گنجور

بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش

یک زنی با طفل آورد آن جهود
پیش آن بت، آتش اندر شعله بود
طفل ازو بستد در آتش در فکند
زن بترسید و دل از ایمان بکند
خواست تا او سجده آرد پیش بت
بانگ زد آن طفل انی لم امت
اندر آ ای مادر اینجا من خوشم
گرچه در صورت میان آتشم
چشم‌بندست آتش از بهر حجاب
رحمتست این سر برآورده ز جیب
اندر آ مادر ببین برهان حق
تا ببینی عشرت خاصان حق
اندر آ و آب بین آتش‌مثال
از جهانی کآتش است آبش مثال
اندر آ اسرار ابراهیم بین
کو در آتش یافت سرو و یاسمین
مرگ می‌دیدم گه زادن ز تو
سخت خوفم بود افتادن ز تو
چون بزادم رستم از زندان تنگ
در جهان خوش‌هوای خوب‌رنگ
من جهان را چون رحم دیدم کنون
چون درین آتش بدیدم این سکون
اندرین آتش بدیدم عالمی
ذره ذره اندرو عیسی‌دمی
نک جهان نیست‌شکل هست‌ذات
و آن جهان هست شکل بی‌ثبات
اندر آ مادر بحق مادری
بین که این آذر ندارد آذری
اندر آ مادر که اقبال آمدست
اندر آ مادر مده دولت ز دست
قدرت آن سگ بدیدی اندر آ
تا ببینی قدرت و لطف خدا
من ز رحمت می‌کشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
اندر آ و دیگران را هم بخوان
کاندر آتش شاه بنهادست خوان
اندر آیید ای مسلمانان همه
غیر عذب دین عذابست آن همه
اندر آیید ای همه پروانه‌وار
اندرین بهره که دارد صد بهار
بانگ می‌زد درمیان آن گروه
پر همی شد جان خلقان از شکوه
خلق خود را بعد از آن بی‌خویشتن
می‌فکندند اندر آتش مرد و زن
بی‌موکل بی‌کشش از عشق دوست
زانک شیرین کردن هر تلخ ازوست
تا چنان شد کان عوانان خلق را
منع می‌کردند کآتش در میا
آن یهودی شد سیه‌رو و خجل
شد پشیمان زین سبب بیماردل
کاندر ایمان خلق عاشق‌تر شدند
در فنای جسم صادق‌تر شدند
مکر شیطان هم درو پیچید شکر
دیو هم خود را سیه‌رو دید شکر
آنچ می‌مالید در روی کسان
جمع شد در چهرهٔ آن ناکس آن
آنک می‌درید جامهٔ خلق چست
شد دریده آن او ایشان درست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک زنی با طفل آورد آن جهود
پیش آن بت، آتش اندر شعله بود
هوش مصنوعی: زنی با کودک خود پیش آن بت (معبود) یهودی آمد، و در آنجا آتش شعله‌ور بود.
طفل ازو بستد در آتش در فکند
زن بترسید و دل از ایمان بکند
هوش مصنوعی: کودکی از او گرفت و در آتش انداخت، زن ترسید و ایمانش را از دست داد.
خواست تا او سجده آرد پیش بت
بانگ زد آن طفل انی لم امت
هوش مصنوعی: کودکی که به پرستش بت‌ها علاقه‌مند بود، فریاد زد که من هنوز نمرده‌ام و می‌خواهم به سجده بیفتم.
اندر آ ای مادر اینجا من خوشم
گرچه در صورت میان آتشم
هوش مصنوعی: ای مادر، بیا و به من سر بزن، من اینجا خوشحالم، هرچند که در ظاهر در خطر و آتش هستم.
چشم‌بندست آتش از بهر حجاب
رحمتست این سر برآورده ز جیب
هوش مصنوعی: آتش، حجاب رحمت است که بر سر این دنیای ما سایه افکنده و موجب می‌شود از نعمت‌های الهی دور شویم. اما باید این حجاب را کنار بزنیم و سر خود را بالا بیاوریم تا به درک و مشاهده رحمت و نیروی الهی دست یابیم.
اندر آ مادر ببین برهان حق
تا ببینی عشرت خاصان حق
هوش مصنوعی: ای مادر، در خودت نگاه کن تا دلیل حق را بیابی و آنگاه خوشی ویژه‌ی خاصان حق را مشاهده کنی.
اندر آ و آب بین آتش‌مثال
از جهانی کآتش است آبش مثال
هوش مصنوعی: به درون بیا و نگاهی به آب بنداز، همچون آتش که در این دنیا وجود دارد. آتش می‌تواند به زندگی و آتش‌سوزی تشبیه شود و آب نیز نمادی از آرامش و زندگی است. اینجا به تقابل میان آتش و آب اشاره شده که نشان‌دهنده‌ی تضادهای موجود در زندگی است.
اندر آ اسرار ابراهیم بین
کو در آتش یافت سرو و یاسمین
هوش مصنوعی: در دل اسرار ابراهیم، ببین که چگونه در آتش، سرو و یاسمن را یافت.
مرگ می‌دیدم گه زادن ز تو
سخت خوفم بود افتادن ز تو
هوش مصنوعی: مرگ را می‌دیدم و به زاد و ولد تو، به‌شدت نگران و بیمناک بودم از اینکه تو به من آسیب برسانی.
