گنجور

بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن

این سخن پایان ندارد هوش‌دار
هوش سوی قصهٔ خرگوش دار
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کین سخن را در نیابد گوش خر
رو تو روبه‌بازی خرگوش بین
مکر و شیراندازی خرگوش بین
خاتم ملک سلیمانست علم
جمله عالم صورت و جانست علم
آدمی را زین هنر بیچاره گشت
خلق دریاها و خلق کوه و دشت
زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش
زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش
زو پری و دیو ساحلها گرفت
هر یکی در جای پنهان جا گرفت
آدمی را دشمنِ پنهان بَسی‌ست
آدمیِ با حَذَر، عاقل کسی‌ست
خلقِ پنهان، زشتِشان و خوبِشان
می‌زند در دل به هر دَم کوبشان
بهر غسل ار در روی در جویبار
بر تو آسیبی زند در آب خار
گرچه پنهان خار در آبست پست
چونک در تو می‌خلد دانی که هست
خارخار وحیها و وسوسه
از هزاران کس بود نه یک کسه
باش تا حسهای تو مبدل شود
تا ببینیشان و مشکل حل شود
تا سخنهای کیان رد کرده‌ای
تا کیان را سرور خود کرده‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سخن پایان ندارد هوش‌دار
هوش سوی قصهٔ خرگوش دار
هوش مصنوعی: این حرف هیچ وقت به پایان نمی‌رسد، حواست را جمع کن و توجهت را به داستان خرگوش معطوف کن.
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کین سخن را در نیابد گوش خر
هوش مصنوعی: گوش خر را بفروش، زیرا این حرف را دیگر گوش خر نمی‌تواند درک کند.
رو تو روبه‌بازی خرگوش بین
مکر و شیراندازی خرگوش بین
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی به بازیگوشی و زیرکی خرگوش اشاره می‌شود، در حالی که آن را در مقابل قدرت و شجاعت شیر قرار می‌دهند. این تضاد به ما نشان می‌دهد که چگونه موجوداتی که به نظر ضعیف‌تر می‌آیند، می‌توانند با نیرنگ و تدبیر برنده شوند. در واقع، گاهی اوقات هوش و زیرکی مهم‌تر از قدرت فیزیکی است.
خاتم ملک سلیمانست علم
جمله عالم صورت و جانست علم
هوش مصنوعی: دانش و علم، نشانگر بزرگی و قدرت سلیمان است و تمام وجود عالم، چه جسمی و چه روحی، به وسیله علم تعریف می‌شود.
آدمی را زین هنر بیچاره گشت
خلق دریاها و خلق کوه و دشت
هوش مصنوعی: انسان به واسطه این هنر به شدت دچار مشکل و رنج شده است، در حالی که طبیعت دریاها و کوه‌ها و دشت‌ها به وجود آمده‌اند.
زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش
زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش
هوش مصنوعی: از پلنگ و شیر به اندازه‌ی موش می‌ترسد، و از نهنگ و دریا در حال هیجان و التهاب است.
زو پری و دیو ساحلها گرفت
هر یکی در جای پنهان جا گرفت
هوش مصنوعی: از موجودات زیبا و ظالمان ساحل‌ها جدا شده‌اند، هر کدام در مکانی پنهان شده‌اند.
آدمی را دشمنِ پنهان بَسی‌ست
آدمیِ با حَذَر، عاقل کسی‌ست
هوش مصنوعی: انسان‌ها دشمنان ناپیدا و بسیاری دارند، و کسی که با احتیاط رفتار کند، عاقل است.
خلقِ پنهان، زشتِشان و خوبِشان
می‌زند در دل به هر دَم کوبشان
هوش مصنوعی: انسان‌ها به خاطر رفتارهای پنهان و نهانی‌شان، هم زیبایی و هم زشتی را در دل دیگران ایجاد می‌کنند و در هر لحظه‌ای از آن تاثیر می‌پذیرند.
بهر غسل ار در روی در جویبار
بر تو آسیبی زند در آب خار
هوش مصنوعی: اگر در جویبار برای شست‌وشو بروی و آبی به تو آسیب برساند، با خار در آب مواجه خواهی شد.
گرچه پنهان خار در آبست پست
چونک در تو می‌خلد دانی که هست
هوش مصنوعی: هرچند که خارها در آب کم عمق پنهان هستند، اما چون در درون تو وجود دارند، تو از وجودشان آگاهی داری.
خارخار وحیها و وسوسه
از هزاران کس بود نه یک کسه
هوش مصنوعی: الهام و وسوسه‌هایی که انسان‌ها تجربه می‌کنند، تنها به یک نفر محدود نمی‌شود؛ بلکه از میان هزاران نفر و از جهات مختلف بروز می‌کند.
باش تا حسهای تو مبدل شود
تا ببینیشان و مشکل حل شود
هوش مصنوعی: صبر کن تا احساساتت تغییر کند تا بتوانی آن‌ها را ببینی و مشکلاتت برطرف شود.
تا سخنهای کیان رد کرده‌ای
تا کیان را سرور خود کرده‌ای
هوش مصنوعی: تا زمانی که حرف‌های کیان را نادیده گرفته‌ای، به خاطر این کار، کیان را برتر از خود دانسته‌ای.

