گنجور

بخش ۱۹۲ - جواب گفتن عاشق عاذلان را

گفت او ای ناصحان من بی ندم
از جهان زندگی سیر آمدم
منبلی‌ام زخم جو و زخم‌خواه
عافیت کم جوی از منبل براه
منبلی نی کو بود خود برگ‌جو
منبلی‌ام لاابالی مرگ‌جو
منبلی نی کو به کف پول آورد
منبلی چستی کزین پل بگذرد
آن نه کو بر هر دکانی بر زند
بل جهد از کون و کانی بر زند
مرگ شیرین گشت و نقلم زین سرا
چون قفس هشتن پریدن مرغ را
آن قفس که هست عین باغ در
مرغ می‌بیند گلستان و شجر
جوق مرغان از برون گرد قفس
خوش همی‌خوانند ز آزادی قصص
مرغ را اندر قفس زان سبزه‌زار
نه خورش ماندست و نه صبر و قرار
سر ز هر سوراخ بیرون می‌کند
تا بود کین بند از پا برکند
چون دل و جانش چنین بیرون بود
آن قفس را در گشایی چون بود
نه چنان مرغ قفس در اندهان
گرد بر گردش به حلقه گربگان
کی بود او را درین خوف و حزن
آرزوی از قفس بیرون شدن
او همی‌خواهد کزین ناخوش حصص
صد قفس باشد بگرد این قفس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت او ای ناصحان من بی ندم
از جهان زندگی سیر آمدم
هوش مصنوعی: او می‌گوید ای مشاوران، من بی‌احساس از زندگی این دنیا به ستوه آمده‌ام.
منبلی‌ام زخم جو و زخم‌خواه
عافیت کم جوی از منبل براه
هوش مصنوعی: من خسته و آسیب‌دیده‌ام از تنش‌ها و دشواری‌ها، و به دنبال آرامش و راحتی هستم. از من انتظاری جز آرامش نداشته باش.
منبلی نی کو بود خود برگ‌جو
منبلی‌ام لاابالی مرگ‌جو
هوش مصنوعی: من مانند نی نیستم که به دنبال برگ‌هایش بروم؛ من بی‌خیال و بدون دغدغه، دنبال مرگ هستم.
منبلی نی کو به کف پول آورد
منبلی چستی کزین پل بگذرد
هوش مصنوعی: کسی که سست‌عزم و بی‌تحرک باشد، هرگز نمی‌تواند به مال و ثروت دست یابد. اما کسی که فعال و با اراده است، می‌تواند از موانع عبور کند و موفق شود.
آن نه کو بر هر دکانی بر زند
بل جهد از کون و کانی بر زند
هوش مصنوعی: او کسی نیست که فقط برای هر کسب و کاری تلاش کند، بلکه کوشش او از نقاط بالاتر و عمیق‌تر سرچشمه می‌گیرد.
مرگ شیرین گشت و نقلم زین سرا
چون قفس هشتن پریدن مرغ را
هوش مصنوعی: مرگ به چیزی شیرین تبدیل شد و وقتی من از این خانه خارج شدم، مانند پرنده‌ای بودم که از قفسی آزاد شده است.
آن قفس که هست عین باغ در
مرغ می‌بیند گلستان و شجر
هوش مصنوعی: مرغی که درون قفس است، با چشمانش باغ و گل و درختان را می‌بیند و احساس می‌کند که قفسش همانند باغ است.
جوق مرغان از برون گرد قفس
خوش همی‌خوانند ز آزادی قصص
هوش مصنوعی: پرندگان بیرون قفس با شادی و آزادی آواز می‌خوانند و داستان‌هایی از آزادی را روایت می‌کنند.
مرغ را اندر قفس زان سبزه‌زار
نه خورش ماندست و نه صبر و قرار
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در قفس است، نه می‌تواند از خورشید لذت ببرد و نه آرامش و راحتی دارد.
سر ز هر سوراخ بیرون می‌کند
تا بود کین بند از پا برکند
هوش مصنوعی: هرجا که راهی برای فرار پیدا کند، سعی می‌کند تا این بند را که بر پا دارد، قطع کند.
چون دل و جانش چنین بیرون بود
آن قفس را در گشایی چون بود
هوش مصنوعی: وقتی دل و روح انسان به شدت در قفس احساسات و محدودیت‌ها اسیر شده باشد، چطور می‌توان انتظار داشت که آن قفس باز شود و آزادی به وجود آید؟
نه چنان مرغ قفس در اندهان
گرد بر گردش به حلقه گربگان
هوش مصنوعی: مثل این نیست که مرغی در قفس باشد و تنها در فکر خودش بچرخد و در حلقه‌ای از نگرانی‌ها گرفتار شود.
کی بود او را درین خوف و حزن
آرزوی از قفس بیرون شدن
هوش مصنوعی: کیست که در این احساس ترس و غم، آرزوی فرار از قفس را نداشته باشد؟
او همی‌خواهد کزین ناخوش حصص
صد قفس باشد بگرد این قفس
هوش مصنوعی: او آرزو دارد که از این وضعیت ناخوشایند رهایی یابد و به دور از این قفس‌ها زندگی کند.

حاشیه ها

1400/12/10 20:03
محمد مهدی رضائی

منبل . [ مُم ْ ب ِ / ب َ ] (ص ) به معنی منکر است که انکارکننده و از راه و روش دور باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). منکر و از راه و روش دور. (انجمن آرا).

1403/03/26 08:05
mehdi Hoseyini

این حکایت ونمثیل بارها در مثنوی تکرار شده گویی مولانا با تکرار این تمثیل مدام یاداور میشود که این جهان فقس شکل است و زندان و راه درست حفره کردن این زندان است منبل یعنی گدا کاهل که خود مولانا مجددا آن را معنا میکند چنانکه در معنی ابله هم معنایی جدید ارائه می دهد :ابلهی نه کو به مسخرگی دو توست ، ابلهی کو واله وحیران اوست گدا و کاهل هم در این داستان گدایی است که از هر ثروتمندی غنی تر است او دنبال مواهب مادی نیست بلکه جستجو گر و گدای راهی است برای رهایی از تمامی مظاهر مادی و مثنوی به تمامی حکایت این راه گشودن است از اولین بیت نی نامه تا اخرین بیت که با کلمه ی روزنه ناتمام میماند و چه عجب که مثنوی ناتمام است گویی مولانا با این کار آخرین نکته را یاداور میشود که حکایت تعالی و رشد اتسان داستانی بی پایان است چنانکه غلطیدین در دره ی تباهی اش را نیز انتهایی نیست چرا که انسان ذاتا بی انتهاست . این سخن پایان ندارد ای پسر....