گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۵۵

انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
سرمست زییم مست میریم
هم مست دوان دوان به محشر
گر خاک شویم وگر بریزیم
ساقی با ماست بنده پرور
خاکش خوش باد کوست عاشق
خاکش ز شراب جان مخمر
آن خاک شکوفه کرد یعنی
مستیم از این سر و از آن سر
مهتر چو خراب گشت و خوش شد
خاکست خرابتر ز مهتر
خاکی گشتی چو مست گشتی
ملاح تو برکشید لنگر
خود لنگر ما گسست کلی
هر لوح جدا ز لوح دیگر
از بند و ز غرقه بازرستند
هر تخته کشتی است رهبر
چون خوش نبود چنین خرابی
بگشای دو چشم عقل و بنگر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
هوش مصنوعی: برادر، چه خوب است که فروشنده انجیر به کار خود مشغول باشد و به فعالیتش ادامه دهد.
سرمست زییم مست میریم
هم مست دوان دوان به محشر
هوش مصنوعی: در حالتی خوشحالی و شادابی زندگی می‌کنیم و به سمت محشر با اشتیاق و شتاب در حرکتیم.
گر خاک شویم وگر بریزیم
ساقی با ماست بنده پرور
هوش مصنوعی: اگر خاک شویم یا حتی متلاشی شویم، باز هم می‌دانیم که ساقی همراه ماست و به ما توجه دارد.
خاکش خوش باد کوست عاشق
خاکش ز شراب جان مخمر
هوش مصنوعی: خاک این کوه خوش باشد و کسی که عاشق آن است از شراب جان، بی‌گناه و سرمست شود.
آن خاک شکوفه کرد یعنی
مستیم از این سر و از آن سر
هوش مصنوعی: آن زمین گل و شکوفه زده است، یعنی ما از این جهت و آن جهت عاشق و شوریده حال هستیم.
مهتر چو خراب گشت و خوش شد
خاکست خرابتر ز مهتر
هوش مصنوعی: زمانی که بزرگ‌تر و رهبر دچار شکست و نابودی شود، خاکستری که از آن به جا می‌ماند، نشان‌دهنده خرابی عمیق‌تری است نسبت به خود رهبر.
خاکی گشتی چو مست گشتی
ملاح تو برکشید لنگر
هوش مصنوعی: وقتی در این دنیا غرق در شوق و هیجان هستی، مانند یک کاروان‌راهی که در حال جست‌وجو و ماجراجویی است، ناخدای قایق تو را از این ماجراها به سوی آرامش می‌برد و لنگر را در جای امن قرار می‌دهد.
خود لنگر ما گسست کلی
هر لوح جدا ز لوح دیگر
هوش مصنوعی: ما خودمان به نوعی موجب جدایی هر چیز از چیز دیگر هستیم و این جدایی باعث می‌شود که هر قطعه به تنهایی وجود داشته باشد.
از بند و ز غرقه بازرستند
هر تخته کشتی است رهبر
هوش مصنوعی: هر تخته‌ای از کشتی که نجات پیدا کند، از زنجیر و غرقابی که در آن افتاده بود، رهبر و راهنمایی برای دیگران می‌شود.
چون خوش نبود چنین خرابی
بگشای دو چشم عقل و بنگر
هوش مصنوعی: وقتی که چنین ویرانی خوشایند نیست، چشمانت را باز کن و با عقل و فکر نگاه کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۵۵ به خوانش عندلیب