خوانش ها

بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن به خوانش فرید حامد
بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن به خوانش عندلیب
بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

رابطة علم و اختیار با جبّاری خداوند
مقام علم:
مولانا در حکایت خرگوشی که شیر درنده ای را به حیله می کشد و نخجیران جنگل را از چنگ او می رهاند، برمقام علم و عقل تاکید می کندو می گوید مسخر گشتن طبیعت و سایر مخلوقات توسط بشر، ثمرة علم اوست:
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر کین سخن را در نیابد گوش خر
خاتم ملک سلیمانست علم جمله عالم صورت و جانست علم
آدمی را زین هنر بیچاره گشت خلق دریاها و خلق کوه و دشت
اسم و مسما:
در واقع شیر فریب لفاظی هایو شیرین زبانی های خرگوش و نخجیران را خورد و به دام افتاد:
راه هموارست زیرش دامها قحطِ معنی درمیان نامها
لفظ ها و نامها چون دامهاست لفظ شیرین، ریگ آب عمر ماست
علم آموزی و اختیار:
پس مولانا توصیه می کند که باید نزد صاحبدلی تلمذ کنی و حکمت آموزی تا روزی خودت حکیم و صاحب رای شوی و از حفظ کردن (لوح حافظ) به مقام کشف و اجتهاد (لوح محفوظ و در امان) برسی:
منبع حکمت شود حکمت‌طلب فارغ آید او ز تحصیل و سبب
لوح حافظ لوح محفوظی شود عقل او از روح محظوظی شود
شاگردی عقل را بکنی تا بتوانی از عقل برگذری؛ چنان که پیامبر در معراج از مقام جبرئیل (یعنی عالم عقل و جبروت) بر گذشت:
چون معلم بود عقلش ز ابتدا بعد ازین شد عقل شاگردی ورا
عقل و جبرئیل:
عقل چون جبریل گوید احمدا گر یکی گامی نهم سوزد مرا
تو مرا بگذار زین پس پیش ران حد من این بود ای سلطان جان
نفی جبر و اثبات اسم جبار خدا:
در این جا مولانا عقل و اختیار را در مقابل جبر کاهلانه می گذارد و با تاکید بر یک نکتة روانشناسانه از قول نبی(ص) می گوید اگر به شوخی خود را به مرض بزنی ، به واقع دچار آن می شوی:
هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبر او همین داند که گیرد پای جبر
هر که جبر آورد، خود رنجور کرد تا همان رنجوریش در گور کرد
گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ رنج آرد تا بمیرد چون چراغ
و با نکته بینی های ستودنی، معنی جباری خدا را روشن می کند و می گوید سالک باید با پای عقل چندان سلوک کند که پایش و دلش از فرط سلوک و کوشش بشکند. فقط آن گاه است که معنای اسم جبّار خداوند که همان شکسته بندی است، متحقق می شود و برای ادامة سلوک، براق در اختیارش می گذارند تا به سرعت به محبوب خود برسد:
جبر چه بود بستن اشکسته را یا بپیوستن رگی بگسسته را