چون بزادم رستم از زندان تنگ
در جهان خوش‌هوای خوب‌رنگ
هوش مصنوعی: وقتی رستم از زندان های تنگ آزاد شد، در جهانی باهوای دل‌انگیز و زیبا قرار گرفت.
من جهان را چون رحم دیدم کنون
چون درین آتش بدیدم این سکون
هوش مصنوعی: من جهان را مانند رحم مادر می‌بینم و اکنون که این آتش را دیدم، به این سکون و آرامش رسیدم.
اندرین آتش بدیدم عالمی
ذره ذره اندرو عیسی‌دمی
هوش مصنوعی: در این آتش، دنیایی را دیدم که هر ذره‌ای از آن، حیات و نور داشت.
نک جهان نیست‌شکل هست‌ذات
و آن جهان هست شکل بی‌ثبات
هوش مصنوعی: جهان فقط از نظر شکل و ظاهری وجود دارد، اما ذات و حقیقت آن فراتر از این اشکال است. در واقع، این جهان تنها یک ظاهر ناپایدار دارد و حقیقت آن در عمقش نهفته است.
اندر آ مادر بحق مادری
بین که این آذر ندارد آذری
هوش مصنوعی: ای مادر، با کمال مادری به من بنگر که این آتش، آتش عشق نیست.
اندر آ مادر که اقبال آمدست
اندر آ مادر مده دولت ز دست
هوش مصنوعی: ای مادر، وارد شو که زمان خوشی و موفقیت فرا رسیده است، نگذار این موقعیت خوب از دست برود.
قدرت آن سگ بدیدی اندر آ
تا ببینی قدرت و لطف خدا
هوش مصنوعی: اگر قدرت آن سگ را دیدی، در آن صورت می‌توانی قدرت و مهربانی خداوند را نیز ببینی.
من ز رحمت می‌کشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و رحمتت به سراغت می‌آیم، چرا که از شادی و خوشی خودم بی‌خبرم و فقط به تو اهمیت می‌دهم.
اندر آ و دیگران را هم بخوان
کاندر آتش شاه بنهادست خوان
هوش مصنوعی: به درون بیا و دیگران را نیز دعوت کن، چون در آتش، پادشاه سفره‌ای گسترده است.
اندر آیید ای مسلمانان همه
غیر عذب دین عذابست آن همه
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، به جمع ما بیایید؛ چون هر چیزی جز دین، عذاب و دردسر است.
اندر آیید ای همه پروانه‌وار
اندرین بهره که دارد صد بهار
هوش مصنوعی: بیایید همه شما مثل پروانه‌ها وارد شوید، زیرا در این مکان نعمتی وجود دارد که ارزشش به اندازه صد بهار است.
بانگ می‌زد درمیان آن گروه
پر همی شد جان خلقان از شکوه
هوش مصنوعی: صدای خوشی در میان آن جمع بلند شد و جان‌های مردم از زیبایی و عظمت آن پر شد.
خلق خود را بعد از آن بی‌خویشتن
می‌فکندند اندر آتش مرد و زن
هوش مصنوعی: مردم پس از آن که از خود بی‌خبر شدند، هم زن و هم مرد، در آتش مشکلات و گرفتاری‌ها می‌افتند.
بی‌موکل بی‌کشش از عشق دوست
زانک شیرین کردن هر تلخ ازوست
هوش مصنوعی: بدون وصلی و بدون کشش به عشق دوست، هر تلخی را شیرین کردن از اوست.
تا چنان شد کان عوانان خلق را
منع می‌کردند کآتش در میا
هوش مصنوعی: زمانی بود که عالمان دین، مردم را از نوشیدن می منع می‌کردند، انگار که آتش در میانه وجودشان شعله‌ور بود.
آن یهودی شد سیه‌رو و خجل
شد پشیمان زین سبب بیماردل
هوش مصنوعی: آن یهودی به خاطر عملی که انجام داده است، چهره‌ای تیره و آشفته پیدا کرد و از این موضوع به شدت پشیمان و دلشکسته شد.
کاندر ایمان خلق عاشق‌تر شدند
در فنای جسم صادق‌تر شدند
هوش مصنوعی: در میان مردم، با ایمان، عشق بیشتری پیدا کردند و در فانی شدن جسم، راست‌گوتر شدند.
مکر شیطان هم درو پیچید شکر
دیو هم خود را سیه‌رو دید شکر
هوش مصنوعی: شیطنت و فریب شیطان به خود او بازگشت و در نهایت، دسیسه‌هایش او را در وضعیت نامناسبی قرار داد.
آنچ می‌مالید در روی کسان
جمع شد در چهرهٔ آن ناکس آن
هوش مصنوعی: آنچه که در دل و روح مردم می‌گذشت و ذهنشان را مشغول کرده بود، به وضوح در چهره‌ی این انسان نادرست و نامناسب نمایان شد.
آنک می‌درید جامهٔ خلق چست
شد دریده آن او ایشان درست
هوش مصنوعی: ببین که چگونه مردم درگیر مشکلات و سختی‌ها هستند، این وضعیت هرچند دردناک است، اما به نوعی از آن‌ها پایداری و استقامت می‌سازد.

