدی برای نجات فراهم آورد، صلاح الدین است و بس.
گر ز سر سر او دانسته‌ای
دم فروکش تا نداند هیچ کس
هوش مصنوعی: اگر از اصل و ریشه او مطلع هستی، بهتر است سکوت کنی تا هیچ کس از آن باخبر نشود.
سینه عاشق یکی آبیست خوش
جان‌ها بر آب او خاشاک و خس
هوش مصنوعی: دل عاشق مانند آبی زلال و خوش‌جان است، در حالی که بر روی آن خاشاک و علف‌های حشم زندگی می‌کنند.
چون ببینی روی او را دم مزن
کاندر آیینه زیان باشد نفس
هوش مصنوعی: اگر چهره او را ببینی، صحبت نکن، چون دیدن روی او در آئینه برای تو ضرر دارد.
از دل عاشق برآید آفتاب
نور گیرد عالمی از پیش و پس
هوش مصنوعی: دل عاشق مانند آفتابی است که نورش بر همه عالم می‌تابد و زندگی و روشنی را در پیش و پس خود انتشار می‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۱۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/08/04 22:11
همایون

صلاح دین یا شمس همان سینه عاشق است که چون آبی روان در هستی جاری است که میرآب آن کسی است که به فرمان این غزل نباید نامش برده شود
سرّ سرّ این فریاد رس، و میرآفتاب دل همان کسی است که نباید نام او برده شود چون آنوقت شخصی میشود و یکنفر بت میشود و موضوع عوضی دریافت میشود و عظمت این معنی بهم میریزد چون هرچند این غزل سرّ بزرگی را که فریاد رس آخر و تنها فریاد رس است بسادگی بیان میکند ولی با اشاره به نام صلاح دین از آن میگذرد تا شنونده خود دریابد و به این حس بزرگ خود که بیرون از اوست ولی در دل او جای دارد نزدیک شود