چون درین ره پای خود نشکسته‌ای بر که می‌خندی؟ چه پا را بسته‌ای؟
وانک پایش در ره کوشش شکست در رسید او را براق و بر نشست
و دین و ایمانش رنگی دیگر می گیرد و تازه می شود و دیگر از سعد و نحس سرنوشت و از قلمرو تاثیر ستارگان آسمان خارج می شود:
حامل دین بود او محمول شد قابل فرمان بد او مقبول شد
تاکنون فرمان پذیرفتی ز شاه بعد ازین فرمان رساند بر سپاه
تاکنون اختر اثر کردی درو بعد ازین باشد امیرِ اختر او
گر ترا اشکال آید در نظر پس تو شک داری در انشق القمر
و این فرد می تواند قرآن را چنان که هست بفهمد نه از روی هوا و هوس و تفسیر به رای خود.
تازه کردن ایمان برای فهم قرآن:
تازه کن ایمان نی از گفت زبان ای هوا را تازه کرده در نهان
تا هوا تازه‌ست ایمان تازه نیست کین هوا جز قفل آن دروازه نیست
اما آنان که چنین مقامی ندارند، قران را از منظر فهم خردِ خود و هوای خود می فهمند و تاویل می کنند . حال آنکه باید خود را بشناسند و با هواهای نفسانی خود مبارزه کنند تا عروس قرآن، نقاب از چهره بردارد و معانی روشن و لطیف آن جلوه گری کنند:
کرده‌ای تاویل حرف بکر را خویش را تاویل کن نه ذکر را
بر هوا تاویل قرآن می‌کنی پست و کژ شد از تو معنی سنی
و تمثیل زیبایی برای نقد فهم ظاهری قرآن و مگس گونة آن می زند. حکایت مگسی که به واسطة خردی و تنگی افق ادراکش، بول خر را دریا و برگ درخت را کشتی و خود را امیرالبحر قلمداد می کند:
آن مگس بر برگ کاه و بول خر همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت من دریا و کشتی خوانده‌ام مدتی در فکر آن می‌مانده‌ام
اینک این دریا و این کشتی و من مرد کشتیبان و اهل و رای‌زن
بر سر دریا همی راند او عمد می‌نمودش آن قدر بیرون ز حد
بود بی‌حد آن چمین نسبت بدو آن نظر که بیند آن را راست کو
عالمش چندان بود کش بینش است چشمِ چندین، بحرِ همچندینش است
صاحب تاویلِ باطل، چون مگس وهم او بول خر و تصویر خس
ولی کافی است که همین مگس حقیر دست از تفسیر به هوا و رای بردارد، تا سعادت پرنده ای چون همای را بیابد و از مقام مگسی بیرون شود:
گر مگس تاویل بگذارد به رای آن مگس را بخت گرداند همای
آن مگس نبود کش این عبرت بود روح او نه در خور صورت بود
1/3/93

1396/04/17 10:07
Babak

بنظر این بیت ایراد دارد
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کین سخن را در نیابد گوش خر
قاعده ی قافیه اجرا نشده( دیگر و نباید، هم قافیه نیستن)
و اینکه گوش خود بنظر درست تر میاد

1396/12/14 08:03

در پاسخ به بابک عزیز؛ خر در پایان مصرع نخست فعل امره و در مصرع دوم اسم. و چون دو واژه یکی نیستن، قافیه در شمار میان.