خوانش ها

بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بتش به خوانش طوبی برزگر
بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بتش به خوانش فرید حامد
بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش به خوانش عندلیب
بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/08/11 08:11
امیرحسن

قافیه در مصرع اول بیت پنجم صحیح نیست .درنسخۀ نیکلسون این بیت چنین آمده است :
چشم‌بندست آتش از بهر حجب
رحمتست این سر برآورده ز جیب

1392/08/12 08:11
امیرحسن

نفرمائید دوست گرامی . از حق نباید گذشت که اصلاحات ارائه شده از طرف شما در بخشهای مختلف اشعار "گنجور" بسیار درخور توجه می باشد.ازین بابت ما خوانندگان گنجور هم از شما سپاسگزاریم

1394/08/25 00:10

اندر آی مادر ، اینجا من خوشم
گر چه در صورت میان آتشم
چشم بند است آتش از بهر حجاب
رحمت است این سر برآورده ز جیب
اندر آ مادر ، ببین برهان حق
تا ببینی عشرت خاصان حق
اندر آ و آب بین آتش مثال
از جهانی کآتش است آبش ، مثال
اندر آ، اسرار ابراهیم بین
کو در آتش یافت سرو و یاسمین
در این ابیات مولانا از زبان آن کودک تصویری از مراتب حیات انسانی و کمالی که فرد می‌تواند در پرتو پیروی از حق به دست آورد، عرضه می‌کند. کودک خطاب به مادر خود که به خاطر نجات او دچار تزلزل در ایمان شده است، می‌گوید: ظاهر آتش تو را دچار اشتباه نکند، به میان آتش بیا و ببین که من در اینجا حالم خوب است. این آتش در‌واقع‌، رحمتی است که سر از گریبان ( جیب ) غیب برآورده ولی ظاهرش به شکل آتش است تا آنان که در حجاب غفلت هستند، واقعیت آن را تشخیص ندهند. ای مادر ! به میان آتش بیا تا برهان حق و کامرانی و خوشی بندگان خاص خداوند را مشاهده ‌کنی. به میان آتش بیا تا ببینی این چیزی که تو ظاهرا آتش می‌بینی در واقع، آبی است که ظاهرش مانند آتش است و این خود مثالی از جهان مادی و دنیایی است که هر چه در آن ظاهرا مثل آب خوب و گوارا است، در‌واقع‌، مثل آتش سوزاننده است. یعنی، امور آن عالم برخلاف این عالم است و کسی که معرفت پیدا کند، چشم دلش گشوده می‌شود و واقعیات را آن گونه که هستند می‌بیند نه آن گونه که به ظاهر می‌نمایند. در ادامه ، مولانا از زبان کودک به قصه حضرت ابراهیم در قرآن اشاره می‌کند که چگونه آتش بر او سرد شد و به گلستان تبدیل شد.

