بخش ۱۱۴ - گفتن خلیل مر جبرئیل را علیهماالسلام چون پرسیدش کی الک حاجة خلیل جوابش داد کی اما الیک فلا
من خلیل وقتم و او جبرئیل
من نخواهم در بلا او را دلیل
او ادب ناموخت از جبریل راد
که بپرسید از خلیل حق مراد
که مرادت هست تا یاری کنم
ورنه بگریزم سبکباری کنم
گفت ابراهیم نی رو از میان
واسطه زحمت بود بعد العیان
بهر این دنیاست مرسل رابطه
مؤمنان را زانک هست او واسطه
هر دل ار سامع بدی وحی نهان
حرف و صوتی کی بدی اندر جهان
گرچه او محو حقست و بیسرست
لیک کار من از آن نازکترست
کردهٔ او کردهٔ شاهست لیک
پیش ضعفم بد نمایندهست نیک
آنچ عین لطف باشد بر عوام
قهر شد بر نازنینان کرام
بس بلا و رنج میباید کشید
عامه را تا فرق را توانند دید
کین حروف واسطه ای یار غار
پیش واصل خار باشد خار خار
بس بلا و رنج بایست و وقوف
تا رهد آن روح صافی از حروف
لیک بعضی زین صدا کرتر شدند
باز بعضی صافی و برتر شدند
همچو آب نیل آمد این بلا
سعد را آبست و خون بر اشقیا
هر که پایانبینتر او مسعودتر
جدتر او کارد که افزون دید بر
زانک داند کین جهان کاشتن
هست بهر محشر و برداشتن
هیچ عقدی بهر عین خود نبود
بلک از بهر مقام ربح و سود
هیچ نبود منکری گر بنگری
منکریاش بهر عین منکری
بل برای قهر خصم اندر حسد
یا فزونی جستن و اظهار خود
وآن فزونی هم پی طمع دگر
بیمعانی چاشنی ندهد صور
زان همیپرسی چرا این میکنی
که صور زیتست و معنی روشنی
ورنه این گفتن چرا از بهر چیست
چونک صورت بهر عین صورتیست
این چرا گفتن سوال از فایدهست
جز برای این چرا گفتن بدست
از چه رو فایدهٔ جویی ای امین
چون بود فایده این خود همین
پس نقوش آسمان و اهل زمین
نیست حکمت کان بود بهر همین
گر حکیمی نیست این ترتیب چیست
ور حکیمی هست چون فعلش تهیست
کس نسازد نقش گرمابه و خضاب
جز پی قصد صواب و ناصواب
بخش ۱۱۳ - خشم کردن پادشاه بر ندیم و شفاعت کردن شفیع آن مغضوب علیه را و از پادشاه درخواستن و پادشاه شفاعت او قبول کردن و رنجیدن ندیم از این شفیع کی چرا شفاعت کردی: پادشاهی بر ندیمی خشم کردبخش ۱۱۵ - مطالبه کردن موسی علیهالسلام حضرت را کی خَلَقتَ خَلقاً اَهلَکتَهُم و جواب آمدن: گفت موسی ای خداوند حساب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من خلیل وقتم و او جبرئیل
من نخواهم در بلا او را دلیل
هوش مصنوعی: من دوستی دارم که به مانند خلیل است و او مثل جبرائیل در کنارم است. من هرگز در سختیها و چالشها به او احتیاج نخواهم داشت.
او ادب ناموخت از جبریل راد
که بپرسید از خلیل حق مراد
هوش مصنوعی: او آداب و رفتار را از جبرئيل آموخت، چون از خلیل خداوند سوال کرد.
که مرادت هست تا یاری کنم
ورنه بگریزم سبکباری کنم
هوش مصنوعی: من آمادهام تا به تو کمک کنم، مگر اینکه بخواهم به سادگی از این وضعیت فرار کنم.
گفت ابراهیم نی رو از میان
واسطه زحمت بود بعد العیان
هوش مصنوعی: ابراهیم گفت، این کار را خودت انجام بده و نیازی به واسطه و دوندگی نیست، چون بعد از وجود نشانهها، دیگر نیازی به زحمت نیست.
بهر این دنیاست مرسل رابطه
مؤمنان را زانک هست او واسطه
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر پیوندهای که بین مؤمنان ایجاد میکند، ارزشمند است؛ زیرا آنها را به هم مرتبط میسازد.
هر دل ار سامع بدی وحی نهان
حرف و صوتی کی بدی اندر جهان
هوش مصنوعی: هر دلی که قادر باشد صدای پنهانی را بشنود، در جهان هرگز صدای بیمعنی و بیهدف نمیشنود.
گرچه او محو حقست و بیسرست
لیک کار من از آن نازکترست
هوش مصنوعی: هرچند او در عالم حق غرق است و خود را فراموش کرده، اما کار من از این موضوع حساسیتر و ظریفتر است.
کردهٔ او کردهٔ شاهست لیک
پیش ضعفم بد نمایندهست نیک
هوش مصنوعی: عمل او، عمل شاهانهای است، اما در برابر ضعف من، به نظر نیکو نمیآید.
آنچ عین لطف باشد بر عوام
قهر شد بر نازنینان کرام
هوش مصنوعی: چیزی که برای مردم عادی نیکو و دوستداشتنی است، بر افراد باکرامت و نازنین، سخت و تلخ شده است.
بس بلا و رنج میباید کشید
عامه را تا فرق را توانند دید
هوش مصنوعی: برای اینکه مردم بتوانند تفاوتها را مشاهده کنند، باید از دردها و مشقتهای زیادی گذر کنند.