1399/01/26 23:03

شرح و تفسیر بیت 1027
این سخن پایان ندارد ، هوش دار / گوش ، سوی قصه خرگوش دار
این گونه سخنان اسرار آمیز پایان پذیر نیست . به هوش باش و با حواس کامل به داستان خرگوش گوش فرا ده .
شرح و تفسیر بیت 1028
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر / کین سخن را در نیابد گوش خر
گوش خر یعنی گوش جسمانی و کلا حواس ظاهری را رها کن زیرا سخنان اسرار آمیز حقیقت را نمی توان با گوش جسمانی و حواس ظاهری درک کرد . [ گوش خر کنایه از گوش جسمانی است که فقط به محسوسات توجه دارد و سخنان لاهوتی را نشنود و یا گوشی است که از حد علوم نقلی و ظاهری فراتر نتواند رفت . ]
شرح و تفسیر بیت 1029
رو ، تو روبه بازی خرگوش بین / شیر گیری سازی خرگوش بین
برو نیرنگ بازی خرگوش را تماشا کن و ببین که این خرگوش چه سان شیر ژیان را به مغاک هلاک فرو می افکند .
شرح و تفسیر بیت 1030
خاتم ملک سلیمان است ، علم / جمله عالم صورت و ، جان است علم
علم به منزله نگین انگشتری سلیمان نبی است یعنی همانطور که طبق روایات و افسانه ها شوکت و قدرت سلیمان به انگشتری اش باز بسته بود و بدان وسیله برجن و انس و دیو و پری و دد و دام حکم می راند . علم باطنی و حقیقی نیز اگر بر قلبی نقش بندد آن کس بر همه موجودات جهان حاکم شود چرا که جهان به منزله کالبد است و علم باطنی به منزله روح و جان آن .
شرح و تفسیر بیت 1031
آدمی را زین هنر بیچاره گشت / خلق دریاها و خلق کوه و دشت
تمام مخلوقات دریاها و دشت ها و کوهها به وسیله همین علم به تسخیر انسان درآمده اند . [ بیچاره گشتن در اینجا یعنی به تسخیر درآمدن و مسخر شدن . ]
شرح و تفسیر بیت 1032
زو پلنگ و شیر ، ترسان همچو موش / زو نهنگ بحر ، در صفرا و جوش
شیر و پلنگ مانند موش از انسان می ترسند و نیز نهنگ دریا از بیم انسان در پریشانی (صفرا) و تب و تاب است .
شرح و تفسیر بیت 1033
زو پری و دیو ، ساحل ها گرفت / هر یکی در جای پنهان ، جا گرفت
دیو و پری از ترس انسان سواحل دریا را برای مسکن خود برگزیدند و هر یک از آنان در جایی پنهان ساکن شدند . [ بیت فوق ناظر است به این روایت طبری ” نخستین گروهی که در زمین سکنی کردند . جنیان بودند ولی تباهی پیشه کردند و خونها ریختند و از هم کشتار کردند تا اینکه خداوند ابلیس را با لشکری از فرشتگان به سوی آنان فرستاد و ابلیس با همراهانش به پیکار با جنیان پرداخت و آنان را به سوی جزایر دریاها و حواشی کوهها تار و متر کرد . ]
شرح و تفسیر بیت 1034
آدمی را دشمن پنهان ، بسی است / آدمی با حذر ، عاقل کسی است
انسان دشمنان پنهانی فراوان دارد نظیر هواهای نفسانی یا اشخاص مختلف ولی انسان محتاط (حذر) ، خردمند است .
شرح و تفسیر بیت 1035
خلق پنهان ، زشتشان و خوبشان / می زند بر دل ، به هر دم کوب شان
مخلوقات پنهانی ( اعم از شیطان و فرشته و آدمیان شیطان صفت و فرشته خو ) وسوسه ها و الهامات نیکشان بر دل اثر می نهد یعنی تاثیر وسوسه شیاطین و الهام فرشتگان قهرا قلب آدمی را منفعل می کند .
شرح و تفسیر بیت 1036
بهر غسل از در روی در جویبار / بر تو آسیبی زند در آب ، خار
برای مثال ، اگر برای شست و شوی خود داخل جویباری شوی . خاری که در آب است به تو آسیب می رساند .
شرح و تفسیر بیت 1037
گرچه پنهان خار در آب است پست / چونکه در تو می خلد ، دانی که هست