1394/08/25 12:10

مرگ می دیدم گَه ِ زادن ز تو
سخت خوفم بود افتادن ز تو
چون بزادم، رَ ستم از زندان تنگ
در جهان خوش هوای خوب رنگ
من جهان را چون رحم دیدم کنون
چون در این آتش بدیدم این سکون
اندر این آتش بدیدم عالمی
ذره ذره اندر او عیسی دمی
در این ابیات، مولانا مقایسه‌ای بین مرگ و خلاصی از زندان دنیا و تولد نوزاد و رهایی از رحم تنگ و تاریک مادر می‌کند. مولانا در این چهار بیت از زبان آن طفل خطاب به مادر خود می‌گوید که من هنگام ولادت و خارج شدن از زهدان تو دچار ترس و وحشت بودم و جدا شدن از زهدان تو برایم بسیار سخت و ترسناک بود اما وقتی ولادت یافتم، از آن محل تنگ و تاریک که همچون زندانی بود به جهانی خوش هوا و زیبا وارد شدم. اکنون نیز که در این آتش این سکون و آرامش را تجربه می‌کنم دنیای مادی را مانند همان زهدان تنگ و تاریک می‌یابم. من در این آتش عالمی را مشاهده می‌کنم که هر ذره آن مثل نفس حضرت عیسی (ع ) حیات بخش است.

1396/03/28 11:05
مهدی

حجاب ظاهرا باید با همان حجیب جایگزین گردد الان با قافیه مشکل دارد

1396/04/22 10:07

من ز رحمت می‌کشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
اندر آ و دیگران را هم بخوان
کاندر آتش شاه بنهادست خوان
اندر آیید ای مسلمانان همه
غیر عذب دین عذابست آن همه
اندر آیید ای همه پروانه‌وار
اندرین بهره که دارد صد بهار
این ابیات و دعوت شور انگیز مرا به یاد این آیات می اندازد:

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿آل عمران: 169﴾
فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿170﴾
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏ اند مرده مپندار بلکه زنده‏ اند که نزد پروردگارشان روزی داده می ‏شوند (169)
به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏ شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏ اند شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می ‏شوند (170)

1396/12/28 14:02
امین

سلام.این خانم بسیار محترم که شعر ها رو خوانده،قبل از خواندن تمرین نکرده..خوب بود اما میتونست جالب تر بخوانه.به هر حال درود بر او

1397/07/24 16:09
نیما

در مورد نکته‌ی آقای امیرحسین:
این مسأله در کتاب دکتر استعلامی جلد اول صفحه‌ی 333 توضیح داده شده. در مثنوی بارها مولانا مصوت یا و مصوت الف را با هم در قافیه به کار برده است. در زبان عربی هرگاه پیش از الف، کسره واقع شود، الف را نزدیک به یاء مجهول تلفظ می‌کنند و این تبدیل مصوت الف به یاء را در صرف اماله می‌گویند. یعنی در نوشتن این بیت همان حجاب صحیح است:
چشم‌بند است آتش از بهر حجاب
رحمت است این برآورده ز جیب
نمونه‌ی دیگر:
تا به جای او شناسیمش امام (امیم تلفظ می‌شود)
دست و دامن را به دست او دهیم

