گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۴۳

تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر
تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر
درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست
شراب و شاهد و ساقی بی‌شمار نگر
بدانک عشق جهانی است بی‌قرار در او
هزار عاشق بی‌جان و بی‌قرار نگر
چو دررسی تو بدان شه که نام او نبرم
به حق شاهی آن شه که شاهوار نگر
چو دیده سرمه کشی باز رو از این سو کن
بدین جهان پر از دود و پرغبار نگر
هزار دود مرکب که چیست این فلکست
غبار رنگ برآرد که سبزه زار نگر
نگه مکن تو به خورشید چونک درتابد
به گاه شام ورا زرد و شرمسار نگر
چو ماه نیز به دریوزه پر کند زنبیل
ز بعد پانزده روزش تو خوار و زار نگر
بیا به بحر ملاحت به سوی کان وصال
بدان دو غمزه مخمور یار غار نگر
چو روح قدس ببوسید نعل مرکب او
ز نعل نعره برآمد که حال و کار نگر
اگر نه عفو کند حلم شمس تبریزی
تو روح را ز چنین یار شرمسار نگر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر
تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر
هوش مصنوعی: به جای اینکه به وضعیت نامناسب خود فکر کنی، بهتر است به زیبایی‌های اطراف و عشق خود توجه کنی. نگاه به زمان‌های خوب و امید به آینده می‌تواند به تو انرژی و انگیزه بدهد.
درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست
شراب و شاهد و ساقی بی‌شمار نگر
هوش مصنوعی: به جمع دوستان خوش‌گذران بپیوند و از لذایذ زندگی بهره‌مند شو، چرا که در این تجمع، نوشیدنی‌ها و زیبایی‌ها فراوان وجود دارد.
بدانک عشق جهانی است بی‌قرار در او
هزار عاشق بی‌جان و بی‌قرار نگر
هوش مصنوعی: بدان که عشق جهانی است پر از بی‌قراری، در آن هزاران عاشق وجود دارند که جانشان را از دست داده‌اند و در حال آسودگی نیستند.
چو دررسی تو بدان شه که نام او نبرم
به حق شاهی آن شه که شاهوار نگر
هوش مصنوعی: وقتی تو از آن پادشاه به نیکی یاد کنی، مرا به یاد می‌آوری که نمی‌توانم نام او را ببرم. به راستی، او پادشاهی است که شایستهٔ چنین احترامی است.
چو دیده سرمه کشی باز رو از این سو کن
بدین جهان پر از دود و پرغبار نگر
هوش مصنوعی: چشمانت را سرمه بزن و از این طرف به دنیا نگاه نکن، زیرا این دنیا پر از دود و گرد و غبار است.
هزار دود مرکب که چیست این فلکست
غبار رنگ برآرد که سبزه زار نگر
هوش مصنوعی: هزاران دودی که از مرکب برمی‌خیزد، چیست؟ این آسمان، گرد و غباری از رنگ به ارمغان می‌آورد که نظاره‌گر زمین سرسبز می‌شود.
نگه مکن تو به خورشید چونک درتابد
به گاه شام ورا زرد و شرمسار نگر
هوش مصنوعی: به خورشید نگاه نکن چون این‌که در شامگاه به رنگ زرد و شرمنده درمی‌آید.
چو ماه نیز به دریوزه پر کند زنبیل
ز بعد پانزده روزش تو خوار و زار نگر
هوش مصنوعی: زمانی که ماه به درخت می‌چسبد و سبد به دوش می‌زند، بعد از پانزده روز وضعیت تو را با زاری و کسر شأن ببین.
بیا به بحر ملاحت به سوی کان وصال
بدان دو غمزه مخمور یار غار نگر
هوش مصنوعی: بیایید به دریای زیبایی برویم و به سوی گنجینه‌ای از عشق برویم. به آن دو نگاه فریبنده و مست یار پناهگاه‌مان بنگرید.
چو روح قدس ببوسید نعل مرکب او
ز نعل نعره برآمد که حال و کار نگر
هوش مصنوعی: وقتی که روح قدس نعل مرکب او را بوسید، از نعل صدایی درآمد که نشانگر حال و احوال او بود.
اگر نه عفو کند حلم شمس تبریزی
تو روح را ز چنین یار شرمسار نگر
هوش مصنوعی: اگر شجاعت و بزرگواری شمس تبریزی نباشد، روح انسان از دیدن چنین یاری که شرمنده است، احساس ناامیدی و اندوه می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۴۳ به خوانش عندلیب