اگر چه خار در میان آب ، بسیار کوچک و پنهان است ولی همینکه به بدنت فرو رفت در خواهی یافت که خاری هم در آب وجود دارد . [ دو بیت اخیر تمثیلی است برای توضیح اینکه فرشته و شیطان یا انواع مردمان خوب و بد چگونه موجب حدوث اندیشه ها و خیالات خوب و بد در آدمی می شوند . همانطور که سوزش بدن در میان آب از جسمی تیز همچون خار حادث می شود . وقتی نیز کسی را ملاقات می کنیم و بعد از این ملاقات در عمق روح و روانمان تاثیر و انفعالی خوب یا بد را احساس می کنیم . باید بدانیم که این حالت در ما بی علت نیست . ای بسا از امواج روحی و اخلاقی او تاثیر گرفته باشیم بی آنکه آن را به حساب بیاوریم . یا ممکن است در گوشه ای نشسته ایم و ناگاه حالتی خوب یا بد بر ما عارض می گردد . ای بسا این حالت نتیجه الهام ملکی یا القای شیطانی باشد . ]
شرح و تفسیر بیت 1038
خار خار وحی ها و وسوسه / از هزاران کس بود ، نی یک کسه
پریشانی خاطر ( خاژ خار ) و تشویش هایی که بر اثر الهامات ملکی و وسوسه های شیطانی بر دل تو وارد می شود از جانب هزاران نفر است نه یک نفر . [ هر نوع خیال و اندیشه ای که بر دل می گذرد . حدوث آن مسبوق است به اسباب و علل بسیار و مختلف که در طول عمر و مدت زندگی از مسموعات و مشاهدات و آنچه انسان خوانده و بدان مصادف شده ، به یکدیگر پیوسته و زمینه را برای قبول تاثر از سبب اخیر که برخورد و یا شنیدن و دیدن و یا تذکر امر ذهنی است فراهم ساخته . بنابراین وحی قلب و اندیشه نیک و وسوسه یا خیال زشت و پلید ، به منزله ظهور نتیجه آن اسباب و علل اعدادی است که به مرور زمان مانند حلقه های زنجیر درهم افتاده و اتصال یافته است . هر چند که به حسب ظاهر ، ما سبب اخیر را ممکن است دریابیم و از اسباب گذشته و دور غافل مانده باشیم . ]
– خواطر اربعه : صوفیه خواطر را بر چهار نوع دانسته اند . 1- خاطر حقانی : علمی است که حق تعالی بی واسطه در دل اهل قرب افکند . 2- خاطر ملکی : آن است که آدمی را بر خیرات و طاعات انگیزد و از معاصی دور دارد . 3- خاطر نفسانی : آن است که آدمی را بر شهوات و اغرض باطل ترغیب کند . 4- خاطر شیطانی : آن است که باعث زشتی ها و مکاره گردد . [ فرق خاطر حقانی و ملکی آن است که خاطر حقانی را هیچ خاطر دیگر معارض نشود اما با وجود خاطر ملکی ، معارضه نفسانی ممکن است . ولی فرق میان خاطر نفسانی و خاطر شیطانی آن است که خاطر نفسانی به نور ذکر منقطع نشود و همچنان اصرار کند تا به غرض رسد ولی خاطر شیطانی به نور ذکر منقطع شود . اگر چه ممکن به نوعی دیگر درآید و خواهد که بنده را اغوا کند . ] ( ماخذ خواطر اربعه . مصباح الهدایة صفحه 103 تا 107 و مفاتیح اتلغیب صفحه 351 تا 366 )
شرح و تفسیر بیت 1039
باش تا حس های تو مبدل شود / تا ببینیشان و مشکل ، حل شود
صبر کن تا حواس نفسانی تو به ادراک معنوی دگرگون شود و پس از آن دگرگونی به همه چیز نگاه کن تا بتوانی حقایق را ببینی و مشکل تو حل شود .
شرح و تفسیر بیت 1040
تا سخن های کیان ، رد کرده ای ؟ / تا کیان را سرور خود کرده ای ؟
آن وقت در خواهی یافت سخنان و الهامات چه بزرگانی ( اعم از فرشتگان و فرشته خویان ) را رد کرده ای و چه کسانی ( اعم از شیاطین و شیطان صفتان ) را سرمشق خود ساخته ای . [ دو بیت اخیر اشاره می دارد که حواس و ادراکات سالک مادام که در تصرف هوی و شهوت نفسانی است حقیقت را مشاهده و دریافت نتواند کرد زیرا غلبه نفس ، احوال نفسانی را از اعتدال بیرون می برد و به سوی افراط و تفریط می کشاند و در چنین حالتی حق را به صورت باطل و باطل را در کسوت حق می بیند . حکیم سبزواری در صفحه 43 شرح اسرار بیان می دارد . ” هر یک از صفات ذمیمه ، شعبه هایی دارد از اینرو وسوسه کنندگان بسیارند . به عنوان مثال در شهوت پرستی ، خوک را سرمشق خود کرده اند و در حرص ، مورچه را و در خشم ، سگ را و … ]