1397/11/08 16:02
کتایون فرهادی

شرح و تفسیر بیت 783
یک زنی با طفل آورد آن جهود / پیش آن بت ، و آتش اندر شعله بود
آن شاه جهود زنی را همراه بچه اش کنار آن بت آورد در حالی که آتش زبانه می کشید .
شرح و تفسیر بیت 784
طفل از او بستد در آتش فکند / زن بترسید و دل از ایمان بکند
شاه جهود بچه را از آن زن گرفت و در میان آتش افکند . آن زن از شراره های انبوه آتش ترسید و نزدیک بود که دست از ایمان بردارد .
شرح و تفسیر بیت 785
خواست تا او سجده آرد پیش بت / بانگ زد آن طفل کانی لم امت
همینکه زن خواست که بر آن بت سجده آورد . کودک فریاد زد براستی که من نمرده ام . [ عاطفه مادری بسیار نیرومند است و این جاذبه در طبیعت زنان ، سرشته شده است تا بدانجا که مادر برای نجات فرزند خود به هر امری دست می زنند . ]
شرح و تفسیر بیت 786
اندر آ مادر ! اینجا من خوشم / گر چه در صورت ، میان آتشم
کودک گفت : ای مادر به میان آتش درآی که من اینجا حالی خوش دارم هر چند که به ظاهر در میان آتش هستم . [ در اینجا هم مولانا از ظاهر حکایت مفهوم استعاری آن را القا می کند و مقام فنای عارفانه را به اذهان متبادر می سازد و پس آتش در اینجا آتش ریاضت و فنای فی الله نیز می تواند باشد . ]
شرح و تفسیر بیت 787
چشم بند است آتش از بهر حجاب / رحمت است این سر برآورده ز جیب
آنان که در حجاب غفلت و نادانی پوشیده شده اند رحمت خدا را آتش می بینند و این آتش در واقع رحمتی است که سر از گریبان غیب برآورده و نمایان شده است
شرح و تفسیر بیت 788
اندر آ مادر ببین برهان حق / تا ببینی عشرت خاصان حق
ای مادر به میان آتش بیا و برهان و آیت حضرت حق را تماشا کن تا بتوانی عیش و عشرت معنوی دوستداران خاص حق را ببینی .
شرح و تفسیر بیت 789
اندر آ آب بین آتش مثال / از جهانی کاتش است آبش مثال
ای مادر در میان آتش بیا تا مشاهده کنی که این آتش ظاهرا آتش است اما باطنا آبی است زلال . یعنی از جهانی که به ظاهر مثل آب است و به باطن ، اتش است به جهانی درآ که صورتا آتش است و سیرتا آب . [ دنیای شهوات به ظاهر آب گواراست و به باطن آکنده از عذاب ، ولی ریاضت ظاهرا آتش است و باطنا آب حیات .
شرح و تفسیر بیت 790
اندر آ اسرار ابراهیم بین / کو در آتش یافت سرو و یاسمین
ای مادر بیا و اسرار ابراهیم (ع) را مشاهده کن که چگونه در میان آتش گل و یاسمن پیدا کرد یعنی آتش بر او سرد و سازگار شد .
شرح و تفسیر بیت 791
مرگ می دیدم گه زادن ز تو / سخت خوفم بود افتادن ز تو
ای مادر در آن هنگام که از تو زاده می شدم و از رحم تو بیرون می آمدم بسیار بیمناک بودم زیرا خیال می کردم که جهانی فراخ تر از رحم یافت نمی شود .
شرح و تفسیر بیت 792
چون بزادم ، رستم از زندان تنگ / در جهانی خوش هوای خوبرنگ
همینکه از رحم تو زاده شدم ، از زندان تنگ خلاصی یافتم و به دنیایی زیبا درآمدم با هوایی بس دل انگیز .
شرح و تفسیر بیت 793
من جهان را چون رحم دیدم کنون / چون در این آتش بدیدم این سکون
ای مادر ، من این جهان طبیعت را هم اکنون مانند همان رحم می بینم که برای من تنگ و تاریک بود زیرا که در میان این آتش به آرامش و سکون حقیقی رسیده ام .
شرح و تفسیر بیت 794
اندرین آتش بدیدم عالمی / ذره ذره اندر او عیسی دمی
در میان این آتش جهانی دیدم که هر جزء آن دمی مسیحایی دارد یعنی باعث حیات و زندگی می شود . [ مولانا در چهار بیت اخیر ، مرگ را که زادن در جهانی دیگر است با زاده شدن از رحم مادر مقایسه می کند . زیرا انسان نیز به گاه مرگ از رحم تنگ و تاریک جهان محسوس می رهد و به فراخنای جهان غیب که هیچ حد و حصری ندارد وارد می شود . ( شرح مثنوی شریف ، ج 1 ، ص 313 ) . عیسی دَم = صفت مرکب است . یعنی کسی که مانند حضرت عیس (ع) دَمی و نَفسی پاک و معجزه گر دارد و مُردگان یا مُرده سیرتان را به حیاتِ طیّبه زنده می گرداند ]
شرح و تفسیر بیت 795
نک ، جهان نیست شکل هست ذات / و آن جهان هست شکل بی ثبات
اینک این جهان پر آتش که من درون آن هستم ظاهرا نیست (زیرا شکل و خواص ماده را ندارد) ولی در واقع وجود دارد و این جهان طبیعت ظاهرا هست (زیرا حواس ظاهره ما آن را احساس می کند) ولی در واقع وجود ندارد زیرا در معرض تغییر و زوال است و صورتهای آن دوامی ندارد .
شرح و تفسیر بیت 796
اندر آ مادر به حق مادری / بین که این آذر ندارد آذری
ای مادر تو را به حق مقام مادری قسم می دهم به میان آتش بیا و ببین که این آتش ، اصلا خاصیت آتش را ندارد .
شرح و تفسیر بیت 797