کین حروف واسطه ای یار غار
پیش واصل خار باشد خار خار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حروف و کلمات، مانند دوستانی هستند که ما را به معانی و مفاهیم عمیقتری راهنمایی میکنند. اما در عین حال، اگر زیاد به جزئیات و ظواهر بیتوجهی کنیم، ممکن است به موانع و دشواریها برخورد کنیم. پس ارتباط میان واژهها و معانی باید با دقت و آگاهی صورت گیرد.
بس بلا و رنج بایست و وقوف
تا رهد آن روح صافی از حروف
هوش مصنوعی: بسیاری از مشکلات و ناگواریها باید متوقف شوند تا آن روح پاک از الفاظ و حروف آزاد شود.
لیک بعضی زین صدا کرتر شدند
باز بعضی صافی و برتر شدند
هوش مصنوعی: اما برخی از افراد به این نوا ناشنوا شدند و گروهی دیگر پاکتر و برجستهتر گشتند.
همچو آب نیل آمد این بلا
سعد را آبست و خون بر اشقیا
هوش مصنوعی: این مصیبت مانند آب نیل به سعد است، که سرشار از آب و خون بر دشمنان گرانبار شده است.
هر که پایانبینتر او مسعودتر
جدتر او کارد که افزون دید بر
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند با دیدی عمیقتر به نتیجهها و پایان کارها بنگرد، در نتیجه موفقتر خواهد بود. این شخص مانند کاردی است که در دست کسی است که میتواند بیشتر ببیند و درک بهتری از اوضاع داشته باشد.
زانک داند کین جهان کاشتن
هست بهر محشر و برداشتن
هوش مصنوعی: زیرا او میداند که این دنیا برای کاشتن است و در نهایت برای برداشت در روز محشر.
هیچ عقدی بهر عین خود نبود
بلک از بهر مقام ربح و سود
هوش مصنوعی: هیچ قراردادی به خاطر خود شخص نیست، بلکه برای کسب مقام و منفعت انجام میشود.
هیچ نبود منکری گر بنگری
منکریاش بهر عین منکری
هوش مصنوعی: اگر با دقت نگاه کنی، هیچ چیز ناپسند و نادرستی وجود ندارد؛ بلکه ناپسندی آن فقط به خاطر مشاهده و نگرش ماست.
بل برای قهر خصم اندر حسد
یا فزونی جستن و اظهار خود
هوش مصنوعی: برای مقابله با دشمن، از حسد یا برتریجویى و خود را نمایاندن، استفاده کن.
وآن فزونی هم پی طمع دگر
بیمعانی چاشنی ندهد صور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افزایش و به دست آوردن چیزهای بیشتر، اگر به دنبال خواستهها و آرزوهای بیمعنا باشد، هیچ سود یا زیبایی خاصی نخواهد داشت. در واقع، دلبستگی به چیزهای بیمعنا تنها به کثرت ظاهری میانجامد و ارزشی ندارد.
زان همیپرسی چرا این میکنی
که صور زیتست و معنی روشنی
هوش مصنوعی: از تو میپرسم چرا این کار را انجام میدهی وقتی که ظاهرش زیباست، اما معنا و مفهومش روشن و واضح است.
ورنه این گفتن چرا از بهر چیست
چونک صورت بهر عین صورتیست
هوش مصنوعی: اگر این گفتهها برای چه هدفی است، در حالی که هر شکل و ظاهری، نمایانگر حقیقتی است.
این چرا گفتن سوال از فایدهست
جز برای این چرا گفتن بدست
هوش مصنوعی: اینکه چرا سوال بپرسیم، به جز برای اینکه به جواب آن سوال برسیم، هیچ فایدهای ندارد.
از چه رو فایدهٔ جویی ای امین
چون بود فایده این خود همین
هوش مصنوعی: چرا ای امانتدار به دنبال فایده میگردی، در حالی که خود همین جستجوی فایده، خود سودی بزرگ است؟
پس نقوش آسمان و اهل زمین
نیست حکمت کان بود بهر همین
هوش مصنوعی: نقشهای آسمانی و انسانهای روی زمین، نشاندهنده حکمت و آگاهی هستند که به خاطر همین وجود دارند.
گر حکیمی نیست این ترتیب چیست
ور حکیمی هست چون فعلش تهیست
هوش مصنوعی: اگر در جهان حکیم و خردمندی وجود ندارد، پس این نظم و ترتیب چگونه به وجود آمده است؟ و اگر حکیمی هست، چرا عمل او بیفایده و تهی به نظر میرسد؟
کس نسازد نقش گرمابه و خضاب
جز پی قصد صواب و ناصواب
هوش مصنوعی: هیچ کس تصویر و نشانی از حمام و رنگکردن نمیسازد جز برای هدفی درست یا نادرست.
حاشیه ها
1389/09/23 05:11
در بیت دوم ، مصرع دوم به اشتباه «خیل» نوشته شده است. «خلیل» درست است.
با سپاس از شما
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1400/05/28 02:07
کوروش
کسی میتونه ابیات پایانی رو تفسیر کنه ؟
1403/08/17 06:11
کوروش
میگه هر عملی که وجود داره دلیل و فایده ای برای انجامش هست مثلا اگه تو دنبال دزد میدویی فایدش اینه که بگیریش و مجازاتش کنی و دوباره اونم فایدش اینه که عدالت برقرار شه و دوباره فایده برقراری عدالت هم یه چیز دیگس پس صورت اون دوویدن مهم نیست فایده و دلیلشه که مهمه حالا صورت این جهان با همه پیچیدگی هاش فایده و دلیلی داره که بوجود اومده وگرنه سازندش حکیم حساب نمیشه اگه حکیمی وجود نداره پس این ترتیب و نظم چیه
کدوم ترتیب و نظم ؟