1399/05/05 23:08
سید

آدمی فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش(مثنوی-دفترششم)
گوشی که نشنود ز خدا گوش خر بود
از حق شنو تو هر نفسی دعوت مبین
حلقه به گوش شه شو و حلق از رسن بخر
مردم ز راه گوش شود فربه و سمین(دیوان کبیر-غزل2046)
تمام دوستان خوش بیان داشتندوصحیح گفته اند ودر تکمله نوشتار جناب سروش درپاسخ به جناب بابک باید گفت:
در این بیت صنعت ایهام بکاربرده شده است و کلمه خر درآخرمصرع اول بعنای فعل امر خریدن است وکلمه خر درپایان مصرع دوم به معنی دازگوش و حمار است پس خر ردیف و گوش قافیه است
یا حق

1399/10/14 12:01
رسول

آدمیِّ باحَذَر، عاقل‌کسی است

1402/11/21 16:01
در سکوت

مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید

1403/09/15 17:12
فاطمه قوی نیت

آدمی را دشمن پنهان بسی است
آدمیّ ِ با حذر ، عاقل کسی است

باحذر: مُحتاط، با احتیاط، بیدار و هشیار

✅ انسان، دشمنان مخفی و پنهان زیادی دارد، (مثلاً هواهای نفسانی دورنی یا دیو و پری که در بیت قبل اشاره شد) 
انسان خردمند کسی است که مُحتاط (با احتیاط) باشد. 

خلقِ پنهان زشتشان و خوبشان
می‌زند در دل به‌هر دم کوبشان

خلقِ پنهان: فرشته‌ها و شیاطین / وسوسه‌ها و صفات و خواسته‌های درونی و نفسانی انسان که خوب و بد دارند؛ 

خوب: الهامات یا خاطر خیر
زشت و بد: وسوسه‌ها یا خاطر شرّ
کوب: آثاری که حدوث خاطر در قلب به ظهور می‌رسد. #فروزانفر

کوب از مصدر کوفتن : اثرگذاری ، برخورد، ضربه‌ و آسیبی که از کوبیدن چیزی ایجاد شود. 

✅همه ویژگی‌های درونی خوب و بد (الهام و وسوسه) بر دل انسان اثرگذار است و بر قلب فرد تاثیر خوب و یا بد می‌گذارد. 
قلب مثل آینه‌ای است که ادراکات حسی(ظاهری) و درونی را منعکس می‌کند. یعنی تأثیر وسوسه و الهام قلب آدمی را دگرگون می‌کند.  به نقل از #فروزانفر 

اگر خلق را ساکن بخوانیم یعنی 
(خلق، پنهان زشتشان و خوبشان) 
معنی متفاوت می‌شود: 
مردم، نیک و بد ، هر لحظه (در گفتگوها و ارتباط و ... ) بر قلب انسان اثرگذار هستند. 