اندر آ مادر ، که اقبال آمده ست / اندر آ مادر ، مده دولت ز دست
ای مادر درون آتش بیا که بخت به تو روی آورده است . ای مادر به آتش درآی و دولت و حشمت معنوی را از دست مده .
شرح و تفسیر بیت 798
قدرت آن سگ بدیدی ، اندر آ / تا ببینی قدرت لطف خدا
تو قدرت آن شاه سگ سیرت را دیدی . اینک به درون آتش درآی تا قدرت لطف حضرت پروردگار را ببینی .
شرح و تفسیر بیت 799
من ز رحمت ، می کشانم پای تو / کز طرب خود نیستم پروای تو
من از روی مهربانی پای تو را به سوی آتش می کشانم ولی به قدری در خوشی و شادی این آتش مستغرق شده ام که به سوی تو توجهی ندارم .
شرح و تفسیر بیت 800
اندر آ و دیگران را هم بخوان / کاندر آتش شاه بنهاده ست خوان
ای مادر به درون آتش بیا و دیگران را هم به سوی آن فرا بخوان زیرا شاه جهان هستی در درون آتش ریاضت و فنای فی الله ، سفره کرم و احسانش را گسترده است . [ آنکه در میان آتش این نعمت را قرار داده در حقیقت خداوند است و نسبت دادن آن به شاه جهود ، نسبتی مجازی است . ]
شرح و تفسیر بیت 801
اندر آیید ای مسلمانان همه / غیر این عذبی عذاب است آن همه
ای اهل ایمان جملگی به درون این آتش درآئید که به جز لذت معنوی که گوارا است ، جمله لذات حقیقتا عذابی است بس بزرگ . [ عذب به معنی شیرین و گوارا است . لذات و خوشی های معنوی پایدار است در حالی که لذات حیوانی ، فانی و رنج آور است . ضمنا در این بیت لفظ مسلمان معنی عام دارد نه خاص یعنی به پیرو دین اسلام منحصر نمی شود بلکه به معنی کسی است که قائل به توحید باشد و بر امر حق گردن نهد . چنانکه در آیات قران کریم به کرات “اسلام” به معنی مطلق اعتقاد به خداوند و انقیاد به حکم اوست . مثلا آیه 67 سوره آل عمران ، آیه 101 سوره یوسف ، آیه 132 سوره بقره و آیه 52 سوره آل عمران . ]
شرح و تفسیر بیت 802
اندر آیید ای همه ، پروانه وار / اندرین بهره که دارد صد بهار
ای مسلمانان همگی مانند پروانه به درون آتش بروید و بیایید به سوی این بهره و نصیب که بهاران فراوانی دارد . [ عدد صد و امثال آن در اینگونه موارد علامت کثرت است نه شماره ای معین . ]
شرح و تفسیر بیت 803
بانگ می زد در میان آن گروه / پر همی شد جان خلقان از شکوه
آن طفل صغیر در میان آن جماعت ندا در می داد چندانکه از هیبت و عظمت آن ندا جانهای مردم پر از شکوه یقین شد .
شرح و تفسیر بیت 804
خلق ، خود را بعد از آن بی خویشتن / می فکندند اندر آتش مرد و زن
مردم از مرد و زن پس از شنیدن آن ندا بی اختیار خود را به میان آتش می افکندند .
شرح و تفسیر بیت 805
بی موکل ، بی کشش از عشق دوست / زآنکه شیرین کردن هر تلخ ازوست
مردم بدون آنکه کسی آنان را وادار کند و یا به سوی آتش بکشاند از روی عشق حق تعالی خود را به آتش می افکندند . زیرا شیرین کردن هر امر تلخی به دست او انجام می شود .
شرح و تفسیر بیت 806
تا چنان شد کان عوانان خلق را / منع می کردند کاتش در میا
مردم به قدری خود را بی محابا به درون آتش در می افکندند که ماموران شاه آنان را از درآمدن به آتش باز می داشتند . [ عوان به معنی سرهنگ دیوان و مامور اجرای دیوان قضا است . به احتمال قوی مخفف اعوان به معنی یاران است که اصطلاحا به مامور اجرای حکم دیوان اطلاق می شده است . ]
شرح و تفسیر بیت 807
آن یهودی ، شد سیه رو و خجل / شد پشیمان ، زین سبب بیمار دل
سرانجام آن شاه ستمگر سرشکسته و شرمنده شد و بدین جهت پشیمان و دلتنگ شد .
شرح و تفسیر بیت 808
کاندر ایمان ، خلق عاشق تر شدند / در فنای جسم ، صادق تر شدند
زیرا که مردم نسبت به ایمان خود علاقمندتر و گرم تر شدند و در فنای جسم و ریاضت نفس ، صداقت و خلوص بیشتری پیدا کردند .
شرح و تفسیر بیت 809
مکر شیطان هم در او پیچید ، شکر / دیو هم خود را سیه رو دید ، شکر
خدا را شکر که مکر شیطان دامنگیر او شد یعنی حیله و خدعه اش به خود او بازگشت و خدا را شکر که شیطان هم سرشکسته و بی آبرو شد .
شرح و تفسیر بیت 810
آنچه می مالید در روی کسان / جمع شد در چهره آن ناکس ، آن
هرچه که شاه ستمگر به روی آن یکتا پرستان عیسوی می مالید یعنی هر چه در صدد حقارت آنها می کوشید . همه آن حقارتها در چهره آن فرومایه جمع میشد .
شرح و تفسیر بیت 811
آنکه می درید جامه خلق ، چست / شد دریده آن او ، ایشان درست
آن کسی که لباس آبروی مردم را بی درنگ از هم پاره می کرد . جامه آبرویش از هم دریده شد . [ مولانا برای بسط این مطلب حکایت ” کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد (ص) به تسخر خواند ” را آورده است . ]

