گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۳۷

گیرم که بود میر تو را زر به خروار
رخساره چون زر ز کجا یابد زردار
از دلشده زار چو زاری بشنیدند
از خاک برآمد به تماشا گل و گلزار
هین جامه بکن زود در این حوض فرورو
تا بازرهی از سر و از غصه دستار
ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم
گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار
تا کی شکنی عاشق خود را تو ز غیرت
هل تا دو سه ناله بکند این دل بیمار
نی نی مهلش زانک از آن ناله زارش
نی خلق زمین ماند و نی چرخه دوار
امروز عجب نیست اگر فاش نگردد
آن عالم مستور به دستوری ستار
باز این دل دیوانه ز زنجیر برون جست
بدرید گریبان خود از عشق دگربار
خامش که اشارت ز شه عشق چنین است
کز صبر گلوی دل و جان گیر و بیفشار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گیرم که بود میر تو را زر به خروار
رخساره چون زر ز کجا یابد زردار
هوش مصنوعی: حتی اگر تو گنجی به اندازه‌ی خروار داشته باشی، زیبایی چهره‌ات مانند زر است و نمی‌توانی زیبایی را از جایی به دست آوری.
از دلشده زار چو زاری بشنیدند
از خاک برآمد به تماشا گل و گلزار
هوش مصنوعی: از دل زاری که در دل اوست، صداهایی را شنیدند و از زمین، گل و باغی به تماشا درآمد.
هین جامه بکن زود در این حوض فرورو
تا بازرهی از سر و از غصه دستار
هوش مصنوعی: به سرعت لباس‌هایت را در این حوض درآور و خود را از غم و اندوه رها کن.
ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم
گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار
هوش مصنوعی: ما هم مانند تو منکر این شلوغی و هیاهو بودیم، اما با یک نگاه از محبوب، دل ما به این حال و حالت افتاد.
تا کی شکنی عاشق خود را تو ز غیرت
هل تا دو سه ناله بکند این دل بیمار
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی عشق خود را به خاطر غیرتت بشکنی؟ بگذار این دل بیمار چند ناله‌ای بزند.
نی نی مهلش زانک از آن ناله زارش
نی خلق زمین ماند و نی چرخه دوار
هوش مصنوعی: تاخیر نکن، زیرا ناله‌اش ناشی از درد و اندوه اوست. نه انسان‌های زمین باقی مانده‌اند و نه گردش روزگار برقرار است.
امروز عجب نیست اگر فاش نگردد
آن عالم مستور به دستوری ستار
هوش مصنوعی: امروز تعجبی ندارد اگر آن دانشمندی که پنهان مانده، به دستور کسی که پرده‌پوشی می‌کند، آشکار نشود.
باز این دل دیوانه ز زنجیر برون جست
بدرید گریبان خود از عشق دگربار
هوش مصنوعی: دل دیوانه‌ام دوباره از بند رهایی یافت و به‌خاطر عشق، بی‌پروا و بی‌هیچ حسی، خود را از قید و بندهای گذشته جدا کرد.
خامش که اشارت ز شه عشق چنین است
کز صبر گلوی دل و جان گیر و بیفشار
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا نشانه‌ای از عشق پادشاهی این‌گونه است که باید با صبر، دل و جان را محکم در دست بگیری و فشار نیاوری.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۳۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/09/03 07:12
محمد سلماسی زاده

در بیت چهارم : 

ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم

گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار

 

سبغه به معنای گستردگی و رفاهیت است.یعنی از غمزه عشق به رفاهیت و گستردگی رسیدیم