#دکتر_دزفولیان فرمودند:
موجودات چه خوب و چه بد ، خواه و ناخواه در دل و روح ما اثر می‌گذارند. مخلوقات خوب یا بد مانند خار در ته آب هستند؛ اگر چه ما انها را نمی‌بینیم اما اثرگذار هستند و وقتی اثر خود را بر ما گذاشتند، ما به وجود آنها پی می‌بریم. 

 

1403/09/15 17:12
فاطمه قوی نیت

بهرِ غُسل ار در رَوی در جویبار 
  بر تو آسیبی زند در آب ، خار 

گر چه پنهان خار در آب است پَست

چونکه در تو می‌خَلَد، دانی که هست 

مولانا برای درک بهتر این مطلب که همواره آسیب‌های پنهانی وجود دارد و ما آنها را نمی‌بینیم مثالی می‌آورد؛ 
مثلاً اگر برای شستشو داخل آب جویبار روی، نمی‌توانی خاری را که در عمق آب است، ببینی و چون خار را نمی‌بینی، آن خار به تو آسیب می‌رساند و بعد از آسیب دیدن و زخمی شدن  است که متوجه وجود خار می‌شوی. 
تمثیلی است برای اینکه بگوید شیطان همواره در کمین انسان است و در دل او اندیشه و خیال بد ایجاد می‌کند و این خیالات باطل حال روحی و حتی جسمی فرد را دگرگون می‌کند تا حدی که این دگرگونی در ارتباط با دیگران نیز اثرگذار است و دیگران هم این اثر بد در وجود فرد را متوجه می‌شوند. 
در مقابل اندیشه‌های باطل شیطان، اندیشه‌‌ها و الهامات خوب نیز برای انسان پیش می‌اید که از عالم غیب و فرشتگان است و اثر خوب بر افراد دارد.

🔸نکته: 
فرشته و شیطان می‌تواند انسان‌های خوب و بدی باشند که رفتار و گفتارشان، در ارتباط با دیگران بر افراد اثرگذار است و ممکن است خیلی از افراد متوجه این اثرپذیری خود نباشند.

1403/09/15 17:12
فاطمه قوی نیت

خار خارِ وحی ها و وسوسه
از هزاران کس بُوَد، نی یک کَسه

خار خار: کنایه از دغدغه و خواهش، تعلق خاطر، 
خاطر خوب: الهام
خاطر بد: وسوسه

✅دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی که بر اثر الهام و یا وسوسه بر دل و جان انسان وارد می‌شود، از جانب یک نفر نیست بلکه از سوی هزاران نفر است (ذهن کل جامعه که بر فرد اثرگذار است) 

مثلاً انجام کارهای متافیزیکی مثل راه‌رفتن روی آب و آتش در دهکده مرتاضان هند آسانتر است چون برای ذهن کل آنجا امری پذیرفته شده است. 
یا احتمال پیشرفت و ثروتمند شدن در منطقه‌ای که اکثر مردم آن فقیر یا حسود و تنگ‌نظر باشند، آن کند و دشوار است. 

بعضی عرفا خاطر را چهار نوع می‌دانند:
۱- خاطر ربّانی: علمی که خدا بی‌واسطه در دل سالک افکند.
۲- خاطر ملکی: انسان را به عبادت و طاعت برمی‌انگیزد و از گناه بازمی دارد. 
۳- خاطر نفسانی و یا وسوسه یا هَواجِس که انسان را بر ارزوها و خواسته‌های زودگذر تشویق می‌کند.  
۴- خاطر شیطانی: که دعوت کننده به گناه و معصیت است. به نقل از #فروزانفر