1398/02/17 09:05
برگ بی برگی

ای کاش سرنوشت بشریت همان گردد که مولانا در این ابیات به سادگی تمام بیان نموده است بدین معنی که چون طفل هنوز هشباری خالص است بدون هر گونه هم هویت شدگی با چیز های این جهانی و آن جهود سگ یا نفس از او میخواهد یا یکی از بت های این جهانی را مرکز خود قرار داده و به آن سجده کند و از او آرامش بخواهد یا اینکه در آتش درآید و نیست و فنا شود اما طفل که هشباری خالص و ادامه ذات خداوند است ترجیح میدهد در آتش رود اما میبیند در واقع زندگی آنجاست و از آیت آتش باید طلب خوشبختی و زندگی کرد و نه از بت های این جهانی و این طفل میتواند انسانهای خالص همچون مولانا باشد که پس از اینکه به چیزهای آفل نه گفته و در آتش رفته و می بیند که گلستان و زندگی آنجاست دیگران را نیز دعوت به ورود به این گلستان میکند . باشد که ما ابناء نوع بشر نیز دعوت این اولیاء خدا را لیکن گفته به این آتش که نه ، به این گلستان درآییم با نه گفتن به جهود سگ مان .
موفق و پایدار باشید

1398/07/01 10:10

ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 18 حکایت پادشاه یهود و مکر وزیر 8
تمثیلات جان آدمی و جان عارفان:
-در بیت 691 نکته ها را به شمشیر فولادی تشبیه می کند و در ادامه جان عارفان را به شمشیر الماس تمثیل می زند.
تمثیلات جان عارفان:
- صورت پرستان شمشیر چوبی هستند در غلاف ظاهر که سزوار سوختن اند.و نباید به جنگ برد. _جان عارفان در غلافی مشابه اما چون الماس درخشان و برنده وابستگیها
در بیت 3436 به بعد دفتر اول نیز به جنگ کودکان با شمشیر چوبی اشاره می کند:

آن جماع طفل چه بود بازیی/با جماع رستمی و غازیی

جنگ خلقان همچو جنگ کودکان/جمله بی‌معنی و بی‌مغز و مهان

جمله با شمشیر چوبین جنگشان/جمله در لا ینفعی آهنگشان

جمله شان گشته سواره بر نیی/کین براق ماست یا دلدل‌پیی

حاملند و خود ز جهل افراشته/راکب و محمول ره پنداشته

باش تا روزی که محمولان حق/اسپ‌تازان بگذرند از نه طبق

تعرج الروح الیه و الملک/من عروج الروح یهتز الفلک

همچو طفلان جمله‌تان دامن‌سوار/گوشه دامن گرفته اسپ‌وار

ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 19 حکایت پادشاه یهودی دیگر که تلاش می کرد دین مسیح را از بین ببرد
با خواست خداوند عادت سوزاندن از آتش جدا می شود پادشاه یهود آتش بزرگی فراهم کرد و در کنار آن بتی قرار داد و هر کس را که به بت سجده نمی کرد در آتش می انداخت. زن عیسوی بر بت سجده نکرد و فرزند کوچکش را در آتش انداختند مادر از عشق به فرزند خواست که سجده کند.
ناگاه طفل در میان آتش گفت:مادر بر ایمانت محکم باش که آتش بر من اثر ندارد و چون آبی سرد است. سایر مسیحیان نیز که نیز پروانه وار خود را به آتش زدند و آن را گوارا یافتند.
پادشاه با خشم فریاد زد چرا نمی سوزانی؟! آتش گفت من مامور خدا هستم.در این لحظه زبانه های آتش به سمت پادشاه و مامورانش کشیده شد و آنها را از بین برد. مولانا آن بت را نتیجه بت نفس می داند بلکه مادر بت ها و شراره دایمی اتش است.دوزخ هفت در است.(خواهش ها و و مراتب نفس)
اندرآ مادر به حق مادری796
بین که این آذر ندارد آذری
مرگ می دیدم گه زادن ز تو
سخت خوفم بود افتادن ز تو
من جهان را چون رحم دیدم کنون
چون در این آتش بدیدم این سکون
جهان ما نسبت به جهان دیگر مانند رحم مادر است؛بسیار تنگ و آزار دهنده.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
aramedhsahafian@

1399/01/25 23:03
اسیر نفس امّاره

با سلام. پیش از هر چیز بر خود لازم می‌دانم از جناب آقای فرهاد بابت زحمتی که در شرح این بخش و سایر بخش‌ها کشیده‌اند صمیمانه تشکر کنم. اما بعد، ابیات فوق حقیر را به یاد این بیت از غزلیات انداخت:
«در آتش رو، در آتش رو، در آتشدان ما خوش رو
که آتش با خلیل ما، کند رسم گلستانی»

1399/06/03 10:09
حمید اسماعیلی

با عرض سلام برهمه دوستان و علی الخصوص آقای پرویز شهبازی به جهت معلمی و راهنمایی ما
ضمنا از آقای فر هاد هم به جهت تبیین ساده و معنوی شعر تشکر ویژه میکنم

1402/09/24 01:11
مریم رضائیان

بیت اول یک (و) در مصراع دوم اضافه دارد.

یک زنی با طفل آورد آن جهود

پیش آن بت، آتش اندر شعله بود

یا پیش آن بت، وآتش اندر شعله بود

1402/09/18 21:12
امیر شریف

با فضا گشایی و صبور بودن می توان من ذهنی را مهار کرد و اگر دائم بحرف خدا گوش کنیم  بیمار دل نباشیم و خشن قطعا با خدا همنشین و قرین خواهیم شد

1402/09/18 21:12
امیر شریف

من ذهنی ما خائن است ما که در امتداد خدا هستیم آیا باید زر خود را به پیش خائن بسپاریم؟ یا به خدای امین؟ این من ذهنی است که ما را بسمت خطا پیش میبرد

1402/10/18 01:01
در سکوت

مثنوی را "در سکوت" بشنوید:

پیوند به وبگاه بیرونی

1404/05/15 23:08
HRezaa

شاهکاری دگر

غیر قابل وصف